Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
The senator argued in favour of lowering the tax.
سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
Other Matches
tax cuts
کاهش مالیات
tax deduction
کاهش مالیات
tax avoidance
اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
bencher
سناتور
senators
سناتور
senator
سناتور
elected senator
سناتور انتخابی
nominal senator
سناتور انتصابی
reaganomics
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
peeress
زوجه سناتور بانوی اشرافی
peeresses
زوجه سناتور بانوی اشرافی
tax friction
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
ability to pay principle of taxation
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation
تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax
مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes
صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
excise tax
مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
excise
مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
decrease
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
کاهش یافتن کم شدن کاهش
assessment
ممیزی مالیات وضع مالیات
assessments
ممیزی مالیات وضع مالیات
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
nonneutralities of income taxation
خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
decreases
کاهش دادن کاهش
decrease
کاهش دادن کاهش
decreased
کاهش دادن کاهش
favoritism
طرفداری
partiality
طرفداری
one tideness
طرفداری
one sidedness
طرفداری
partisanship
طرفداری
favouritism
طرفداری
siding
طرفداری
sidings
طرفداری
devotion
طرفداری
adhesion
طرفداری
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
biases
طرفداری تعصب
germanism
طرفداری از المان
prelatism
طرفداری ازمتران ها
he sided with us
طرفداری از ما کرد
bias
طرفداری تعصب
advocate
طرفداری کردن
side
طرفداری کردن از
growthmanship
طرفداری ازرشد
sides
طرفداری کردن از
to stand for
طرفداری کردن از
party spirit
طرفداری حزبی
take the part of
طرفداری کردن
levy
اخذ مالیات مالیات
levying
مالیات بندی مالیات
levied
اخذ مالیات مالیات
levying
اخذ مالیات مالیات
taxation
مالیات بندی مالیات
levies
مالیات بندی مالیات
levy
مالیات بندی مالیات
levied
مالیات بندی مالیات
levies
اخذ مالیات مالیات
advocates
طرفداری کردن حامی
favouring
همراهی یا طرفداری کردن با
favours
طرفداری مرحمت کردن
libertarianism
طرفداری از ازادی فردی
favour
طرفداری مرحمت کردن
favours
همراهی یا طرفداری کردن با
royalism
طرفداری از رژیم سلطنتی
respect of persons
طرفداری و واهمه از کسان
advocating
طرفداری کردن حامی
unprejudiced
بدون تبعیض یا طرفداری
to take the p of a person
ازکسی طرفداری کردن
advocated
طرفداری کردن حامی
favouring
طرفداری مرحمت کردن
proslavery
طرفداری از برده فروشی
favored
طرفداری مرحمت کردن
favored
همراهی یا طرفداری کردن با
To take someones side . To side with someone.
از کسی طرفداری کردن
favoring
طرفداری مرحمت کردن
favoring
همراهی یا طرفداری کردن با
favors
طرفداری مرحمت کردن
favour
همراهی یا طرفداری کردن با
favors
همراهی یا طرفداری کردن با
favor
طرفداری مرحمت کردن
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
with out any p to
بدون هیچ طرفداری ازاو
partook
بهره داشتن طرفداری کردن
phonetioist
طرفداری املای مطابق صدا
pan americanism
طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
sectionalism
طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
regressive income tax
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
royalism
شاهپرستی طرفداری از سیستم حکومت سلطنتی
world federalism
طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
insurrectionism
اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
teetotal
وابسته به طرفداری از منع مسکرات کردن
temperance
طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
feminism
عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
to lobby against
[for]
somebody
سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف
[طرفداری از]
کسی
prohibitionism
طرفداری از حکم منع فروش نوشابههای الکی
loyalists
کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalist
کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
phonetist
متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
p in favour of a person
تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
agrarianism
تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
to stand up for
پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
acceptance
کاهش
depreciatory
کاهش
acceptances
کاهش
diminution
کاهش
attenuation
کاهش
downturn
کاهش
reductions
کاهش
devaluation
کاهش
decrement
کاهش
degression
کاهش
falling off
کاهش
falling-off
کاهش
reduction
کاهش
downturns
کاهش
relief
کاهش
wastage
کاهش
subtraction
کاهش
rebate
کاهش
rebates
کاهش
spoils
کاهش
spoiling
کاهش
spoiled
کاهش
spoil
کاهش
subraction
کاهش
shrinkage
کاهش
declining
کاهش
decline
کاهش
slow down
کاهش
declined
کاهش
scale down
کاهش
subrtraction
کاهش
dampest
کاهش
dampers
کاهش
damp
کاهش
abatement
کاهش
declines
کاهش
slowdown
کاهش
decreases
کاهش
reduce/enlarge
کاهش
decrease
کاهش
deduction
کاهش
slowdowns
کاهش
imminution
کاهش
decreased
کاهش
mitigation
کاهش
concession
کاهش
anaphrodisia
کاهش شهوت
waning
کاهش یافتن
abatable
کاهش پذیر
wanes
کاهش یافتن
lessens
کاهش دادن
shrinking
کاهش یافتن
shrink
کاهش یافتن
wane
کاهش یافتن
waned
کاهش یافتن
abatement
کاهش الودگی
clemmensen reduction
کاهش کلمنسنی
deceleration
کاهش سرعت
rebates
تخفیف کاهش
rebate
تخفیف کاهش
lessen
کاهش دادن
lessened
کاهش دادن
lessening
کاهش دادن
decrease in value
کاهش ارزش
decrement
میزان کاهش
shrinks
کاهش یافتن
decrease
کاهش یافتن
depopulation
کاهش نفوس
mark down
کاهش قیمت
palliation
کاهش دادن
minuend
کاهش یاب
mitigative
مایه کاهش
logarithmic decrement
کاهش لگاریتمی
wage cuts
کاهش دستمزد
waney
کاهش یافته
deduction
کاهش تفریق
indiminishable
کاهش ناپذیر
intensity decrease
کاهش شدت
lapse rate
اهنگ کاهش
lapse time
زمان کاهش
wany
کاهش یافته
monetary contraction
کاهش پول
palliator
کاهش دهنده
reducing
کاهش یافتن
easing
کاهش درد
reduces
کاهش یافتن
palliation
کاهش درد
reduce
کاهش یافتن
scale down
کاهش تدریجی
scale down
کاهش مقیاس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com