English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 41 (3 milliseconds)
English Persian
artlessness سادگی
naivety سادگی
nakedness سادگی
naturalness سادگی
simplicity سادگی
bareness سادگی
blankness سادگی
bluet سادگی
bluffness سادگی
candidness سادگی
gracility سادگی
ingenuousness سادگی
naivete سادگی
plainess سادگی
plainness سادگی
pudicity سادگی
rusticity سادگی
sappiness سادگی
simplism سادگی
unreserve سادگی
Other Matches
tenuity سادگی لطافت
spartanism بی تکلفی سادگی
naively از روی سادگی
austerity ریاضت سادگی زیاده از حد
prosaicness پیش پا افتادگی سادگی
to ease to a victory به سادگی برنده شدن [ورزش]
clear آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearer آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearest آنچه به سادگی فهمیده میشود
ingenuously ازروی سادگی بارک گویی
clears آنچه به سادگی فهمیده میشود
facility قادر به انجام کاری به سادگی بودن
manageable آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد
ergonomics علم و تکنولوژی ایمنی راحتی و سادگی استفاده ازماشین
problem زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
problems زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
puritans فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
logo زبان برنامه نویسی سطح بالا برای مقاصد آموزشی . با دستور گرافیکی که به سادگی استفاده می شوند
puritan فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
connector وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
male connector ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com