Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
abstinence
ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
Other Matches
teetotaller
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotallers
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotaler
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
abstemious
مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
jake leg
فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
spirit
مشروبات الکلی
spirits
مشروبات الکلی
spiriting
مشروبات الکلی
alcohol
هرنوع مشروبات الکلی
swizzle
انواع مشروبات الکلی محتوی یخ وشکر
boozing
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
boozed
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
speakeasy
محل فروش مشروبات الکلی قاچاق
booze
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
boozes
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
acrasy
بی اعتدالی در مصرف مشروبات الکلی و غیره شدت
acnerosacea
ورم و سرخی صورت وبینی در اثر افراط در صرف مشروبات الکلی
non abstainer
کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
abstainer
پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
smokes
استعمال دود استعمال دخانیات
smoke
استعمال دود استعمال دخانیات
radiologists
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usages
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
disuse
عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
askesis
ریاضت
ascesis
ریاضت
ascetic
ریاضت کش
ascetics
ریاضت کش
penance
ریاضت
yogic
ریاضت
yoga
ریاضت
ascetical
ریاضت کش
mortification
ریاضت
to burn the midnight oil
در شب ریاضت کشیدن
asceticism
ریاضت کشی
abstinence;or abstinency
امساک ریاضت
to be penanced
با ریاضت توبه کردن
to do penance
با ریاضت توبه کردن
mortify
ریاضت دادن کشتن
mortified
ریاضت دادن کشتن
austere
ریاضت کش تیره رنگ
asceticism
اصول ریاضت و مرتاضی
austerity
ریاضت سادگی زیاده از حد
mortifies
ریاضت دادن کشتن
al cololic drinks
مشروبات
moonlighted
مهتاب مشروبات
moonlighting
مهتاب مشروبات
moonlights
مهتاب مشروبات
moonlight
مهتاب مشروبات
home-brew
مشروبات خانگی
home brew
مشروبات خانگی
hair shirt
پیراهن مویی که برای ریاضت میپوشند
sappy
کودن معتاد به مشروبات
milk punch
مشروبات مخلوط با شیر وقند
pops
ترکیدن مشروبات گاز دار
popped
ترکیدن مشروبات گاز دار
pop
ترکیدن مشروبات گاز دار
avoidance
پرهیز
abstinence
پرهیز
diets
پرهیز
dieting
پرهیز
dieted
پرهیز
diet
پرهیز
turning away
پرهیز
abstinence;or abstinency
پرهیز
gardyloo
پرهیز
eschewal
پرهیز
abstentions
پرهیز
abstention
پرهیز
mull
معطر کردن وبعمل اوردن مشروبات
sour mash
غلات خیسانده برای تهیه مشروبات
indeclinable
پرهیز نکردنی
negative virtue
پرهیز از بدی
regimens
پرهیز غذایی
regimen
پرهیز غذایی
shunner
پرهیز کننده
abstainer
پرهیز کننده
sanctity
پرهیز کاری
abstemiousness
پرهیز و امساک
abstemiously
با پرهیز و امساک
non abstainer
پرهیز گار
rumrunner
ادم یا قایق مخصوص حمل مشروبات قاچاق
lenten
روزهای پرهیز وروزه
piety
پرهیز گاری خداترسی
nephalism
پرهیز از نوشابه خوری
wares
کالای فروشی پرهیز کردن از
lent
04 روز پرهیز وروزه کاتولیک ها
holiness
پرهیز کاری لقب پاپ
pietist
وابسته به پرهیز گاری پارسا
ware
کالای فروشی پرهیز کردن از
dietetics
فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه
burdened
مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
A wise man avoids edged tools.
