English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
approach time زمان نزدیک شدن به باند
Other Matches
approached نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
His days are numbered. <idiom> زمان فوت کردنش نزدیک است.
course light روشنایی باند فرودگاه چراغهای مخصوص روشن کردن باند فرود
approach schedule برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
interband transition انتقال باند- باند
control surface کف پوش متحرک باند فرود کف پوش قابل جمع اوری باند فرود
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closes نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
inshore نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
band باند
band width باند
bands باند
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
presents زمان حاضر زمان حال
present زمان حاضر زمان حال
presented زمان حاضر زمان حال
presenting زمان حاضر زمان حال
arrival زمان حضور زمان رسیدن
seek time زمان جستجو زمان طلب
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
hachi maki باند دور سر
side band باند کناری
bands باند بانداژ
band باند بانداژ
guard band باند نگهبان
side band ساید باند
airstrips باند فرودگاه
airstrip باند فرودگاه
run way باند فرود
wideband پهنای باند
strapping باند پیچی
p band باند فرکانس
interband باند میانی
intermediate band باند میانی
wave band باند موج
k band باند فرکانس
j band باند فرکانس
strip باند فرود
frequency band باند فرکانس
x band باند فرکانس
Gate ورودی به باند
baseband باند پایه
landing strips باند فرود
photographic strip باند عکاسی
bandwidth پهنای باند
broad band باند پهن
air strip باند فرودگاه
approach route مسیرفرود به باند
broad band پهن باند
approach line خط تقرب به باند
band width پهنای باند
broadband پهن باند
frequency band باند بسامد
error band باند خطا
Citizens' Band باند شهروندان
Citizens' Band باند خصوصی
runway باند فرودگاه
x band باند- ایکس
landing strip باند فرود
runway باند پرواز
runways باند پرواز
runways باند فرودگاه
waveband باند موج
wavebands باند موج
energy band باند انرژی
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
band switch کلید تغییر باند
mine strip باند مین گذاری
approach route مسیر تقرب به باند
interband telegraphy تلگراف باند میانی
memory bandwidth پهنای باند حافظه
modulation handwidth پهنای باند مدولاسیون
broadband antenna انتن با باند گسترده
landing mat باند فرود اضطراری
approach end ابتدای باند فرود
narrowband پهنای باند باریک
frequency band compression تراکم باند فرکانس
nominal bandwidth پهنای باند نامی
broadband channel کانال پهن باند
frequency band width پهنای باند فرکانس
broadband exchange تعویض پهن باند
broadband amplifier فزونساز باند گسترده
launching pads باند پرتاب موشک
launching pad باند پرتاب موشک
bleeding باند تداخل امواج
image band باند فرکانس تصویر
air strip باند فرود یاپرواز
wideband channel کانال پهن باند
aperiodic antenna انتن با باند گسترده
wideband channel مجرای پهن باند
long wave band باند موج بلند
broadband channel مجرای پهنای باند
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
overshoots فرودسایشی هواپیما روی باند
overshooting فرودسایشی هواپیما روی باند
overshoot فرودسایشی هواپیما روی باند
intermediate frequency band filter صافی باند فرکانس میانی
band change switch کلید تغییر باند فرکانس
band pass filter circuit مدار صافی باند پاس
interband recombination ترکیب مجدد باند میانی
impluse bandwith پهنای باند ضربه جریان
vestigial sideband transmission پخش باند جانبی مانده
roll out دویدن هواپیما روی باند
asymmetrical sideband transmission پخش باند جانبی مانده
input output bandwidth پهنای باند ورودی- خروجی
full beam spread باند کامل روشن کننده
angle of departure زاویه صعود هواپیما از روی باند
heliport باند فرود و پرواز هلی کوپتر
landing strip باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
turn off guidance هدایت هواپیماروی باند تاکسی کردن
taxies حرکت هواپیماها روی باند فرود
landing strips باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
heliports باند فرود و پرواز هلی کوپتر
strip alert اماده باش روی باند فرود
gantlope باند برای دست دعوت به مارزه
taxied حرکت هواپیماها روی باند فرود
gantelope باند برای دست دعوت به مبارزه
taxiing حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxi حرکت هواپیماها روی باند فرود
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
traffic control کنترل امد و رفت درجاده یا باند پرواز
arresting barrier چتر کم کننده سرعت هواپیمادر روی باند
strap باند پیچی یا تسمه کشی کردن بارها
contact lights چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
strip نوار مین گذاری باند فرود موقتی
straps باند پیچی یا تسمه کشی کردن بارها
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
aggregate کل پهنای باند کانال برای حمل یک رشته داده
aggregates کل پهنای باند کانال برای حمل یک رشته داده
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
aldis lmap چراغ چشمک زن مخصوص اعلام خطرناک بودن باند فرود
base band مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
baseband مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
in band signalling ارسال داده که سیگنال حمل آن در پهنای باند کابل یا رسانه ارسالی است
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
base band روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
baseband روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
band project filter فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
fractional اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
stream takeoff حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
at hand نزدیک
nearer نزدیک
nearest نزدیک
proximate نزدیک
nearing نزدیک
imminent نزدیک
hand-to-hand نزدیک
hand to hand نزدیک
near نزدیک
contiguous نزدیک
by از نزدیک
upcoming نزدیک
beside نزدیک
forby نزدیک
near upon نزدیک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com