Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 127 (6 milliseconds)
English	Persian
schizoid personality	شخصیت اسکیزوئید
Other Matches
schizoid	اسکیزوئید
split personality	تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
incorporates	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
selfdom	شخصیت
peronality	شخصیت
notability	شخصیت
persona	شخصیت ها
intrapsychic	با شخصیت
person	شخصیت
persons	شخصیت
individuality	شخصیت
sympatric	هم شخصیت
personae	شخصیت ها
personality	شخصیت
personages	شخصیت
personas	شخصیت ها
personage	شخصیت
presence	شخصیت
identity	شخصیت
personalities	شخصیت
identities	شخصیت
cosmopolite	شخصیت جهانی
anal personality	شخصیت مقعدی
personality disorder	اختلال شخصیت
epileptoid personality	شخصیت صرعی
dual personality	شخصیت دوگانه
depersonalize	بی شخصیت کردن
personality test	ازمون شخصیت
personification	شخصیت بخشی
characterization	توصیف شخصیت
personification	تجسم شخصیت
depersonalization	زوال شخصیت
hypostatize or size	شخصیت دادن به
hysterical personality	شخصیت هیستریایی
personality integration	یکپارچگی شخصیت
personality inventory	پرسشنامه شخصیت
paranoid personality	شخصیت پارانویای
multiple personality	شخصیت چندگانه
modal personality	شخصیت هنجاری
personality module	واحد شخصیت
personality structure	ساخت شخصیت
legal personality	شخصیت حقوقی
juridical personality	شخصیت حقوقی
personality disintegration	تلاشی شخصیت
personality trait	ویژگی شخصیت
individuate	شخصیت دادن
inadequate personality	شخصیت نابسنده
impersonify	شخصیت دادن به
impersonality	عدم شخصیت
personality type	سنخ شخصیت
personality disturbance	اختلال شخصیت
personology	شخصیت شناسی
syntality	شخصیت گروهی
personified	شخصیت دادن به
self	شخصیت جنبه
impersonators	شخصیت دهنده
impersonator	شخصیت دهنده
to create an image for oneself as somebody	شخصیت دادن
personifies	شخصیت دادن به
personify	شخصیت دادن به
superego	شخصیت اخلاقی
primary personality	شخصیت نخستین
personality assessment	ارزیابی شخصیت
ethos	شخصیت ملی
impersonal	فاقد شخصیت
selfhood	شخصیت خودپسندی
shut in personality	شخصیت بسته
personifying	شخصیت دادن به
premorbid personality	شخصیت پیش مرضی
heart of gold <idiom>	شخصیت بخشنده داشتن
personalize	دارای شخصیت کردن
psychopathic personality	شخصیت جامعه ستیز
characters	مجسم کردن شخصیت
luminaries	پر فروغ شخصیت تابناک
extravaganzas	ازیک شخصیت خیالی
extravaganza	ازیک شخصیت خیالی
personifying	دارای شخصیت کردن
personify	دارای شخصیت کردن
personifies	دارای شخصیت کردن
personified	دارای شخصیت کردن
character	مجسم کردن شخصیت
corporate	دارای شخصیت حقوقی
being	موجود زنده شخصیت
personages	شخصیت بازیگران داستان
personage	شخصیت بازیگران داستان
luminary	پر فروغ شخصیت تابناک
amour propre	عزت نفس شخصیت
depersonalize	فاقد شخصیت کردن
to have a magnetic personality	شخصیت مغناطیسی داشتن
peronality	انتقادات راجع به شخصیت
star turn	ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
intrapsychic	واقع دردرون شخصیت یا روان
sixteen factor personality questionnaire	پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
heart of stone <idiom>	شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
ciothes do not make the man. <proverb>	لباس شخصیت نمی آورد .
corporation	که دارای شخصیت حقوقی باشند
personifier	مجسم کننده شخصیت دیگری
corporations	که دارای شخصیت حقوقی باشند
prepsychotic personality	شخصیت پیش روان پریشی
triune	اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
individuation	تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
personalize	شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
masculinize	شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
california tests of personality	ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
personal remarks	اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
anthropomorphism	تصور شخصیت انسانی برای چیزی
identify	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifying	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
incorporation	جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
identifies	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
mmpi	شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
corporator	گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
attribute	[نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
corporation	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
personate	خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
incorporating	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
apolitical	دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
incorporates	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
He is rich but is lacking in personality .	پولدار است ولی بی شخصیت است
id	مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
historic character	[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com