Dictiornary-Farsi | ستایش مقدسات | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 111 (6 milliseconds)

English	Persian
hierolatry	ستایش مقدسات


Other Matches

blasphemy	توهین به مقدسات
blasphemies	توهین به مقدسات
profanity	بی حرمتی به مقدسات
irreligion	بیحرمتی به مقدسات
sacrilege	توهین به مقدسات
blaspheme	به مقدسات بی حرمتی کردن
blaspheme	به مقدسات بی احترامی کردن
blasphemed	به مقدسات بی حرمتی کردن
blasphemed	به مقدسات بی احترامی کردن
blasphemes	به مقدسات بی حرمتی کردن
blasphemes	به مقدسات بی احترامی کردن
blaspheming	به مقدسات بی حرمتی کردن
blaspheming	به مقدسات بی احترامی کردن
sacrilegious	موهن نسبت به مقدسات
laudation	ستایش
orison	ستایش
veneration	ستایش
adoration	ستایش
eulogies	ستایش
extolment	ستایش
eulogium	ستایش
encomium	ستایش
doxology	ستایش
commendation	ستایش
eulogy	ستایش
adulation	ستایش
panegyrical	ستایش
panegyrics	ستایش
lauding	ستایش
worshiped	ستایش
lauds	ستایش
worshiping	ستایش
worshipping	ستایش
worships	ستایش
proneur	ستایش گر
lauded	ستایش
laud	ستایش
worship	ستایش
praise	ستایش
panegyric	ستایش
praising	ستایش
praises	ستایش
praised	ستایش
adorability	شایستگی ستایش
adorableness	شایستگی ستایش
praiseful	ستایش امیز
laudator	ستایش کننده
eulogistic	ستایش امیز
encomiastic	ستایش امیز
doxologize	ستایش گفتن
doxological	ستایش امیز
praiseworthiness	برای ستایش
panegyrize	ستایش کردن
to pay tribute to	ستایش کردن
unsung	ستایش نشده
tributes	ستایش تکریم
laudable	قابل ستایش
glorifies	ستایش کردن
commends	ستایش کردن
commending	ستایش کردن
commended	ستایش کردن
commend	ستایش کردن
kudos	ستایش کردن
ovations	ستایش و استقبال
ovation	ستایش و استقبال
lauds	ستایش کردن
lauding	ستایش کردن
lauded	ستایش کردن
laud	ستایش کردن
adorable	شایان ستایش
admiring	ستایش امیز
exaltation	سرافرازی ستایش
glorify	ستایش کردن
glorifying	ستایش کردن
eulogised	ستایش کردن
eulogises	ستایش کردن
eulogising	ستایش کردن
eulogize	ستایش کردن
eulogized	ستایش کردن
eulogizing	ستایش کردن
eulogizes	ستایش کردن
tribute	ستایش تکریم
sweet talk <idiom>	ستایش کسی
panegyric	ستایش امیز مدیحه
praiseworthily	بطور قابل ستایش
apotheosis	ستایش اغراق امیز
sensibility to praise	حساسیت نسبت به ستایش
to preach up	ستودن یا ستایش کردن
venerating	ستایش و احترام کردن
panegyrics	ستایش امیز مدیحه
apotheoses	ستایش اغراق امیز
praiseworthy	قابل ستایش ستودنی
he won a high praise	مورد ستایش بسیارواقع شد
venerates	ستایش و احترام کردن
venerated	ستایش و احترام کردن
laudably	بطور قابل ستایش
adorer	ستایش کننده عاشق
panegyrical	ستایش امیز مدیحه
venerate	ستایش و احترام کردن
eloge	ستایش شخص مرده
more praise than pudding	ستایش خشک و خالی
magnifcation	درشت سازی ستایش زیاد
palmary	شایسته ستایش و تقدیر برجسته
commendably	چنانکه شایان ستایش باشد
claptrap	سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
hero-worshipper	ستایش گر ساده لوح [جامعه شناسی]
henotheism	ستایش چند خدا یکی پس ازدیگری
adorably	چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
worthy of praise	شایان تمجید سزاوارتمجید شایان ستایش
venerator	تکریم کننده ستایش کننده