Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
onyx marble |
سنگ مرمری که رکههای رنگارنگ دارد |
|
|
Other Matches |
|
pavonazzo |
مرمری که رنگهای پرطاووسی دارد |
alabastrine |
مرمری |
marmorean |
مرمری |
marmoreal |
مرمری |
marmoraceous |
مرمری |
jet |
مرمری فوران |
parian ware |
چینی مرمری |
jets |
مرمری فوران |
jetted |
مرمری فوران |
jetting |
مرمری فوران |
marble |
تیله بازی مرمری |
marbleize |
رنگ مرمری زدن |
marble facing |
نمای سنگ مرمری |
marbles |
تیله بازی مرمری |
scalar |
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد |
parian |
وابسته به جزیرهای دردریای اژه که مرمری ان بنام است |
painted |
رنگارنگ |
multicolored |
رنگارنگ |
polychromic |
رنگارنگ |
polychrome |
رنگارنگ |
polychromatic |
رنگارنگ |
pied |
رنگارنگ |
party coloured |
رنگارنگ |
parti coloured |
رنگارنگ |
joseph's coat |
کت رنگارنگ |
colorings |
رنگارنگ |
motley |
رنگارنگ |
variegated |
رنگارنگ |
kaleidoscopic |
رنگارنگ |
paned |
رنگارنگ |
many coloured |
رنگارنگ |
colourings |
رنگارنگ |
versicolour |
رنگارنگ |
versicolor |
رنگارنگ |
colorful |
رنگارنگ |
Technicolor |
رنگارنگ |
colourful |
رنگارنگ |
keuper |
مارن رنگارنگ |
medley |
مختلط رنگارنگ |
piebald |
رنگارنگ ناجور |
painted lady |
پروانه رنگارنگ |
plychromy |
نقاشی رنگارنگ |
omnifarious |
متنوع رنگارنگ |
pied |
پرنده رنگارنگ |
medleys |
مختلط رنگارنگ |
variegate |
رنگارنگ کردن |
onyx |
عقیق رنگارنگ |
polychromy |
نقاشی رنگارنگ |
trogon |
مرغان رنگارنگ |
grnish |
نقش رنگارنگ |
dapple |
چیزی با نقاط رنگارنگ |
tragopan |
قرقاول رنگارنگ هندی |
mottle |
با خالهای رنگارنگ نشان گذاردن |
willemite |
سنگ معدنی رنگارنگ متبلور |
oculate |
دارای چشم ها یاخالهای رنگارنگ |
varied |
دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ |
ingrain |
خطوط وخالهای رنگارنگ کاغذدیواری |
triggerfish |
ماهیان رنگارنگ دارای بدن ضخیم |
granite paper |
کاغذی که دارای رشته ها و خطوط رنگارنگ میباشد |
harlequin |
لودهای که درنمایش هاولال بازی هاجامه رنگارنگ میپوشد |
beach ball |
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر |
beach balls |
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر |
The Pied Piper of Hamelin |
فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند] |
. The car is gathering momentum. |
اتوموبیل دارد دور بر می دارد |
motley |
مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه |
Walls have ears <idiom> |
دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح] |
dithering |
ترکیب نقطههای رنگارنگ برای یک رنگ جدید یک روش گرافیکی کامپیوتر برای افزودن شدت نور نمایش |
labor theory of value |
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد |
zero insertion force socket |
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند] |
enclave economices |
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند |
walls here ears |
دیوار موش دارد موش گوش دارد |
he has a rage for money |
دارد |
chain |
دارد. |
heavy fighting is in progress |
دارد |
he is ill with fever |
تب دارد |
has |
دارد |
chains |
دارد. |
he has worms |
دارد |
there is a time for everything |
دارد |
are there any remarks? |
دارد |
hast |
او دارد |
Windows GDI |
بیتی دارد |
god is |
خداوجود دارد |
what hurt is there in that |
چه زیانی دارد |
There is a knack in it . |
یک فنی دارد |
our library is well stocked |
خوبی دارد |
he is 0 years old |
او ده سال دارد |
Buttonhole |
کتی که در دو طرف دکمه دارد |
he is fifty |
تمام دارد |
viruses |
وجود دارد |
it has sides |
سه پهلو دارد |
There is something wrong with the ... |
... عیب دارد. |
the probability is |
احتمال دارد |
the reason is manifold |
چنددلیل دارد |
the reason is two fold |
دودلیل دارد |
there is a rumour that |
شهرت دارد که |
But one leg to the fowl. <proverb> |
مرغ یک پا دارد . |
he has an a. to grind |
مقصود دارد |
he has an axe to grind |
غرض دارد |
figure on <idiom> |
بستگی دارد به |
he has a maggot in his head |
وسواس دارد |
walls have ears |
گوش دارد |
what matter? |
چه اهمیت دارد |
he has a spite against me |
بامن لج دارد |
what the odds |
چه اهمیت دارد |
virus |
وجود دارد |
I owe him a dept of gratitude. |
حق بگردنم دارد |
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik , |
بزرگ دارد |
it depends [on] |
بستگی دارد [به] |
he tops .0 metres |
یک مترونیم قد دارد |
he speaks to the purpose |
