Total search result: 201 (17 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
fire time |
زمان اجرای اتش یا انفجار |
|
|
Other Matches |
|
early time |
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی |
chaining |
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان |
time of disintegration |
زمان انفجار |
fire time |
زمان انفجار |
late time |
زمان سکته انفجار |
atomic time |
زمان انفجار اتمی |
predictor |
دستگاه محاسب زمان انفجار |
time resolution |
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات |
late time |
زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی |
execution |
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا |
transattack period |
زمان اجرای تک اتمی |
microcycle |
برای دادن زمان اجرای دستورات |
execution |
مدت زمان بین اجرای یک دستور |
run duration |
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند |
compiles |
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند |
compile |
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند |
compiling |
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند |
compiled |
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند |
heian sandan |
اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری |
fairness |
شرایطی که تا اجرای هر عمل درخواستی در سیستم در یک محدوده زمان باقی می ماند |
processes |
برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است |
process |
برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است |
soaks |
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند |
soak |
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند |
latest event time |
دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد |
contact burst preclusion |
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت |
dummy |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
dummies |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
non dedicated server |
کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را در پس زمینه اجرا میکند و نیز برای اجرای برنامههای کاربردی نرمال در همان زمان قابل استفاده است |
cpu time |
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی |
compile |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
compiles |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
compiled |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
compiling |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
blast line |
مسیرموج انفجار خط موج انفجار |
burning train |
مسیر انفجار سیکل انفجار |
explosive train |
مدار انفجار مسیر انفجار |
real time |
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی |
chemical horn |
مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی |
Sound Recorder |
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد |
run duration |
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود |
pipeline |
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه |
pipelines |
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه |
feasibility study |
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار |
application of fire |
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش |
line haul |
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری |
possession money |
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود |
cache |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
cache memory |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
caches |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
realtime |
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها |
crater analysis |
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها |
circuit |
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود |
circuits |
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود |
road time |
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون |
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. |
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود. |
performance standard |
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار |
access time |
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده |
IAM |
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد |
reference |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
references |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
arrivals |
زمان حضور زمان رسیدن |
response time |
زمان جواب زمان پاسخگویی |
presenting |
زمان حاضر زمان حال |
arrival |
زمان حضور زمان رسیدن |
presented |
زمان حاضر زمان حال |
presents |
زمان حاضر زمان حال |
present |
زمان حاضر زمان حال |
seek time |
زمان جستجو زمان طلب |
read time |
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری |
tour of duty |
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت |
plosion |
انفجار |
detonations |
انفجار |
blow out |
انفجار |
displosion |
انفجار |
explosions |
انفجار |
explosion |
انفجار |
detonation |
انفجار |
blow-ups |
انفجار |
brisance |
انفجار |
burst |
انفجار |
eruption |
انفجار |
blasts |
انفجار |
bursts |
انفجار |
blast |
انفجار |
blow up |
انفجار |
blow-up |
انفجار |
blasting |
انفجار |
blastment |
انفجار |
pops |
انفجار |
popped |
انفجار |
pop |
انفجار |
crackle |
صدای انفجار پی در پی |
crackled |
صدای انفجار پی در پی |
ignitor |
وسیله انفجار |
crackles |
صدای انفجار پی در پی |
information explosion |
انفجار اطلاعات |
detonation |
انفجار ناگهانی |
population explosion |
انفجار جمعیت |
inexplosive |
غیرقابل انفجار |
implosion |
انفجار از داخل |
blast |
صدای انفجار |
explosimeter |
انفجار سنج |
explosion hazard |
خطر انفجار |
lead in |
مداررابط انفجار |
craters |
قیف انفجار |
explosive energy |
قدرت انفجار |
crater |
قیف انفجار |
explosiveness |
قابلیت انفجار |
explosive force |
قدرت انفجار |
POWs |
صدای انفجار |
POW |
صدای انفجار |
gusts |
انفجار فوت |
gust |
انفجار فوت |
sonic boom |
انفجار صوتی |
explosion proof |
پوشش ضد انفجار |
explosion proof |
ازمایش- انفجار |
blast |
ضربه انفجار |
sonic booms |
انفجار صوتی |
blasts |
صدای انفجار |
impact action |
اثر انفجار |
blasts |
ضربه انفجار |
high order detonation |
انفجار شدید |
explosive force |
نیروی انفجار |
blow out |
سوختن انفجار |
combustiblity |
قابلیت انفجار |
combustion chamber |
اطاق انفجار |
explosive |
قابل انفجار |
countermining |
انفجار ضد مین |
crepitation |
انفجار مکرر |
dead center ignition |
نقطه انفجار |
detonative |
اماده انفجار |
destruct system |
سیستم انفجار |
detonable |
قابل انفجار |
aerial burst |
انفجار هوایی |
blasting machine |
دستگاه انفجار |
blast wave |
موج انفجار |
outburst |
انفجار غضب |
outbursts |
انفجار غضب |
blast effect |
اثر انفجار |
big bang |
انفجار بزرگ |
burst wave |
موج انفجار |
bursting set |
محل انفجار |
misfires |
گیر در انفجار |
misfired |
گیر در انفجار |
misfire |
گیر در انفجار |
atom samshing |
انفجار اتمی |
the force of the explosion |
شدت انفجار |
detonatable |
قابل انفجار |
detonating slab |
مسیر انفجار |
detonation charge |
خرج انفجار |
yielded |
بازده انفجار |
detonations |
انفجار ناگهانی |
sympathetic detonation |
انفجار القایی |
swooper |
انفجار دار |
busts |
انفجار ترکیدگی |
busting |
انفجار ترکیدگی |
yield |
بازده انفجار |
yields |
بازده انفجار |
busted |
انفجار ترکیدگی |
bust |
انفجار ترکیدگی |
detonation |
انفجار ضربهای |
detonation cord |
سیم انفجار |
detonations |
انفجار ضربهای |
timed |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
time |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
times |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
dive schedule |
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص |
imprescriptible |
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده |
service mine |
مین قابل انفجار |
powder kegs |
چیز قابل انفجار |
afterwinds |
باد بعد از انفجار |
breech chamber |
محفظه خرج انفجار |
detonating |
ترکاننده وابسته به انفجار |
powder keg |
چیز قابل انفجار |
explosives |
مواد قابل انفجار |
subsidiaries |
عمق دهنده به انفجار |
armed ammunition |
مهمات اماده انفجار |
armed mine |
مین اماده انفجار |
atom samsher |
دستگاه انفجار اتمی |
high order detonation |
انفجار انی وکامل |
burst |
انفجار منفجر شدن |
subsidiary |
عمق دهنده به انفجار |
blastment |
تاثیرونفوذ انفجار بادخوردگی |
crepitate |
انفجار پی درپی کردن |
contact fire |
انفجار در اثر تماس |
blast effect |
اثر موج انفجار |
impacts |
اثر ترکش انفجار |
poised mine |
مین اماده انفجار |
burst |
منفجر کردن انفجار |
flex x |
خرج انفجار ورقهای |
impact |
اثر ترکش انفجار |
flex x |
خرج انفجار کتابی |
bursts |
منفجر کردن انفجار |
low order |
انفجار کند یا ناقص |
tnt equivalent |
معادل با قدرت انفجار تی ان تی |
bursts |
انفجار منفجر شدن |
explosive range |
گستره انفجار پذیری |
post attack |
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله |
equation of time |
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی |