Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
metronome
زمان سنج اونگی
metronomes
زمان سنج اونگی
Other Matches
swinger
اونگی
swingy
اونگی
pendular
اونگی
swingers
اونگی
pendulum rectifier
یکسوساز اونگی
vacillant
متحرک اونگی
mammatus
ابرهای کومولوس بابرجستگیهای اونگی در سطح تحتانی
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presented
زمان حاضر زمان حال
presenting
زمان حاضر زمان حال
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
presents
زمان حاضر زمان حال
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
seek time
زمان جستجو زمان طلب
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
present
زمان حاضر زمان حال
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tensing
زمان فعل تصریف زمان فعل
tense
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser
زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
time of blowing
زمان دم
dates
زمان
date
زمان
terming
زمان
termed
زمان
term
زمان
thence
از ان زمان
contemporaneous
هم زمان
timed
زمان
whene'er
هر زمان
zeitgeist
زمان
thitherto
تا ان زمان
times
زمان
synchronous
هم زمان
cotemporaneous
هم زمان
simultaneously
در یک زمان
cycle time
زمان
stroking
زمان
strokes
زمان
stroked
زمان
away
از ان زمان
coinstantaneous
هم زمان
synchrone
هم زمان
stroke
زمان
periods
زمان
tempos
زمان
timepiece
زمان
time-consuming
زمان بر
period
زمان
tempo
زمان
clocks
زمان ها
time consuming
زمان بر
time
زمان
time-piece
زمان
ticker
[colloquial]
[watch]
زمان
yet
تا ان زمان
clock
زمان
maximum duration
زمان حداکثر
testing time
زمان ازمایش
present tense
زمان حال
man and boy
از زمان بچگی
in process of time
بمرور زمان
the preterite tense
زمان گذشته
length of time
طول زمان
light load period
زمان بار کم
system time
زمان سیستم
the past tense
زمان گذشته
the fullness of time
زمان کامل
base period
زمان مبنا
timing
زمان سنجی
solar time
زمان خورشیدی
whenever
هر زمان که هرگاه
solar time
زمان شمسی
lead time
زمان پیشگیری
attack timing
زمان بندی تک
microcycle
واحد زمان
standard time
زمان استانده
incidentals time
زمان اتفاقی
statute of limitation
مرور زمان
leisure time
زمان اسودگی
incidentals time
زمان ضمنی
standby time
زمان جانشینی
timing
زمان گیری
timing
زمان بندی
timing
زمان احتراق
standard time
زمان رسمی
mean time
زمان متوسط
inactive time
زمان غیرفعال
training time
زمان تمرین
time slice
قطعه زمان
time perception
ادراک زمان
load time
زمان بارکردن
loading time
زمان بارگیری
lost time
زمان مفقوده
lost time
زمان گمگشته
time lag
زمان تاخیر
linkage time
زمان پیوند
hereunto
تا این زمان
time lag
زمان مرده
timming
زمان گیری
clock
زمان سنج
timeer
زمان سنج
chronograph
زمان نگار
time utility
استفاده از زمان
chromometer
زمان سنج
clocks
زمان سنج
holding time
زمان نگهداری
hour meter
زمان شمار
time dependent
وابسته به زمان
budget period
زمان بودجه
blue moon
زمان دراز
maintenance period
زمان تعمیرات
idle period
زمان توقف
idle time
زمان بی باری
makeup time
زمان جبران
time lapse
مرور زمان
time log
جدول زمان
local time
زمان محلی
time lags
زمان مرده
execute
زمان اجرا
executed
زمان اجرا
executes
زمان اجرا
time lags
زمان تاخیر
executing
زمان اجرا
time of disintegration
زمان انفجار
the secular bird
فرید زمان
slack time
زمان سکون
reasonable time
زمان معقول
adaptation time
زمان انطباق
physiological time
زمان فیزیولوژیکی
intravitam
در زمان زندگی
intravital
در زمان زندگی
intervalometer
زمان سنج
setup time
زمان برپایی
relief time
زمان استراحت
lapse
گذشت زمان
period of concentration
زمان تمرکز
real time
زمان حقیقی
yesterday
زمان گذشته
add time
زمان افزایش
response time
زمان واکنش
past tense
زمان گذشته
peace time
در زمان صلح
response time
زمان واگنش
relaxation time
زمان اسایش
lapses
گذشت زمان
reflex time
زمان بازتاب
reference time
زمان مرجع
whoopee
زمان خوشی
return perion
زمان برگشت
recurrence interval
زمان برگشت
recovery time
زمان بهبود
reaction time
زمان واکنش
access time
زمان دستیابی
activity time
زمان هر فعالیت
regression time
زمان برگشت
preparation time
زمان تهیه
preterit
زمان ماضی
production time
زمان تولید
lapsing
گذشت زمان
acceleration time
زمان شتاب
production time
زمان ساخت
add time
زمان جمع
retention time
زمان بازداری
allocated time
زمان نامی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com