Dictiornary-Farsi | سالهای گذشته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
past years	سالهای گذشته


Other Matches

school age	سالهای تحصیل
the forties	سالهای چل چلی از 04 تا 05سالگی
the sixties	سالهای 06 تا96 از عمر
deferred credits	اعتبارات سالهای محاسباتی
underclassman	شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
american campaign medal	نشان خدمت امریکا برای سالهای 64- 1491
russian revolution	وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
the common wealth of england	جمهوری یا شبه جمهوری که در فاصله سالهای 9461 تا0661 در انگلستان برقراربود
new deal	برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
due out	از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
to say nothing of <conj.>	گذشته از
not to speak of <conj.>	گذشته از
and certainly not <conj.>	گذشته از
let [leave] alone <conj.>	گذشته از
not to mention <conj.>	گذشته از
oldest	گذشته
older	گذشته
bygone	گذشته
preceded	گذشته
spun or span	گذشته
past	گذشته
historical	گذشته
old	گذشته
agone	گذشته
What is past is past . what is gone is gone .	گذشته ها گذشته
yesternight	شب گذشته
last night	شب گذشته
last a	گذشته
foretime	گذشته
forepast	گذشته
forepassed	گذشته
foreby	گذشته
due out	گذشته
gone by	گذشته
bypast	گذشته
by gone	گذشته
beyoned the pale	از حد گذشته
aside from	گذشته از
over with	گذشته
departed	گذشته
aside	گذشته از
asides	گذشته از
bled	گذشته Bleed
beyond that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
pt	زمان گذشته
on top of that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
outdid	گذشته outdo
upheld	گذشته uphold
moreover <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on top of this <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
over and above <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
further on	از این گذشته
furthermore	از این گذشته
what is more <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
last week	هفته گذشته
whish	بسرعت گذشته
the past tense	زمان گذشته
sware	گذشته swear
sup.latest or last	تازه گذشته
stale cheque	چک تاریخ گذشته
self giving	از خود گذشته
self devoted	از خود گذشته
the present and the past	اکنون و گذشته
ultimo	در ماه گذشته
ultimo	ماه گذشته
in addition <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
the preterite tense	زمان گذشته
the present and the past	گذشته و حال
the present and the past	حال و گذشته
the year past	سال گذشته
what is more <adv.>	گذشته از این
aside from that <adv.>	گذشته از این
also [moreover] <adv.>	گذشته از این
additionally <adv.>	گذشته از این
also [moreover] <adv.>	از این گذشته
aside from that <adv.>	از این گذشته
forby <adv.>	از این گذشته
further [moreover] <adv.>	از این گذشته
forby <adv.>	گذشته از این
further [moreover] <adv.>	گذشته از این
beyond that <adv.>	گذشته از این
over and above <adv.>	گذشته از این
on top of that <adv.>	گذشته از این
on to <adv.>	گذشته از این
moreover <adv.>	گذشته از این
in addition <adv.>	گذشته از این
additionally <adv.>	از این گذشته
in addition <adv.>	از این گذشته
moreover <adv.>	از این گذشته
on top of this <adv.>	از این گذشته
aside from that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
besides <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on top of this <adv.>	گذشته از این
forby <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
furthermore <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
further [moreover] <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
retrospective view [on]	نگاه به گذشته
over and above <adv.>	از این گذشته
what is more <adv.>	از این گذشته
beyond that <adv.>	از این گذشته
on top of that <adv.>	از این گذشته
on to <adv.>	از این گذشته
additionally <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
also [moreover] <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
swore	گذشته sweatr
regression	بازگشت به گذشته
past	گذشته از ماورای
yesteryear	سال گذشته
besides <adv.>	گذشته از این
backs	عقبی گذشته
last sunday	یکشنبه گذشته
back	عقبی گذشته
exposed	سر راه گذشته
next week	هفته گذشته
bygone	چیزهای گذشته
also	گذشته از این
besides <adv.>	از این گذشته
out of date	از تاریخ گذشته
nostalgia	حسرت گذشته
belated	ازموقع گذشته
belatedly	ازموقع گذشته
past tense	زمان گذشته
in a. to this	گذشته ازاین
rode	گذشته ride
yesterday	زمان گذشته
desperate	از جان گذشته
in the p	درزمان گذشته
last year	سال گذشته
furthermore <adv.>	از این گذشته
desperado	از جان گذشته
by gone	چیزهای گذشته
over-	گذشته اضافی
redolence	خاطرات گذشته
by gone	قدیمی گذشته ها
over	گذشته اضافی
furthermore <adv.>	گذشته از این
retrospective falsification	تحریف گذشته
retroactive	معطوف به گذشته
late	تازه گذشته
over and above	گذشته ازاین
retrospect	شامل گذشته
lastmonth	ماه گذشته
sprang	گذشته gnirps
retrospect	نگاه به گذشته
ex post	به اعتبار گذشته
expired	گذشته از موعد
latest	تازه گذشته اینده
took	زمان گذشته فعل take
one cannot put back the time <proverb>	زمان گذشته نیاید به بر
gladiator	پهلوان از جان گذشته
ex post facto	شامل اصول گذشته
overdue	از موعد گذشته منقضی
gladiators	پهلوان از جان گذشته
The water has risen over his head . <proverb>	آب از سرش گذشته است .
(a) while back <idiom>	هفتها یا ماهای گذشته
got	زمان گذشته فعل get
long-	دیر گذشته ازوقت
ultimo	مربوط به ماه گذشته
not to mention	گذشته از قطع نظر از
longs	دیر گذشته ازوقت
longest	دیر گذشته ازوقت
longer	دیر گذشته ازوقت
longed	دیر گذشته ازوقت
overdue draft	برات سررسید گذشته
the last two years	دوسال اخیر یا گذشته
passe	کهنه مسلک گذشته
long	دیر گذشته ازوقت
retroact	شامل گذشته شدن
see in the past makes saw	فعل see در گذشته sawمیشود
During the past few days.	طی چند روز گذشته
In the course of the past centuries.	درطی قرنهای گذشته
Joking apart.	از شوخی گذشته ( جدی )
To review the past in ones minds eye .	گذشته را از نظر گذراندن
came	گذشته فعل امدن
secondary	حاکی از زمان گذشته
knelt	گذشته و قسمت سوم kneel
sped	گذشته و قسمت سوم speed
kamikaze	خلبان ازجان گذشته ژاپنی
strove	گذشته وقسمت سوم strive
slotted	قسمت سوم و گذشته slot
lit	زمان گذشته فعل light
slept	گذشته و قسمت سوم sleep
sought	گذشته و قسمت سوم seek
rapped	گذشته و قسمت سوم rap
past	پیشینه وابسته بزمان گذشته
letter of d ult	مامه سوم ماه گذشته
spoiled or spoilt	گذشته و قسمت سوم spoil
let bygones be bygones <idiom>	فراموش کردن اتفاقات گذشته
He is past work.	دیگر از سن کار کردنش گذشته
Act according to the previous procedure.	بترتیب گذشته عمل کنید
in the last fortnight	دراین پانزده روز گذشته
shone	گذشته و اسم مفعول shine
retroactively	چنانکه شامل گذشته شود
wist	دانستن گذشته فعل wit
we cannot undo the past	چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
over a	گذشته ازسن بلوغ یا12سال
her prime of life is past	عنفوان جوانی وی گذشته است
chickens come home to roost <idiom>	چوب کارهای گذشته را خوردن
adside from	صرفنظر از اینکه گذشته از این