English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
estipite ستون چهار گوش
Search result with all words
pilaster ستون چهار گوش یا مستطیل پایه مبل وصندلی
prostyle ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
tetrastyle ایوان با چهار ستون در نما
Other Matches
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumvir انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrapterous دارای چهار بال چهار جناحی
tetragonal دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrumana چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrahedron جسم چهار سطحی چهار ضلعی
moving pivot نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
pilaster هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
pilaster شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
herma ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
baluster ستون کوچک گچ بری شده ستون نرده
blocked [ستون، نیم ستون و پشته بند محافظ]
eustyle [دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
quadrangles چهار گوش چهار دیواری
qyaternary چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil چهار ترک چهار گوشه
there is many a slip between the cup and the lip <proverb> از این ستون به آن ستون فرج است
rudder post ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
personal column ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
columna rostrata [ستون های توسکانی با پایه ستون]
cells دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cell دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
band of shaft [چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
from pillar to post از این ستون بان ستون
tabulates مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulated مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulate مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
angle-leaf [یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
pace-setters نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
march outpost نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
pace-setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
trail formation ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
cadre strength column ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
piled ستون ستون لنگرگاه
pile ستون ستون لنگرگاه
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
bubble cap plate column ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
socle پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
acentrous فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
orphaned خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphan خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphans خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
bubble tray column ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
barbette ستون نگهدارنده قبضه توپ ستون نگهدارنده قنداق توپ
quarter چهار یک
quadrilateral چهار بر
four چهار
quadruped چهار پا
tetrad چهار
quadrupled چهار لا
quadrilaterals چهار بر
quadrate چهار یک
quadruple چهار لا
quadruples چهار لا
quartile چهار یک
quadrupeds چهار پا
quadrupling چهار لا
quatre چهار
tetragon چهار بر
quadrilateral چهار جانبه
tetravalent چهار فرفیتی
Wednesday چهار شنبه
tetrastichous چهار جزیی
quadrant چهار یک دایره
tetratomic چهار اتمی
quadrilateral چهار ضلعی
point four اصل چهار
quadrant چهار گوش
tetravalent چهار بنیانی
backfour چهار مدافع
tetrasporic چهار هاگی
all fours چهار دست و پا
Wednesdays چهار شنبه
quadraple چهار برابر
quadrangular چهار گوشه
tetrasporous چهار هاگی
tetramerous چهار جزیی
tetrapod پروانه چهار پا
squares چهار گوش
squared چهار گوش
quadrifid چهار شکافی
quadrisyllabic چهار هجائی
quadruplets چهار گانه
tetrasyllabic چهار هجائی
quadruplet چهار گانه
square چهار گوش
twice is دو دو تا چهار تا میشود
quadrivalent چهار ارزشی
squaring چهار گوش
quadric چهار تایی
tetraphyllous چهار برگه
quad چهار گوش
quadrilaterals چهار ضلعی
quads چهار قلو
quadrilaterals چهار جانبه
the cardinal humours چهار ابگونه
quads چهار گوش
the four seasons چهار فصل
quadrate چهار گوش
tetrameter چهار وزنی
four عدد چهار
quadrivalent چهار بنیانی
creep چهار دست و پا
intersection چهار راه
intersections چهار راه
qyaternary چهار تایی
foursquare چهار ضلعی
quad چهار قلو
cross legged چهار زانو
tetradactylous چهار پنجهای
quadrupling چهار تایی
quadrupling چهار گانه
quadruples چهار تایی
tetrastich چهار بیتی
four way چهار راه
double breasted کت چهار دکمه
tetrad چهار عنصری
quadripartite چهار جزئی
four cycle چهار چرخه
four dimensional چهار بعدی
all eyes چهار چشمی
four o'clock ساعت چهار
four pole چهار قطبی
square dome چهار طاقی
tertramerous چهار جزئی
four way چهار لولهای
close چهار گوشه
quadruples چهار گانه
quatrefoil گل چهار گلبرگی
gallops چهار نعل
footstool چهار پایه
tetragon چهار ضلعی
tetragon چهار گوشه
footstools چهار پایه
tetrahedral چهار وجهی
tetrahedral چهار ضلعی
galloped چهار نعل
gallop چهار نعل
long legged چهار پایه
quadruple چهار گانه
quadruple چهار تایی
quadrupled چهار گانه
tetrahedron چهار وجهی
quadrupled چهار تایی
scow قایق چهار گوش
tetragonal distortion واپیچش چهار گوشهای
tetrandrous دارای چهار کاسبرگ
space time دستگاه چهار بعدی
Wednesdays هر چهار شنبه یکبار
quadripartite چهار تایی چهارسویی
square wave موج چهار گوش
teragram واژه چهار حرفی
quatrefoil ارایش چهار پردهای
skated ماهی چهار گوش
Wednesday هر چهار شنبه یکبار
skate ماهی چهار گوش
quadrangle چهار ضلعی چهارگوشه
impale چهار میل کردن
quadruple pact میثاق چهار جانبه
impaled چهار میل کردن
impales چهار میل کردن
tetrameter شعر چهار وتدی
tetragonal system دستگاه چهار گوشهای
quartan چهار روز یکبار
quadrille شطرنجی چهار گوش
creeps چهار دست و پا رفتن
creep چهار دست و پا رفتن
quadrangles چهار ضلعی چهارگوشه
impaling چهار میل کردن
tetralogy چهار درام یاتراژدی
tetrapetalous دارای چهار گلبرگ
quadrilles شطرنجی چهار گوش
tetrachromatism دید چهار رنگی
terrachord یک رشته چهار پردهای
quaternion بخش چهارگانه چهار
cloverleaf چهار راه اتوبان
cross-quarter [آرایش گل چهار برگی]
cross-vault طاق چهار بخش
curb-roof شیروانی چهار تکه
graticule چهار خانه کردن
full edged چهار تراش کامل
Egyptian triangle [سه، چهار یا پنج گوش]
corpora quadrigemina اجسام چهار قلو
fourth degree of readiness امادگی درجه چهار
cyrb roof شیروانی چهار ترک
cloister-vault طاق چهار ترک
distorted tetrahedron چهار وجهی واپیچیده
cloverleaf چهار راه شبدری
eyes in the back of one's head <idiom> چهار چشمی پاییدن
coffin corner چهار گوشه زمین
mansard شیروانی چهار ترک
magnetic quadrupole چهار قطبی مغناطیسی
stool کرسی [سه یا چهار پایه]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com