قصدی دارد |
He has a day off. |
او مرخصی دارد. |
it is usual with him |
عادت دارد |
not a patch on |
چه دخلی دارد |
multungulate |
که بیش از دو سم دارد |
it is sufficiently stamped |
کسرتمبر دارد |
There are ticks in every trade . <proverb> |
هر کار لمى دارد . |
There is always a right way of doing everything. |
هرکاری راهی دارد |
He is distantly related to us . |
نسبت دوری با ما دارد |
With his foul temper. |
با اخلاق سگه که دارد |
She has got regular teeth . |
دندانهای منظمی دارد |
he has much merit |
بسیار شایستگی دارد |
He has influential contacts everywhere. |
همه جا دست دارد |
he has much merit |
خیلی قابلیت دارد |
He writes a legible ( beautiful ) hand . |
خط خوانایی ( قشنگه ) دارد |
(not to be) sneezed at <idiom> |
ارزش داشتن را دارد |
backs |
که یک باتری پشتیبان دارد |
there removred revolution |
شورشی که شهرت دارد |
Every flow must have its ebb. <proverb> |
هر فرازى نشیبى دارد. |
There are two sides to every question . <proverb> |
هر مساله ای دو جنبه دارد. |
My hair is falling. |
موهایم دارد می ریزد |
to bring grist to the mill |
نان دراب دارد |
the switch is on |
برق جریان دارد |
the work is in full swing |
کاربخوبی جریان دارد |
the party is led by him |
او بر ان حزب ریاست دارد |
back |
که یک باتری پشتیبان دارد |
She has a lovely ( nice ) voice. |
صدای قشنگه دارد |
Somebody is beating at (upon)the door. |
یک کسی دارد در می زند |
he has Roman nose |
او بینی عقابی دارد |
well and good |
باشد چه ضرر دارد |
what is wrong with that? |
مگراین چه عیبی دارد |
She has a soft voice |
صدای نرمی دارد |
he must needs go |
بیخوداصرار دارد برفتن |
He writes well . he wields a formidable pen . |
قلم خوبی دارد |
he is f. of money |
پول فراوان دارد |
he keeps my a |
حساب مراونگه می دارد |
he is rightly named |
اسم بامسمائی دارد |
basses |
کسی که صدای بم دارد |
Does it matter if I dont come ? |
اشکالی دارد اگرنیایم ؟ |
To bring pressure to bear . To exert pressure . |
فشار خون دارد |
bass |
کسی که صدای بم دارد |
he is in a hurry to go |
عجله دارد برفتن |
what is that to you |
به شما جه دخلی دارد |
She has engaging manners . |
رفتار گیرایی دارد |
She has a subtle charm. |
جذابیت ظریفی دارد |
and there an end. |
و پایان وجود دارد. |
He takes my advice. He listens to me. |
از من حرف شنوایی دارد |
There is only one condition attached to it . |
فقط یک شرط دارد |
The kettel is boiling. |
قوری دارد می جوشد |
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea. |
شهوت کلام دارد |
what does it meant |
یعنی چه چه معنی دارد |
lengths |
خط با طول جر حرف دارد |
She has a lovely (nice) voice. |
صدای قشنگه دارد |
He is against [opposed to] me . |
با من ضد است. [ضدیت دارد] |
he is in the know |
اطلاع ویژه دارد |
he insists on going |
اصرار دارد برفتن |
length |
خط با طول جر حرف دارد |
She has a delightfully mellow voice . |
صدای گرمی دارد |
it needs to be done carefully |
اینکارتوجه لازم دارد |
the export of ... is granted the premium. |
صدور ... جایزه دارد. |
bigamists |
زنی که دوشوهر دارد |
bigamist |
زنی که دوشوهر دارد |
in all like |
احتمال کلی دارد |
How long is the ticket valid? |
بلیت تا کی اعتبار دارد؟ |
he bears out his name |
اسم بامسمایی دارد |
it askes for attention |
توجه لازم دارد |
it is wringing |
خیلی تراست یا اب دارد |
it is very important |
بسیار اهمیت دارد |
it is worth 0 rials |
ده ریال ارزش دارد |
it is particularly difficult |
یک دشواری ویژه دارد |
it is particularly difficult |
یک اشکال بخصوصی دارد |
it is of frequent |
خیلی مورد دارد |
It is much sought after |
خیلی طالب دارد. |
he has a loose tongue |
دهان لقی دارد |
the cat has nine lives |
سگ هفت جان دارد |
that bridge has openings |
ان پل سه چشمه یا دهانه دارد |
that word is obsolescent |
ان واژه کم کم دارد مهجور |
it stand well with him |
بامن نظرمساعدی دارد |
double decker |
هرچیزیکه دو لایه دارد |
significance |
معنای مخصوص دارد |
likelihood |
احتمال کلی دارد |
rubrician |
کتاب نماز دارد |
biased |
آنچه اریب دارد |
battery |
که یک باتری پشتیبان دارد |
delectus |
برای ترجمه دارد |
it speaks well for him |
بامن نظرمساعد دارد |
batteries |
که یک باتری پشتیبان دارد |
tea is preferable to water |
چایی بر اب ترجیح دارد |
My hair is growing. |
موهایم دارد بلند می شود |
dichord |
سازیکه هرنغمه ان دوسیم دارد |