Dictiornary-Farsi | سرنام company limited public | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
Full phrase not found.

Full phrase Google translation result





Other Matches

limited company	شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
limited liability company	شرکت با مسئوولیت محدود
limited liability company	شرکت با مسئولیت محدود
public company	شرکت سهامی عام
quasi public company	شرکت نیمه دولتی
public joint stock company	شرکت سهامی عام
limited	محدود
limited	منحصر
limited	مقید
limited	مشروط
pc limited	IBریزکامپیوتر کم قیمت وسازگار با AT
your vocabulary is limited	وسعت لغت
limited editions	فرآوردهی محدود
limited partnership	شرکت مختلط غیر سهامی
sex limited	محدود به جنس
limited editions	کالای محدود
limited editions	چاپ محدود
limited edition	فرآوردهی محدود
limited edition	کالای محدود
limited edition	چاپ محدود
your vocabulary is limited	شما محدود است
input limited	ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
limited access	محدود
limited access	دراری محدودیت مدارک محدود
limited divorce	طلاقی که مدت ان محدود بوده پس ازانقضای مهلت بخودی خودرجوع شود
limited integrator	انتگرال محدود
limited monarchy	مشروطه
limited objective	هدف محدود
limited objective	هدف نزدیک به جبهه دشمن
limited partnership	شرکت مختلط غیر سهامی مضاربه
limited power	اختیارات محدود
limited train	قطاریکه یک عده محدودی مسافر می پذیرد
limited train	قطارمحدود
limited war	جنگ محدود وموضعی
limited divorce	طلاق محدود
limited access road	راه با ورودی محدود
limited denied war	جنگ محدود
limited distance modem	وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
limited denied war	جنگ ناخواسته محدود
maximum limited stress	تنش حداکثر
run length limited recording	ثبت محدود طول اجرا
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal.	مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
run length limited encoding	روش سریع و کارای ذخیره سازی داده روی دیسک که تغییرات روی بیتهای داده ذخیره می شوند
space charge limited current state	رژیم بار پیرامونی
in company with	باتفاق
associated company	شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
in company with	همراه
in company	باجمع
in company	درجمعیت
to w up a company	امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
to keep company with	همراه بودن با
company	شرکت
to keep company	باهم بودن
to keep company	باهم امیزش کردن
associated company	شرکت وابسته
Come along and keep me company.	بامن بیا تا تنها نباشم
company	همراه
in company	دسته جمعی
company	گروه
company	دسته هیئت بازیگران
company	تجارتخانه
company	گروهان همراه کسی رفتن
Two is company , three is none . <proverb>	دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
company	جمعیت
company	شریک
company	گروهان
company	کمپانی
company	انجمن
company	مصاحبت کردن با
ship's company	خدمه ناو
fire company	شرکت اتش نشانی
shipping company	شرکت کشتی رانی
shipping company	شرکت حمل و نقل
growth company	شرکت در حال گسترش
headquarters company	گروهان ارکان
finance company	شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
subsidiary company	شرکت فرعی
stock company	شرکت سهامی
liquidation of company	تصفیه امور شرکتها
offshore company	شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
finance company	شرکت تامین مالی
dissolution of a company	انحلال شرکت
winding up of a company	انحلال شرکت
doctor to the company	پزشک شرکت
electric company	شرکت برق
software company	شرکت نرم افزاری
shipping company	شرکت کشتیرانی
mutual company	شرکت تعاونی
headquarters company	گروهان قرارگاه
holding company	شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding company	شرکت مرکزی
invalidation of company	بطلان شرکت
Company town	شهرک کارگران
to have a holding in a company	در شرکتی دارائی سهام داشتن
a stand-alone company	یک شرکت مستقل
directorate [of a company]	هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company]	هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
aircraft company	شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
insurance company	شرکت بیمه
holding company	شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company	شرکت مالک
holding company	شرکت صاحب سهم
holding company	کمپانی مسلط
holding company	شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company	شرکت در سرمایه گذاری درسهام
company network	شبکه شرکت
ship's company	پرسنل ناو
service company	گروهان خدمات
separate company	گروهان مستقل
