Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
associative facilitation
سهولت ناشی از تداعی
Other Matches
associative inhibition
بازداری ناشی از تداعی
tortious liability
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
associations
تداعی
association
تداعی
facility
سهولت
ease of movement
سهولت
facileness
سهولت
eased
سهولت
ease
سهولت
eases
سهولت
easing
سهولت
associative shift
جابجایی تداعی
backward association
تداعی وارونه
clang association
تداعی اوایی
associationism
تداعی گرایی
associative memory
حافظه تداعی
association cortex
قشر تداعی
forward association
تداعی رو به جلو
free association
تداعی ازاد
association school
مکتب تداعی
association test
ازمون تداعی
association time
زمان تداعی
assiciative strength
نیرومندی تداعی
association of ideas
تداعی اندیشه ها
associationist
تداعی گرا
associative fluency
سیالی تداعی
association of ideas
تداعی معانی
association method
روش تداعی
ease of entry
سهولت ورود
production facility
سهولت تولید
lay out facility
سهولت طرح
euphony
سهولت ادا
association by contiguity
تداعی از راه مجاورت
association
تداعی معانی تجمع
associations
تداعی معانی تجمع
associative thinking
تفکر تداعی گرا
word association test
ازمون تداعی واژه ها
association psychology
روانشناسی تداعی گرا
euphonically
برای سهولت ادا
easing
سهولت استراحت رسایی
eases
سهولت استراحت رسایی
eased
سهولت استراحت رسایی
ease
سهولت استراحت رسایی
ease of entry
سهولت ورودبه یک صنعت
resemblance
[تداعی کردن طرح یا الگو]
cinch
کاری که با سهولت انجام شود
ease of movement
سهولت حرکت راحتی مانور
availability
سهولت و امکان تحصیل اعتبار
look ahead
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
facing distance
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
pc file iii
یک سیستم ارزان و همه منظوره برای مدیریت پایگاه داده که برای سهولت بکارگیری طراحی شده است
tree of life
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
dilettanti
ناشی
emergent
ناشی
maladroit
ناشی
resultant
ناشی
ill
ناشی
mala filde
ناشی
dilettante
ناشی
dilettantes
ناشی
descended
ناشی
resulting
ناشی
ills
ناشی
amateurish
ناشی
ill-
ناشی
resulted
ناشی
result
ناشی
due
ناشی از
even tual
ناشی
gauche
ناشی کج
muff
ناشی
Due to
ناشی از
on account of somebody
[something]
ناشی از
skill less
ناشی
skilless
ناشی
therefrom
ناشی از ان
muffs
ناشی
muffed
ناشی
muffing
ناشی
geometric design
طرح هندسی
[این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
novice
ادم ناشی
emanates
ناشی شدن
novices
ادم ناشی
emanated
ناشی شدن
dittographic
ناشی ازتکراراشتباهی
toxic
ناشی از زهراگینی
adipic
ناشی ازچربی
abnerval
ناشی از عصب
due to an accident
ناشی از یک حادثه
variorum
ناشی ازچندمنبع
unskil
ناشی بی مهارت
guttural
ناشی از گلو
emanating
ناشی شدن
emanate
ناشی شدن
as green as grass
<idiom>
کم تجربه و ناشی
awkwardness
ناشی گری
unfortunate
ناشی ازبدبختی
awkward
بی لطافت ناشی
awkward age
سن خامکار
[ناشی]
unperfect
ناشی نابلد
tisy
ناشی از مستی
rhapsodical
ناشی از احساسات
negligent
ناشی از بی مبالاتی
internal
ناشی ازدرون
issues
ناشی شدن
issued
ناشی شدن
issue
ناشی شدن
gaucherie
ناشی گری
gremie
بی تجربه و ناشی
hypostatic
ناشی از ته نشینی
rises
ناشی شدن
rise
ناشی شدن
jackleg
ناشی نادرست
sequent
منتج ناشی
irritative
ناشی از تحریک
rises
ناشی شدن از
privative
ناشی از محرومیت
stingy
ناشی از خست
rise
ناشی شدن از
premune
ناشی از جلوگیری
rube
ادم دهاتی ناشی
left handed
واقع در سمت چپ ناشی
scorbutic
ناشی از کمبود ویتامین C
royalistic
ناشی از شاه پرستی
ravening
حریص ناشی از حرص
profits a prendre
حقوق ناشی از مزارعه
renunciative
ناشی از انکار نفس
pot valour
دلپری ناشی از مستی
perjurious
ناشی از پیمان شکنی
occupation disease
امراض ناشی از کار
occupation authorities
اقتدارات ناشی از اشغال
shear crack
ترک ناشی از برش
inexpertness
ناشی گری بی تخصصی
damage feasant
خسارت ناشی از حیوانات
despiteous
ناشی ازکینه یالج
short sighted
ناشی از کوته نظری
war risks
خطرات ناشی از جنگ
diastrophic
ناشی ازتغییرات ارضی
vinculo matrimonii
ناشی از علقه زوجیت
use inheritance
وراثت ناشی از کاربرد
ebb current
جریان ناشی از افت اب
wind wave
موج ناشی از باد
renunciatory
ناشی از انکار نفس
shear failure
گسیختگی ناشی از برش
shear stress
تنش ناشی از برش
intuitional
ناشی از درک مستقیم
interoceptive
ناشی از امعاء واحشاء
tutelar authority
اختیار ناشی از قیومت
inexpertly
ازروی ناشی گری
impiteous
ناشی از سخت دلی
wind wave
خیز اب ناشی از باد
toxic psychosis
روان پریشی ناشی از سم
absorption losses
تلفات ناشی از جذب
come
رخ دادن ناشی شدن
transmissions
خطای ناشی از اختلال در خط
transmission
خطای ناشی از اختلال در خط
flows
ناشی شدن فلو
flow
ناشی شدن فلو
internal
باطنی ناشی ازدرون
flowed
ناشی شدن فلو
kinetic energy
نیروی ناشی ازحرکت
comes
رخ دادن ناشی شدن
arise
رخ دادن ناشی شدن
arises
رخ دادن ناشی شدن
arising
رخ دادن ناشی شدن
sentiment
ضعف ناشی ازاحساسات
ingenious
با هوش ناشی از زیرکی
indiscriminate
ناشی از عدم تبعیض
result
ناشی شدن نتیجه
resulted
ناشی شدن نتیجه
resulting
ناشی شدن نتیجه
thoughtless
لاقید ناشی از بی فکری
well-meaning
ناشی از قصد خوب
proceeded
ناشی شدن از عایدات
proceed
ناشی شدن از عایدات
well meaning
ناشی از قصد خوب
well-intentioned
ناشی از نیت خوب
machined
خطای ناشی از خرابی قطعه
idols of the cave
اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
dispersion error
اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
property income
درامد ناشی از املاک ومستغلات
demand pull inflation
تورم ناشی از فشار تقاضا
property income tax
مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
machines
خطای ناشی از خرابی قطعه
hunger osteopathy
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
form drag
مقاومت ناشی از شکل جسم
forced vibration
ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
faute de mieux
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
deriving
ناشی شدن از منتج کردن
derives
ناشی شدن از منتج کردن
derive
ناشی شدن از منتج کردن
awesome
حاکی از ترس ناشی از بیم
occupation authority
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
paganish
بیت پرست ناشی ار شرک
excess demand inflation
تورم ناشی از مازاد تقاضا
idols of the market
اوهام ناشی از سخن وامیزش
lummox
ادم ناشی وخام دست
deflationary gap
لطمه ناشی از رکود اقتصادی
scrupulous
ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com