<proverb>
آدم عاقل از چیز تیز پرهیز مى کند .
lush
الکلی
lushes
الکلی
lushest
الکلی
alcoholic
الکلی
alcoholics
الکلی
lusher
الکلی
lenten veil
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
hunger cloth
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
spirit thermometer
دماسنج الکلی
alcoholic fermentation
تخمیر الکلی
alcoholic intoxication
مسمومیت الکلی
alcohol thermometer
دماسنج الکلی
boozed
مشروب الکلی
booze
مشروب الکلی
spirit lamp
چراغ الکلی
alcohol lamp
چراغ الکلی
alcoholic paranoid
پارانوئید الکلی
alcohol burner
چراغ الکلی
dt's
هذیان الکلی
dipsomania
جنون الکلی
non-alcoholic
<adj.>
غیر الکلی
delirium tremens
جنون الکلی
an alcoholic liquor
نوشابه الکلی
jimjams
هذیان الکلی
boozing
مشروب الکلی
liquors
مشروب الکلی
liquor
مشروب الکلی
boozes
مشروب الکلی
frutex
شراب شربت الکلی
john barleycorn
مشروب الکلی خانگی
soft drink
نوشیدنی غیر الکلی
off-licence
فروشگاه نوشابههای الکلی
acute alcoholic intoxication
مسمومیت حاد الکلی
soft drink
نوشابه غیر الکلی
off-licences
فروشگاه نوشابههای الکلی
alcoholic psychosis
روان پریشی الکلی
alcoholic blackout
یاد زدودگی الکلی
soft drinks
نوشیدنی غیر الکلی
alcoholic hallucinosis
توهم زدگی الکلی
soda pop
نوشیدنی غیر الکلی
alcoholic dementia
زوال عقل الکلی
firewater
نوشابه الکلی قوی
stimulant
مشروب الکلی انگیزه
delirium tremens
روان اشفتگی الکلی
stimulants
مشروب الکلی انگیزه
bone dry
کسی که لب به مشروب الکلی نمیزند
drinker’s nose
آدم الکلی
[اصطلاح روزمره]
dipsomania
میل مفرط به نوشابههای الکلی
boozer's nose
آدم الکلی
[اصطلاح روزمره]
red-nose
آدم الکلی
[اصطلاح روزمره]
nonalcoholic drinks
نوشیدنی های غیر الکلی
temperance
طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
ginger ale
نوعی نوشابه غیر الکلی گازدار
eye water
خلط چشم یکجورنوشابه الکلی که انرامیگویند
ratafia
مشروب الکلی مخلوط با بادام تلخ
ginger ales
نوعی نوشابه غیر الکلی گازدار
ratafee
مشروب الکلی مخلوط با بادام تلخ
swats
ابجو تازه انگلیسی مشروب الکلی
application
استعمال
uses
استعمال
applications
استعمال
employment
استعمال
use
استعمال
expenditure
استعمال
bartenders
کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
bartender
کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
bone dry
جایی که نوشیدن مواد الکلی در آن قدغن است
soda water
مشروب غیر الکلی گاز دار لیموناد
apTritif
نوشیدنی الکلی که قبل از غذا نوشیده میشود
rosolio
یکجور شربت الکلی یانوشابه نیرو بخش
dipsomaniac
کسیکه میل مفرط بنوشابههای الکلی دارد
riflery
استعمال تفنگ
use value
ارزش استعمال
user cost
هزینه استعمال
applying
استعمال کردن
overuse
استعمال مفرط
smoking
استعمال دخانیات
nicotian
دود استعمال کن
employ
استعمال کردن
value in use
ارزش استعمال
unworn
استعمال نشده
exercise
استعمال کردن
disuse
عدم استعمال
maltreatment
سوء استعمال
apply
استعمال کردن
tutoyer
استعمال کردن
telescopy
فن استعمال دوربین
overkill
استعمال بیش از حد
applies
استعمال کردن
exercises
استعمال کردن
abusive
سوء استعمال
graphics
فن استعمال نمودار
exercised
استعمال کردن
usages
نحوه استعمال
employed
استعمال کردن
bilingualism
استعمال دوزبان
cranage
استعمال جرثقیل
desuetude
عدم استعمال
bilinguality
استعمال دوزبان
use
استعمال مصرف
abuse
بد استعمال کردن
abused
بد استعمال کردن
abused
سوء استعمال
usages
عرف استعمال
usage
نحوه استعمال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com