incorporated company	شرکت ثبت شده
cooperative company	شرکت تعاونی
unlimited company	شرکت با مسئولیت نامحدود
we underwrite the company	ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
to shake up [a company] <idiom>	سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
trust company	شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
trading company	شرکت تجارتی
to request the company of:	حضور کسی را خواستن
to overcapitalize a company	سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
to keep a person company	پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
to break company	جدایی کردن
acting company	شرکت عامل
affiliated company	شرکت وابسته
to join company with somebody	به کسی ملحق شدن [همراه کسی شدن]
What's your insurance company?	شرکت بیمه شما کدام است؟
parent company	شرکت مادر
parent company	شرکت اصلی
He has no influence in this company .	دراین شرکت کاره ای نیست
He is a new face in the company .	چهره تازه ای درشرکت است
parent company	شرکت مادر شرکت مرکزی
to part company with any one	رفاقت را با کسی بهم زدن
That evening we had company .	آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
private company	شرکت خصوصی
controlling company	موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
article of a company	اساسنامه شرکت
branch of a company	شعبه شرکت
controlling company	holdingcompany
company secretary	مسئول مالی و حقوقی شرکت
company secretary	منشی شرکت
company team	تیم گروهانی
company team	تیم مرکب
company union	اتحادیه شرکت
constituent company	شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
controlled company	شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
supply company	شرکت تامین کننده
company seal	مهر شرکت
company network	شبکه همکار
company law	قوانین مربوط به شرکتها
company commander	فرمانده گروهان
commercial company	شرکت تجاری
proprietary company	شرکت خصوصی
company funds	اعتبارات گروهانی
proprietary company	شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
carrier company	تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
company grade	در رده گروهان
company grade	پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
company law	قوانین شرکت
Our company is oprerating in several countries .	شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
producers cooperative company	شرکت تعاونی تولید
part company with a person	رفاقت را با کسی بهم زدن
non-resident company [British E]	شرکت غیر ساکن
letter-box company	شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
Iran Carpet Company	شرکت سهامی فرش ایران
The hell with the company (office).	گور بابای شرکت ( اداره )
joint-stock company	شرکت سهامی
unlimited liability company	شرکت تضامنی
a company of good standing	شرکتی با اعتبار
Our company has some pecuniary difficulties .	شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
To lay the foundation of a company.	پایه واساس شرکتی راریختن
computer leasing company	شرکت اجاره دهنده کامپیوتر
computer serrices company	شرکت خدمات کامپیوتری
terminal service company	گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
standard oil company	شرکت نفت استاندارد
joint stock company	شرکت سهامی
consumers cooperative company	شرکت تعاونی مصرف
head office of company	مرکز اصلی شرکت
extend the life of the company	امتداد مدت شرکت
standard oil company	استاندارد اویل کمپانی
We dont have qualified personnel in this company.	دراین شرکت آدم حسابی نداریم
employer's liability insurance company	شرکت بیمه
private joint stock company	شرکت سهامی خاص
He has a poor service record in this company.	دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
We have no vacant position ( opening ) in this company .	دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
This company guarantees prompt delivery of goods.	این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .	دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
Saving your presence . present company excepted .	بلانسبت شما !
the public	عموم مردم
public a	وکیل عمومی
public	همگان
public d.	زمین خالصه
the public	عامه
public	عمومی
public	ملی
public	ملت
public	روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
in public	علنا"
in public	علنی
public	متن یا برنامهای که حق کپی ندارد و توسط هر کسی قابل کپی کردن است
public	سرویس ارسال داده برای عموم . مثل سیستم تلفن اصلی در یک کشور
public	آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی
public	عامه