Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (9 milliseconds)
English
Persian
progressive burning
سوختن تدریجی خرج
Other Matches
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
phases
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phased
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phase
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
combustion
سوختن
broiled
سوختن
broil
سوختن
burn in
سوختن
burns
سوختن
consumption
سوختن
broils
سوختن
burn
سوختن
broiling
سوختن
to burn out
سوختن
smolders
سوختن ودودکردن
smoulders
سوختن ودودکردن
smouldered
سوختن ودودکردن
smouldering
سوختن ودودکردن
smoldering
سوختن ودودکردن
melted
از گرما سوختن
incinerate
بااتش سوختن
incinerated
بااتش سوختن
incinerates
بااتش سوختن
incinerating
بااتش سوختن
singe
سوختن بودادن
singed
سوختن بودادن
singeing
سوختن بودادن
singes
سوختن بودادن
smoldered
سوختن ودودکردن
smoulder
سوختن ودودکردن
to grin and bear it
سوختن وساختن
smolder
سوختن ودودکردن
pyric
مربوط به سوختن
heating value
گرمای سوختن
heat value
گرمای سوختن
heat of combustion
گرمای سوختن
blow out
سوختن انفجار
afire
در حال سوختن
to fret and fume inwardly
سوختن وساختن
gradatory
تدریجی
progressive
تدریجی
gradual
تدریجی
step wise
تدریجی
gradational
تدریجی
step by step
تدریجی
slow
تدریجی
slower
تدریجی
slowest
تدریجی
slowing
تدریجی
slows
تدریجی
slowed
تدریجی
imperceptible
تدریجی
piecemeal
تدریجی
step-by-step
تدریجی
singed
بطور سطحی سوختن
degressive burning
سوختن طولانی خرج
flares
باشعله نامنظم سوختن
burn
سوختن مشتعل شدن
lighting hours
زمان روشنایی یا سوختن
burn
دراتش شهوت سوختن
flare
باشعله نامنظم سوختن
burns
سوختن مشتعل شدن
flammable
قابل سوختن اتشگیر
to fret and fume inwardly
سوختن ودم نزدن
to burn away
سوختن و تمام شدن
burnout of a crystal rectifier
سوختن یکسوکننده دیودی
burns
دراتش شهوت سوختن
singeing
بطور سطحی سوختن
singes
بطور سطحی سوختن
bake
سوختن خشک کردن
baked
سوختن خشک کردن
bakes
سوختن خشک کردن
scorches
بطور سطحی سوختن
scorch
بطور سطحی سوختن
singe
بطور سطحی سوختن
progressive burning
سوزش تدریجی
quantize
تدریجی کردن
progressive relaxation
ارمیدگی تدریجی
progressive assambly
نصب تدریجی
piecemeal
بتدریج تدریجی
progressive paralysis
فلج تدریجی
progress payments
پرداخت تدریجی
insti
تلقین تدریجی
graduality
تدریجی بودن
instillation
ریزش تدریجی
glaucoma
کوری تدریجی
fail softly
با خرابی تدریجی
fail soft
تخریب تدریجی
fail soft
با خرابی تدریجی
gradualness
تدریجی بودن
evanescence
زوال تدریجی
partial shipment
حمل تدریجی
delelopment
تکامل تدریجی
piecemeal
بطور تدریجی
quantizer
تدریجی کننده
scale down
کاهش تدریجی
living death
مرگ تدریجی
evolution
تکامل تدریجی
gradation
انتقال تدریجی
insti
ریزش تدریجی
erosion
تحلیل تدریجی
corrosion
فساد تدریجی
gradations
انتقال تدریجی
step by step excitation
تحریک تدریجی
smoldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders
بی اتش سوختن خاموش کردن
to g. with passion
دراتش شهوت یاعشق سوختن
smoulder
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
smolder
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders
بی اتش سوختن خاموش کردن
progressional
دارای پیشرفت تدریجی
graduating
تغییر تدریجی کردن
graduates
تغییر تدریجی کردن
graduate
تغییر تدریجی کردن
instilment
ریزش و تلقین تدریجی
intergradation
محو سازی تدریجی
insinuation
نفوذ دخول تدریجی
evolution
تحول تکامل تدریجی
process
پیشرفت تدریجی ومداوم
gas degeneration
فساد تدریجی گازی
gradual
شیب تدریجی واهسته
processes
پیشرفت تدریجی ومداوم
evanescence
فقدان تدریجی ناپایداری
sizzling
صدای سوختن کباب روی اتش
to souse a burning house
اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
sizzle
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzled
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzles
صدای سوختن کباب روی اتش
evolutionism
اصول ترقی و تکامل تدریجی
progressive cookery
پخت تدریجی غذای یکان
abklingen
محو شدن تدریجی احساس
lysis
سقوط وزوال تدریجی مرض
burn up
<idiom>
کاملا سوختن (معمولا برای چیزهایی غیرازساختمان)
burn down
<idiom>
کاملا سوختن (معمولابرای ساختمان استفاده میشود)
atmospheric corrosion
فساد تدریجی در اثر مجاورت با هوا
striptease
رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
lysate
محصول زوال وفساد تدریجی سلول
frequency drift
تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور
carry one's bat
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
burnout velocity
سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
winder
گرم شدن تدریجی بدن و افزودن برسرعت
escalation
افزایش تدریجی شدت و وسعت میدان جنگ
leg before
ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
accrual
افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
lamb's tongue
[کاهش تدریجی نرده پله ها شبیه انتهای زبان]
out
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out-
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
outed
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
choke
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
scalogram
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
scallywag
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
choked
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
chokes
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
regression rate
سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
gum
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gummed
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gumming
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gums
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
creep
تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
creeps
تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
decarburizing
گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
light and heavy system
روش تمرین وزنه برداری بافزونی تدریجی وزنه
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
degressive burning
اشتعال طولانی اشتعال تدریجی خرج
burn out
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
data processing
پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
revisionism
روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
vignetting
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
corrsion
فساد تدریجی فساد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com