Dictiornary-Farsi | سرپرست تسویه حساب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
liquidator	سرپرست تسویه حساب
liquidators	سرپرست تسویه حساب


Other Matches

clearance	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
checking out	تسویه حساب
realization account	حساب تسویه
clearing house	دفتر تسویه حساب
clearing houses	دفتر تسویه حساب
date of change of acountability	تاریخ تسویه حساب
poney	ریز تسویه حساب کردن
ponies	ریز تسویه حساب کردن
pony	ریز تسویه حساب کردن
We will be checking out around noon.	ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
To pay off someone. To settle old scores with someone.	با کسی تسویه حساب کردن ( انتقام جویی کردن )
cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts	به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckons	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
capitalized expense	هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
overdrawn account	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
equity accounts	حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
To bring someone to account.	کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books.	حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege	دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings	تصفیه حساب صورت حساب
reckoning	تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register	بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
clearing	تسویه
settle	تسویه
settles	تسویه
adjustment	تسویه
settlements	تسویه
clearings	تسویه
adjustments	تسویه
settlement	تسویه
liquidation	تسویه
adjust	تسویه نمودن
arrangement	حل و فصل تسویه
settlement of disputes	تسویه منازعات
offsetting	تسویه کردن
settlement day	روز تسویه
clearing	تسویه تسطیح
settlement of credit	تسویه اعتبار
effective treatment	تسویه کارا
settlement terms	شرایط تسویه
clearings	تسویه تسطیح
settlement	تسویه پرداخت
compromise	تسویه کردن
compromises	تسویه کردن
compromising	تسویه کردن
settlements	تسویه پرداخت
offset	تسویه کردن
defraying	تسویه کردن
liquidates	تسویه کردن
liquidating	تسویه کردن
automatic treatment	تسویه خودکار
defrays	تسویه کردن
liquidised	تسویه کردن
liquidises	تسویه کردن
effective treatment	تسویه موثر
liquidising	تسویه کردن
liquidize	تسویه کردن
liquidized	تسویه کردن
liquidizes	تسویه کردن
liquidizing	تسویه کردن
biological treatment	تسویه زیستی
defray	تسویه کردن
defrayed	تسویه کردن
liquidated	تسویه کردن
liquidity	تسویه پذیری
judicial settlement	تسویه قضایی
amicable settlement	تسویه دوستانه
solution	تادیه تسویه
solutions	تادیه تسویه
arrangements	حل و فصل تسویه
liquidate	تسویه کردن
attendant	سرپرست
warden	سرپرست
leaders	سرپرست
leader	سرپرست
sponsors	سرپرست
caretakers	سرپرست
sponsor	سرپرست
attendants	سرپرست
superintendent	سرپرست
tutelar	سرپرست
supervisors	سرپرست
mandatory	سرپرست
skipper	سرپرست
skippered	سرپرست
superintendents	سرپرست
caretaker	سرپرست
skippering	سرپرست
skippers	سرپرست
wardens	سرپرست
sponsoring	سرپرست
supervisor	سرپرست
symposiarch	سرپرست
guideless	بی سرپرست
warden	سرپرست
guardian	سرپرست
guardians	سرپرست
director	سرپرست
directors	سرپرست
full and final settlement	تسویه تمام و کمال
offscouring	چیز تسویه شده
pay off	تسویه کردن پرداخت
retiring a bill	براتی را تسویه کردن
account	حساب صورت حساب
officiant	کشیش سرپرست
matron	سرپرست کودکان
overseer	نافر سرپرست
negotiator	سرپرست مذاکرات
chief negotiator	سرپرست مذاکرات
leader of the negotiations	سرپرست مذاکرات
overseers	نافر سرپرست
maverick	ادم بی سرپرست
mavericks	ادم بی سرپرست
scoutmasters	سرپرست پیشاهنگان
sponsored	حامی سرپرست
lead through	تعویض سرپرست
network administrator	سرپرست شبکه
drop master	سرپرست پرش
protectors	حامی سرپرست
protector	حامی سرپرست
hierarch	شیخ سرپرست
custodians	مسئول سرپرست
headman	پیشوا سرپرست
headmen	پیشوا سرپرست
husbandman	سرپرست خانه
archon	افسر سرپرست
scoutmaster	سرپرست پیشاهنگان
custodian	مسئول سرپرست
pay up	حسابهای معوقه را تسویه کردن
chemotrophic treatment	تسویه خوراک ساخت شیمیایی
wind up <idiom>	به پایان رساندن ،تسویه کردن
adjusts	تسویه نمودن مطابق کردن
adjusting	تسویه نمودن مطابق کردن
returning officers	سرپرست انتخابات برزن
presbyter	کشیش سرپرست کلیسا
truck master	مامور یا سرپرست چندکامیون
returning officer	سرپرست انتخابات برزن
director	سرپرست تیم بولینگ
svc	فراخوانی نافر یا سرپرست
jumpmaster	مربی یا سرپرست چتربازان
derelict	بی سرپرست کشتی متروکه
tutelary	دارای قیم یا سرپرست
directors	سرپرست تیم بولینگ
Bank for International Settlements [BIS]	بانک تسویه پرداخت بین المللی
settlement by abandonment	تسویه در نتیجه صرفنظر شدن از مطالبات
no year oppropriation	حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a	اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
digital computer	ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
master of	سرپرست گروه شکار روباه
straw boss	[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
superintendent registrar	سرپرست ثبت احوال یک ناحیه
chief programmer team	سرپرست یک تیم برنامه نویسی
pacific settlement	تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
lady paramount	بانوی سرپرست مسابقه تیراندازی زنان
paddock judge	داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
receivers	خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receiver	خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
mandatory power	دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
clear	ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearest	ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearer	ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clears	ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
algorism	حساب
score	حساب
reckoning	حساب
tallies	حساب
reckonings	حساب
tallied	حساب
to my a	به حساب من
scored	حساب
incalculable	بی حساب
account	حساب
science of numbers	حساب
dam design	حساب سد
scores	حساب
accountants	ذی حساب
incomputable	بی حساب
accountant	ذی حساب
scoreless	بی حساب
in favour of	به حساب
tabs	حساب
to keep score	حساب
arithmetic	حساب
tab	حساب
tallying	حساب
tally	حساب
account book	دفتر حساب
arithmometer	ماشین حساب
acalculia	ناتوانی در حساب
the bill	صورت حساب
account card	کارت حساب
comptometer	ماشین حساب
arithmetic unit	واحد حساب
arithmeticlal	مربوط به حساب
arithmetician	حساب دان
accoutn balance	مانده حساب