English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
internal cycle time زمان چرخه داخلی
Other Matches
cycle time مدت چرخه زمان چرخه
cycle stealing ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
internal timer زمان سنج داخلی
null cycle زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
internal lead time زمان انجام سفارشهای داخلی
pert chart نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
incretion ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
squawked مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense پدافند داخلی پایداری داخلی
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
squawks مخابره داخلی ارتباط داخلی
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
monocycle یک چرخه
monocyle یک چرخه
cycle چرخه
cycles چرخه
tricyclic سه چرخه
rotation چرخه
cycled چرخه
velocipede سه چرخه
tricycles سه چرخه
cyclones چرخه
cyclone چرخه
tricycle سه چرخه
water cycle چرخه اب
hydrologic cycle چرخه اب
trike سه چرخه
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
cycled چرخه زدن
hz چرخه درثانیه
biorhythm چرخه زیستی
hertz چرخه در ثانیه
cardiac cycle چرخه قلبی
cycles چرخ چرخه
life-cycles چرخه زندگی
life-cycle چرخه زندگی
storage cycle چرخه انباره
tropical cyclone چرخه استوایی
activity cycle چرخه فعالیت
cyclones چرخه باد
six by six ماشین شش چرخه
cyclone چرخه باد
search cycle چرخه جستجو
cycling چرخه زنی
cycles چرخه زدن
instruction cycle چرخه دستورالعمل
carnot cycle چرخه کارنو
four cycle چهار چرخه
duty cycle چرخه کار
machine cycle چرخه ماشین
tricar اتومبیل سه چرخه
cycle چرخ چرخه
cycle چرخه زدن
pedicab سه چرخه پایی
kilocycle هزار چرخه
minor cycle چرخه خرد
minor cycle خرد چرخه
cycle stealing چرخه دزدی
cycle stealing مدت چرخه
cycle time مدت چرخه
life cycle چرخه دوام
major cycle چرخه بزرگ
menstrual cycle چرخه قاعدگی
cycles per second چرخه در ثانیه
memory cycle چرخه حافظه
design cycle چرخه طراحی
display cycle چرخه نمایش
fetch cycle چرخه واکشی
circulation of a vector چرخه بردار
magnetic whirl چرخه مغناطیسی
megacycle میلیون چرخه
megacycle مگا چرخه
handlebar دسته دو چرخه
execute cycle چرخه اجرا
execution cycle چرخه اجرا
cycled چرخ چرخه
major cycle بزرگ چرخه
data processing cycle چرخه پردازش داده
read restore cycle چرخه خواندن و ترمیم
six by six وسیله نقلیه شش چرخه
kilomegacycle یک بیلیون چرخه در ثانیه
gramdfather cycle چرخه پدر بزرگ
born haber cycle چرخه بورن- هابر
citric acid cycle چرخه سیتریک اسید
program development cycle چرخه ایجاد برنامه
read write cycle چرخه خواندن و نوشتن
computer processing cycle چرخه پردازش کامپیوتر
kilomegacycle هزار میلیون چرخه
reset cycle چرخه باز نشانی
toothed wheel چرخه دندانه دار
gigacycle هزار میلیارد چرخه
wagonette گردونه چهار چرخه یک یا چنداسبه
tarantass درشکه بی فنروچهار چرخه روسی
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
trailer یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
trailers یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
monorails ریل واحدمخصوص حرکت ترن یک چرخه
monorail ریل واحدمخصوص حرکت ترن یک چرخه
present زمان حاضر زمان حال
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
presents زمان حاضر زمان حال
arrival زمان حضور زمان رسیدن
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
presenting زمان حاضر زمان حال
presented زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tumbrel or bril ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
wheel [همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
waggonette گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
internal داخلی
internal medicine طب داخلی
interiors داخلی
interior داخلی
insides داخلی
inside داخلی
esoteric داخلی
innate داخلی
territorial داخلی
intramural داخلی
municipal داخلی
internal door در داخلی
domestic داخلی
indoor داخلی
anie داخلی
ben داخلی
endogenous داخلی
in داخلی
in- داخلی
inner داخلی
inward light نور داخلی
home rule حکومت داخلی
internal security تامین داخلی
home trade تجارت داخلی
domestic disturbances اغتشاشات داخلی
home market بازار داخلی
domestic disturbances اختلافات داخلی
by low نظامنامه داخلی
internal furnace کوره داخلی
internal defense دفاع داخلی
internal heating گرمایش داخلی
internal impedance مقاومت داخلی
home consumption مصرف داخلی
home product محصولات داخلی
internal impedance امپدانس داخلی
internal damping میرایی داخلی
home currency پول داخلی
internal current جریان داخلی
internal crack ترک داخلی
interphone مخابرات داخلی
municipal court دادگاه داخلی
internal commerce تجارت داخلی
internal combustion احتراق داخلی
internal clock ساعت داخلی
internality داخلی بودن
bushes پوسته داخلی
bush پوسته داخلی
imside dimension اندازه داخلی
inboard aileron شهپر داخلی
internal memory حافظه داخلی
internal loss تلف داخلی
intrados قوس داخلی
internal insulation ایزولاسیون داخلی
internal consumption مصرف داخلی
internal consistency سازگاری داخلی
ashi noko قسمت داخلی کف پا
internal connection اتصال داخلی
civil داخلی حقوقی
internal conductor سیم داخلی
internal conductance اندوکتیویته ی داخلی
internal conductance اندوکتانس داخلی
rules of procedure نظامنامه داخلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com