English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
sloughy شبیه پوست مرده
Other Matches
clavus میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
corn میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
dermoid شبیه پوست
dermoidal شبیه پوست
stillbirth زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillborn زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
endermic انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
gooseneck هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
dermatological مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skin پوست کندن با پوست پوشاندن
skins پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned پوست کندن با پوست پوشاندن
pinnulate شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated شبیه برگچه شبیه بالچه
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
tegumnentum پوست طبیعی پوست
peel پوست انداختن پوست
peels پوست انداختن پوست
six feet under <idiom> مرده
hearses مرده کش
defunct مرده
vapid مرده
deceased مرده
hearse مرده کش
dead مرده
one man یک مرده
low-spirited دل مرده
low spirited دل مرده
lifeless مرده
extinct مرده
one-man یک مرده
in the dust مرده
his heart sank دل مرده شد
exanimate مرده
at rest مرده
death day سال مرده
time lag زمان مرده
deadness حالت مرده
autopsy تشریح مرده
idle wire سیم مرده
death feigning مرده نمایی
playing dead مرده نمایی
death watch پاسبان مرده
deadball توپ مرده
defunct مرده درگذشته
autopsies تشریح مرده
idle turn کلاف مرده
cremations مرده سوزانی
cremation مرده سوزانی
time lags زمان مرده
death's head جمجمه مرده
pah مرده شور
dead band نوار مرده
stillbirths مرده زاد
dead soils خاکهای مرده
morgues مرده خانه
dead rise فاصله مرده
morgue مرده خانه
stillbirth مرده زاد
dead load بار مرده
dead as a d. بکلی مرده
inhumationist مرده خاک کن
living corpse مرده متحرک
dead volume حجم مرده
dead time زمان مرده
dead storage حجم مرده
dead storage گنجایش مرده
dead space فضای مرده
dead ball توپ مرده
necrophagous مرده خور
necrophobia مرده هراسی
resurrection man مرده دزد
parted درگذشته مرده
reliquiae مرده ریگ
necropsy مرده نگری
exanimate دل مرده وبیروح
slaked lime اهک مرده اهک مرده
non productive time زمان مرده
dull finish رخده مرده
dull finish کالیبر مرده
necrophilia مرده گرایی
air slaked lime اهک مرده
necromania مرده پرستی
saprophage مرده خوار
necrolatry مرده پرستی
murrain گوشت مرده
necrophagous مرده خوار
resurrectionist مرده دزد
swells موج مرده
swelled موج مرده
swell موج مرده
widowers مرد زن مرده
lyke wake پاسبانی مرده در شب
ground swell موج مرده
death masks قیافه مرده
still born مرده بدنیاامده
dead as a doornail <idiom> کاملا مرده
death mask قیافه مرده
out of play توپ مرده
widower مرد زن مرده
down with him مرده باد
blate روح مرده
sequestrum قسمت بافت مرده
cirerar yurn فرف خاکستر مرده
aeropause منطقه جوی مرده
Speak well of the dead . <proverb> پشت سر مرده بد نگو.
necromimesis خود مرده انگاری
plague on it مرده شورش ببرد
autopsies تشریح نسج مرده
cadaveric دارای رنگ مرده
blast it مرده شورش را ببرد
autopsy تشریح نسج مرده
time lags فاصله زمانی مرده
funeral home مرده شوی خانه
time lag فاصله زمانی مرده
departed مرده درگذشته مرحوم
death mask ماسک صورت مرده
inheritance مرده ریگ وراثت
he seems to have died ازقرارمعلوم مرده است
balefire اتش مرده سوزانی
dead-house مرده شوی خانه
inheritances مرده ریگ وراثت
back lash eliminator تعادل در مسیر مرده
protoxlead سنگ مرده مرتک
mortuary مرده شوی خانه
d. paleness رنگ ارام مرده
eloge ستایش شخص مرده
death masks ماسک صورت مرده
still born مرده زاییده شده
gralloch احشای گوزن مرده
He is not dead by any chance , is he ? نکند مرده باشد ؟
mortuaries مرده شوی خانه
To be crazy about agirl . کشته مرده دختری بودن
natimortality امار مرده زاییده شدگان
cadaverous دارای رنگ پریده و مرده
sciomantic غیبگو از روی سایه مرده
heritage مرده ریگ سهم موروثی
pall تابوت محتوی مرده حائل
prosector تشریح کننده بدن مرده
palls تابوت محتوی مرده حائل
palled تابوت محتوی مرده حائل
palling تابوت محتوی مرده حائل
deathy مرگ نما مرده وار
xanthochroid شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
crematory کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
necrotic دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
under hatches زیر عرشه دوراز نظر مرده
f. pile or pyre توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
sciomacy غیب گویی از روی سایه مرده
ossuary فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
ossuary محل امانت گذاری استخوان مرده
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
wraith روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
wraiths روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
postmortem مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
funeral pyre توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
urns گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
urn گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
incinerators کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
zombiism اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
incinerator کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
obsequial وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
pyre توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
lich gate سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
twicer حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
pyres توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
transmigration حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
give someone an inch and they will take a mile <idiom> اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
But his body was eventually recovered. اما ممکن بود او [مرد] فقط مرده بازیافته شود.
gavelkind تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
hatchment صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
infarct ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
zombi روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombies روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
direct loading مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
zombie روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
undertaker کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertakers کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaking کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
back frow اولین شیار ایجاد شده توسط گاواهن که به شیار مرده معروف است
copyrights اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
copyright اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
shell پوست
rind پوست
rinds پوست
hide پوست
skinless بی پوست
neurilemma or lema پوست پی
skinner پوست کن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com