English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (5 milliseconds)
English Persian
lb سنگینی مسکوکات راسنجیدن
lbs سنگینی مسکوکات راسنجیدن
Other Matches
to gauge rainfall مقداربارندگی راسنجیدن یااندازه گرفتن
to look round اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
monies مسکوکات
coinage مسکوکات
decimal coinage مسکوکات دهدهی
mintage حق ضرب مسکوکات
monetary stand عیار قانونی مسکوکات
to garble the coinage مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
to sweat coins مسکوکات رادرکیسه ریختن وتکان دادن برای اینکه ذراتی ازانهاساییده شود
demonetization سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
demureness سنگینی
graveness سنگینی
heaviness به سنگینی
ponderance سنگینی
ponderosity سنگینی
massiness سنگینی
ponderousness سنگینی
ponderously سنگینی
slowness سنگینی
gravitas سنگینی
weightiness سنگینی
gravitation سنگینی
heavily به سنگینی
gravity سنگینی
weight سنگینی
deadweight سنگینی وزن
a hefty bill صورتحساب سنگینی
specific weight سنگینی ویژه
queasiness سنگینی خوراک
traffic density سنگینی شد امد
overweight سنگینی زیاد
avoirdupois سنگینی وزن
lethargy سنگینی رخوت
drowsihead سنگینی خواب
hypacousia سنگینی گوش
hypacusia سنگینی گوش
overweight سنگینی کردن
absolute gravity سنگینی مطلق
drowsiness کسالت یا سنگینی خواب
There was a heavy fall of snow (snow-fall). برف سنگینی بارید
absolute specific gravity سنگینی ویژه مطلق
barology علم ثقل یا سنگینی
profoundness سنگینی رسوخ یا نفوذزیاد
mass of maneuver سنگینی حرکات یکان
A big load was taken off my back. بار سنگینی از دوشم برداشته شد
Lead is a heavy metal. سرب فلز سنگینی بارید
The crime lies heavily on his conscience. جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
it pulls its weight نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
hhhزينhhh hhhaaaي سن?يني رaaaمتحمل شدن هزینه های سنگینی رامتحمل شدن
dragged چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
to weigh down سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
drags چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
ballast سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
drag چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
metamer جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
ballast هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com