English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
stateless person شخصی که تابعیت کشور راندارد شخص فاقد اوراق تابعیت
Other Matches
jus sanguinis قانونی که بموجب ان تابعیت فرزند از روی تابعیت والدینش معین میگردد
naturalizing اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalizes اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalises اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalize اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalising اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
reneged ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
renege ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
reneges ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
reneging ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
allegiances تابعیت
sequences تابعیت
sequence تابعیت
nationalities تابعیت
citizenship تابعیت
nationality تابعیت
allegiance تابعیت
repatriation اعطاء تابعیت
renouncement of citizenship ترک تابعیت
declaration of intention درخواست تابعیت
naturalization قبول تابعیت
diversity of citizenship اختلاف تابعیت
nationality law قانون تابعیت
naturalising حق تابعیت دادن
dual nationality تابعیت مضاعف
naturalizing حق تابعیت دادن
naturalize حق تابعیت دادن
denaturalize از تابعیت در اوردن
naturalises حق تابعیت دادن
stateless بدون تابعیت
naturalization اعطای تابعیت
repatriations اعطاء تابعیت
document of nationality سند تابعیت
naturalizes حق تابعیت دادن
naturalization اعطا یا قبول تابعیت
expotriate someone ترک تابعیت کردن
adherently هواخواهانه ازروی تابعیت
to expatriate oneself ترک تابعیت کردن
declaration of intention افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
blue chip personal computer IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
consuls نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consul نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
single track فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
unqulified فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
he is i. to do that شایستگی یا کفایت کردن ان کار راندارد
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
f.drss جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
perpetual bonds اوراق قرضه بدون مدت اوراق قرضه دائمی
subscribers 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscriber 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
he is poweless to do it کردن انکارا از او برنمیاید اونیروی کردن ان کار راندارد
wife's equity عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
Burundi کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
acentrous فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
extraditing مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
nonaligned کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
country cover diagram دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
papers اوراق
papering اوراق
paper اوراق
papered اوراق
in quires اوراق
anurous فاقد دم
sans فاقد
bankrupt of فاقد
ex- فاقد
scentless فاقد بو
ex فاقد
free فاقد
freed فاقد
freeing فاقد
frees فاقد
scrap اوراق دورانداختن
securities اوراق بهادار
overhaul اوراق کردن
obligations اوراق قرضه
scraps اوراق دورانداختن
bond اوراق قرضه
cannibalization اوراق کردن
overhauls اوراق کردن
scrapping اوراق دورانداختن
overhauling اوراق کردن
paper اوراق بهادار
papered اوراق بهادار
papering اوراق بهادار
bonds اوراق بهادار
scrapped اوراق دورانداختن
papers اوراق بهادار
overhauled اوراق کردن
obligation اوراق قرضه
commercial bills اوراق تجارتی
negotiable papers اوراق بهادار
negotiable instruments اوراق بهادار
government stock اوراق بهاداردولتی
savings bond اوراق قرضه
scrapper اوراق کننده
treasury bonds اوراق بهادارخزانه
secret papers اوراق سری
substituted service اوراق دعوی
disassemble اوراق کردن
draft اوراق بهادار
drafted اوراق بهادار
drafts اوراق بهادار
document bills اوراق تجارتی
commercial papers اوراق تجارتی
commerical papers اوراق تجارتی
printed matter اوراق چاپی
debenture اوراق قرضه
paratactic فاقد روابط
homely فاقد جمال
stolid فاقد احساس
antipathetic فاقد تمایل
stolidly فاقد احساس
unobtrusively فاقد جسارت
shorthanded فاقد کارگرکافی
burdened فاقد حق تقدم
indiscreet فاقد حس تشخیص
landless فاقد زمین
without engagement فاقد تعهد
visionless فاقد دید
without انطرف فاقد
landlessness فاقد زمین
unmennerly فاقد رفتارشایسته
unmeet فاقد صلاحیت
unmannered فاقد رفتارشایسته
toom فاقد لاغر
undocumented فاقد ویزا
lack فاقد بودن
acholic فاقد صفرا
acholous فاقد صفرا
acolous فاقد اعضاء
incoordinate فاقد حس همکاری
impassible فاقد احساس
incompetent فاقد صلاحیت
ad hoc فاقد عمومیت
ametabolic فاقد دگردیسی
ametabolous فاقد دگردیسی
exhaust bin level فاقد موجودی
astomatal فاقد دهان
dis qualified فاقد قابلیت
dis qualified فاقد شرایط
inertialess فاقد لختی
inertialess فاقد اینرسی
lacked فاقد بودن
lacks فاقد بودن
dishonest فاقد امانت
unobtrusive فاقد جسارت
impersonal فاقد شخصیت
inexpert فاقد خبرگی
intestable فاقد صلاحیت
abulic فاقد اراده
overhaul اوراق کردن کامل
overhauling اوراق کردن کامل
overhauls اوراق کردن کامل
scrap خرده اوراق کردن
overhauled اوراق کردن کامل
salvage اوراق کردن وسایل
salvaged اوراق کردن وسایل
assumed portfolio اوراق بهادار مفروض
bearer securities اوراق بهادار بی نام
bill of oredit اوراق قرضه دولتی
bond issue صدور اوراق قرضه
government bonds اوراق قرضه دولتی
government securities اوراق بهادار دولتی
securities market بازار اوراق بهادار
negotiable papers اوراق قابل انتقال
preference bonds اوراق قرضه ممتاز
registered bond اوراق قرضه با نام
registered securities اوراق بهادار با نام
securities department اداره اوراق بهادار
security market بازار اوراق بهادار
junk bonds اوراق قرضهی قمارآمیز
documents پرونده ها [اسناد] [اوراق]
scrapped ماشین الات اوراق
salvages اوراق کردن وسایل
scrap ماشین الات اوراق
scrap نزاع اوراق کردن
scrapped نزاع اوراق کردن
scrapped خرده اوراق کردن
scrapping ماشین الات اوراق
scrapping نزاع اوراق کردن
scrapping خرده اوراق کردن
scraps ماشین الات اوراق
scraps نزاع اوراق کردن
scraps خرده اوراق کردن
bourse [in a non-English-speaking country] بورس اوراق بهادار
stock exchange بورس اوراق بهادار
junk bond اوراق قرضهی قمارآمیز
portfolios موجودی اوراق بهادار
brokering دلال اوراق بهادار
junk جنس اوراق وشکسته
brokered دلال اوراق بهادار
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com