Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English
Persian
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
Other Matches
impingement
برخورد گازهای با سرعت زیاد به ساختمان هواپیما
building system
اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
building unit
جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
polygram
طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
backplane
بخشی از ساختمان کامپیوتر که حاوی تختههای مدار
angle-post
[تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer
فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
well worn
زیاد کار کرده کهنه
well-worn
زیاد کار کرده کهنه
gigantic building
ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
dependency
[قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
coach-house
ساختمان خدمه
[در کنار ساختمان اصلی]
building enterprise
مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
civil engineering contractor
مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
enterprise network
شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
rotonda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
foundation soil
شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
rotunda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
constructional feature
ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
double shell constraction
ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
block structure
ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
rotundas
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
base shear
نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
structuralize
ساختمان کردن
structuralize
تبدیل به ساختمان کردن
rebuilds
دوباره ساختمان کردن
rebuild
دوباره ساختمان کردن
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
jerry build
با مصالح ارزان ساختمان کردن
construction batalion
گردان مهندسی ساختمان گردان ساختمان
increases
زیاد کردن
overloads
زیاد پر کردن
heightens
زیاد کردن
overloaded
زیاد پر کردن
heightening
زیاد کردن
increase
زیاد کردن
increased
زیاد کردن
overload
زیاد پر کردن
heightened
زیاد کردن
heighten
زیاد کردن
to run rup
زیاد کردن
overstock
زیاد پر کردن
intensification
زیاد کردن
propagate
زیاد کردن
propagated
زیاد کردن
propagates
زیاد کردن
grnish
زیاد کردن
add
زیاد کردن
propagating
زیاد کردن
to give notice to quit
[one's residence]
لغو کردن اجاره نامه
[و ترک ساختمان]
overloads
زیاد بار کردن
raise
پروراندن زیاد کردن
oversimplifying
زیاد ساده کردن
strain
کوشش زیاد کردن
overestimated
زیاد براورد کردن
overestimates
زیاد براورد کردن
strains
کوشش زیاد کردن
overestimating
زیاد براورد کردن
oversimplification
زیاد ساده کردن
overestimate
زیاد براورد کردن
oversimplified
زیاد ساده کردن
oversimplify
زیاد ساده کردن
raises
پروراندن زیاد کردن
overloaded
زیاد بار کردن
elevation of security
زیاد کردن تامین
expanded , capacity
زیاد کردن گنجایش
add
زیاد کردن برد
make much of
استفاده زیاد کردن از
overheats
زیاد گرم کردن
overheated
زیاد گرم کردن
overheat
زیاد گرم کردن
overworks
کار زیاد کردن
overworked
کار زیاد کردن
overwork
کار زیاد کردن
adds
زیاد کردن برد
over excite
زیاد تحریک کردن
over refine
زیاد موشکافی کردن
propagate
زیاد کردن پروردن
overload
زیاد بار کردن
propagated
زیاد کردن پروردن
oversimplifies
زیاد ساده کردن
overworking
کار زیاد کردن
to overexert
تقلای زیاد کردن
overpress
زیاد پافشاری کردن در
propagating
زیاد کردن پروردن
propagates
زیاد کردن پروردن
overfreight
زیاد بار کردن
adding
زیاد کردن برد
overcharged
زیاد حساب کردن
overrate
زیاد براورد کردن
overcharging
زیاد حساب کردن
ransacks
زیاد کاوش کردن
ransacking
زیاد کاوش کردن
overcharge
زیاد حساب کردن
ransack
زیاد کاوش کردن
overrated
زیاد براورد کردن
to overwork oneself
زیاد کار کردن
to overstrain oneself
تقلای زیاد کردن
overrating
زیاد براورد کردن
overcharges
زیاد حساب کردن
ransacked
زیاد کاوش کردن
overrates
زیاد براورد کردن
superheat
گرم کردن زیاد
ground landlord
کسی که زمینی را برای ساختمان کردن اجاره میدهد
to bolt
با سرعت زیاد حرکت کردن
ingurgitate
فرا گرفتن زیاد پر کردن
give or take
<idiom>
از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
extort
اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorted
اخاذی کردن زیاد ستاندن
call of more
حق تقاضای زیاد کردن مبیع
extorts
اخاذی کردن زیاد ستاندن
to lavisheffort
زیاد تلاش یا کوشش کردن
overpress
زیاداصرار کردن در زیاد فشاراوردن بر
extorting
اخاذی کردن زیاد ستاندن
gaps
اختلاف زیاد شکافدار کردن
To live a long life .
عمر طولانی (زیاد ) کردن
to rummage out
با جستجوی زیاد پیدا کردن
gap
اختلاف زیاد شکافدار کردن
the room was seated for 00
جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
slashed
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
overset
زینت دادن زیاد بار کردن
slashes
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
haunt
زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
enlarging
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarged
توسعه دادن زیاد بحث کردن
overbear
مغلوب کردن زیاد میوه دادن
slash
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
enlarge
توسعه دادن زیاد بحث کردن
to overeach oneself
زیاد جلو افتادن و خودراخسته کردن
enlarges
توسعه دادن زیاد بحث کردن
haunts
زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
to overrun oneself
از دویدن زیاد خود را خسته کردن
task
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
tasks
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
modular construction
ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
jardiniere
جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
overstay
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstaying
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
to dwell on
زیاد وقت صرف کردن روی کشیدن
to occupy much space
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
overstays
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overwind
بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن
overstayed
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
frequents
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequented
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
lionize
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
pick and choose
در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
overstock
زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
inflate
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
to piss off the wrong people
<idiom>
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
inflating
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflates
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
to work hard
سخت و با زحمت زیاد کار کردن
[اصطلاح روزمره]
overspend
زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
overrates
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
decimating
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
overrated
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
multiple
حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
religionize
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
decimates
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimated
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
overrate
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
decimate
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
replenishing phase
بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
shim
واشر نازکی از جنس فلز بادقت زیاد جهت پر کردن فاصله بین دو قطعه
homoplastic
هم ساختمان
making
ساختمان
foundation
پی ساختمان
construction
ساختمان
stance
ساختمان
built-up
پر از ساختمان
substructure
پی ساختمان
built up
پر از ساختمان
substructures
پی ساختمان
carbody
ساختمان
stances
ساختمان
mechanisms
ساختمان
mechanism
ساختمان
structures
ساختمان
types
ساختمان
structure
ساختمان
structure of an animal
ساختمان
erection
ساختمان
structuring
ساختمان
type
ساختمان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com