English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
oil bath lubrication روغنکاری حمام روغن
Other Matches
greasing روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
greased روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
grease روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
mist lubrication روغنکاری پاششی روغنکاری چکانشی روغنکاری چکهای
oil bath حمام روغن
sudatorium حمام گرم که موجب عرق زیاد گردد گرمخانه حمام
oil dent شیار ورود روغن یا سوراخ عبور روغن
oiling روغن کاری کردن روغن ساختن
oil روغن کاری کردن روغن ساختن
oils روغن کاری کردن روغن ساختن
air cooled oil cooler نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
creosoted روغن قیر روغن قطران
creosote روغن قیر روغن قطران
cutting oil روغن سردکننده روغن برش
oil can حلب روغن , روغن دان
creosotes روغن قیر روغن قطران
creosoting روغن قیر روغن قطران
oil lubrication روغنکاری
lubrication روغنکاری
splash lubrication روغنکاری تزریقی
lubricate روغنکاری کردن
lubricated روغنکاری کردن
lubricating روغنکاری کردن
oil روغنکاری کردن
oiling روغنکاری کردن
one shot lubrication روغنکاری گروهی
oil splash lubrication روغنکاری تزریقی
oils روغنکاری کردن
flood lubrication روغنکاری سیلابی
circulation oiling روغنکاری گردشی
lubrication order دستور روغنکاری
lubrication technology تکنیک روغنکاری
gas lubrication روغنکاری گردی
drip oil lubrication روغنکاری قطرهای
lubricates روغنکاری کردن
centralized lubrication روغنکاری متمرکز
flood oiling روغنکاری گردشی
gravity lubrication روغنکاری سقوطی
forced flood lubrication روغنکاری تحت فشار
pressure lubrication دستگاه روغنکاری فشاری
high pressure lubrication روغنکاری فشار قوی
centrifugal lubrication روغنکاری گریز از مرکز
mobile lubricating equipment تجهیزات روغنکاری متحرک
centralized oil shot system روغنکاری متمرکز فشاری
oil circulating lubrication روغنکاری نوع گردشی
drum type lubricating pump پمپ روغنکاری نوع غلطکی
force feed circulation oiling روغنکاری گردشی تحت فشار
oil shot system سیستم روغنکاری تحت فشار
skid pad محدوده روغنکاری شده ازمایش اتومبیل یاموتورسیکلت
vegetable oil روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
bathhouse حمام
bath house حمام
bathroom حمام
bathrooms حمام
bath حمام
bagnio حمام
sand bath حمام شن
copper bath حمام مس
washrooms حمام
water bath حمام آب
bain-marie حمام آب
water quench حمام آب
waterbath حمام آب
Turkish baths حمام
trays حمام
washroom حمام
Turkish bath حمام
double boiler حمام آب
tray حمام
sunbath حمام افتاب
sun bath حمام افتابی
sudatorium حمام بخار
steam bath حمام بخار
sweating bath حمام بخار
thermae حمام اب گرم
turkey bath حمام شرقی
ultrasonic bath حمام فراصوتی
sweating bath حمام گرم
unwashed حمام نگرفته
vaporarium حمام بخار
vapour bath حمام بخار
dyeing bath حمام رنگرزی
shower bath حمام دوش
metal bath حمام فلز
hypocaust جهنم حمام
bath حمام فرنگی
bath حمام ابکاری
bathed حمام فرنگی
acid bath حمام اسید
swimming pool حمام [با استخر]
bath-house حمام عمومی
hammam حمام اسلامی
swimming bath [British E] [old-fashioned] حمام [با استخر]
bathing tub حمام فرنگی
bathhouse حمام [با استخر]
washcloth لیف حمام
bathtub وان حمام
toilet water عطر حمام
toilet waters عطر حمام
bathed حمام ابکاری
a bath towel حوله حمام
cockroach سوسک حمام
cockroaches سوسک حمام
bathtubs وان حمام
bathing cap کلاه حمام
bathing caps کلاه حمام
bathrobes رخت حمام
bathmat پادری حمام
bathmats پادری حمام
washcloth کیسه حمام
swimming things لوازم شنا [حمام]
bathing things لوازم شنا [حمام]
bathing clothes لباس شنا [حمام]
bathing clothes لوازم شنا [حمام]
sunbathe حمام افتاب گرفتن
saunas حمام بخار فنلاندی
sauna حمام بخار فنلاندی
bathing gear لوازم شنا [حمام]
bathing gear لباس شنا [حمام]
bathing things لباس شنا [حمام]
furnaces تون حمام وغیره
roaches سوسک حمام کجوله
therms حمام عمومی گرما
therms واحد گرما حمام
sunbathing حمام افتاب گرفتن
caldarium گرمخانه در حمام رومی
therm حمام عمومی گرما
bask حمام افتاب گرفتن
furnace تون حمام وغیره
basked حمام افتاب گرفتن
basking حمام افتاب گرفتن
swimming things لباس شنا [حمام]
foam rubber ابر حمام ابرلاستیکی
sunbathed حمام افتاب گرفتن
basks حمام افتاب گرفتن
sunbathes حمام افتاب گرفتن
therm واحد گرما حمام
sun lamp لامپ حمام آفتاب
shaking bath حمام تکان دهنده
bath dye حمام رنگرزی الیاف
I'd like a room with bath. من یک اتاق با حمام میخواهم.
salt bath furnace کوره حمام نمک
roach سوسک حمام کجوله
molten bath حمام ذوب فلزات
sun lamps لامپ حمام آفتاب
salt bath hardening سخت گردانی حمام نمک
receptors دستگاه گیرنده وان حمام
receptor دستگاه گیرنده وان حمام
What find bath. عجب حمام خوبی است
bathed ابتنی کردن حمام گرفتن
bath ابتنی کردن حمام گرفتن
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
bathmats حصیر یا فرشک پای وان حمام
martemper حمام گرم برای سخت کردن
bathmat حصیر یا فرشک پای وان حمام
May I have a bath towel? ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
tubs حمام فرنگی هرچیزی بشکل تغاهر شستشوکردن
tub حمام فرنگی هرچیزی بشکل تغاهر شستشوکردن
bubble bath مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble baths مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
sponging ابر حمام با اسفنج پاک کردن یاترکردن
sponged ابر حمام با اسفنج پاک کردن یاترکردن
sponge ابر حمام با اسفنج پاک کردن یاترکردن
Frigi darium [تزئینات زیبا و بزرگ در حمام های رومی]
cyaniding سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
sebaceous humour روغن
bandolin روغن مو
bandoline روغن مو
brilliantine روغن مو
pomade روغن سر
unguent روغن
unction روغن
greaser روغن زن
oil can روغن زن
ghi روغن
ghee روغن
oil groove روغن رو
clurified or run butter روغن
oil روغن
lubricant روغن
butter روغن
grease روغن
dope روغن
greasing روغن
oiling روغن
buttered روغن
buttering روغن
butters روغن
greased روغن
ointment روغن
oils روغن
ointments روغن
lubricants روغن
dopes روغن
oil gage گیج روغن
varnishing رنگ روغن
oil groove شیار روغن
varnish رنگ روغن
varnish روغن جلا
butters روغن زرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com