Total search result: 209 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
to move one's operation offshore |
شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن |
|
|
Search result with all words |
|
field |
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی |
fielded |
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی |
fields |
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی |
private |
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت |
privates |
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت |
outwork |
سفارش به خارج از شرکت |
private automatic branch exchange |
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند |
offshore company |
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات] |
Other Matches |
|
letterhead |
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است |
letterheads |
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است |
compaq computer corporation |
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر |
constituent company |
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر |
limited company |
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی |
out of bounds |
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده |
international finance corporation |
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است |
parent company |
شرکت مادر شرکت مرکزی |
outsource |
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی |
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
hooked medallion |
ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.] |
component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
components |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
paperless |
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند |
housed |
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها |
houses |
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها |
house |
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها |
body corporate |
شرکت شرکت سهامی |
business group |
شرکت سهامی [شرکت] |
army component |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی |
component command |
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات |
outside |
خارج |
per |
خارج از |
off |
خارج از |
abroad |
خارج |
outwith [Scotish E] <adv.> |
خارج [از] |
out [of] <adv.> |
خارج [از] |
outside [of] <adv.> |
خارج [از] |
out |
خارج |
outsides |
خارج |
outsides |
در خارج |
off side |
خارج از خط |
external |
خارج |
out-of- |
خارج از |
non combatant |
خارج از صف |
non-combatant |
خارج از صف |
non-combatants |
خارج از صف |
out of |
خارج از |
out of tune |
خارج |
outed |
خارج |
out- |
خارج |
forth of |
خارج از |
externals |
خارج |
aroint |
خارج شو |
outside |
در خارج |
externally |
از خارج |
company |
شرکت |
enterprises |
شرکت |
concern |
شرکت |
concerns |
شرکت |
firm |
شرکت |
firmer |
شرکت |
firmest |
شرکت |
firms |
شرکت |
companies |
شرکت |
partnership |
شرکت |
participation |
شرکت |
corporation |
شرکت |
corporations |
شرکت |
hand |
شرکت |
businesses |
شرکت |
associations |
شرکت |
business |
شرکت |
fellowsh |
شرکت |
partnerships |
شرکت |
enterprise |
شرکت |
cahoot |
شرکت |
EIS |
ول شرکت |
consociation |
شرکت |
association |
شرکت |
contributions |
شرکت |
handing |
شرکت |
housed |
شرکت |
house |
شرکت |
houses |
شرکت |
contribution |
شرکت |
incorporation |
شرکت |
from out of town |
از خارج [از شهر] |
eject |
خارج کردن |
foreign market |
بازار خارج |
ejected |
خارج کردن |
unship |
خارج کردن |
egress |
خارج شدن |
fescennine |
خارج ازاخلاق |
emissive |
خارج شونده |
endarch |
متشکل در خارج |
inaccessible |
خارج از دسترس |
to fall out |
خارج شدن |
to pass off |
خارج شدن |
ejecting |
خارج کردن |
out of doors |
خارج ازمنزل |
from outside |
از خارج [از شهر] |
oversea |
خارج از کشور |
popping |
خارج شدن |
over the side |
خارج از ناو |
cross country |
خارج از جاده |
issues |
خارج شدن |
ejects |
خارج کردن |
to rule out |
خارج کردن |
eccentrics |
خارج از مرکز |
eccentric |
خارج از مرکز |
ungracious |
خارج از نزاکت |
double out |
081 خارج |
issue |
خارج شدن |
issued |
خارج شدن |
discharge |
خارج کردن |
derail |
از خط خارج کردن |
phase out |
خارج کردن |
derails |
از خط خارج شدن |
derails |
از خط خارج کردن |
extrauterine |
خارج رحمی |
extraterritorial |
خارج الارضی |
extramundane |
خارج دنیایی |
extramarital |
خارج از زناشویی |
extramarital |
خارج ازدواجی |
derailing |
از خط خارج کردن |
derailing |
از خط خارج شدن |
out- |
خارج از حدود |
out- |
خارج بیرون |
derailed |
از خط خارج شدن |
derailed |
از خط خارج کردن |
out |
خارج از حدود |
out |
خارج بیرون |
extragalactic |
خارج کهکشانی |
extracellular |
خارج سلولی |
soto uke |
دفاع از خارج |
quotient |
خارج قسمت |
quotients |
خارج قسمت |
expulse |
خارج کردن |
submultiple |
خارج قسمت |
extraction |
خارج کردن |
exterritorial |
خارج الملکتی |
extra regular |
خارج ازقاعده |
standaway |
خارج از بدن |
extra professional |
خارج حرفهای |
outed |
خارج بیرون |
outed |
خارج از حدود |
extra cosmical |
خارج ازعالم |
extravascular |
خارج رگی |
ouyby |
خارج از دور از |
acentric |
خارج از مرکز |
abaxile |
خارج از مرکز |
outbound |
خارج ازمحدوده |
outbound |
مربوط به خارج |
overseas |
خارج ازکشور |
discharges |
خارج کردن |
void |
خارج شدن |
out of action |
خارج ازنبرد |
extraneous |
خارج از قلمروچیزی |
out of phase |
خارج از فاز |
outdoors |
خارج از منزل |
out of line |
خارج از خط جبهه |
out of door |
خارج ازمنزل |
anieoro |
از داخل به خارج |
off duty |
خارج از نگهبانی |
off duty |
خارج از خدمت |
off key |
خارج از مایه |
abroad |
خارج از کشور |
neither here nor there |
خارج ازموضوع |
out-of- |
در خارج بواسطه |
out of |
در خارج بواسطه |
inaccessible <adj.> |
خارج از دسترس |
off center |
خارج از مرکز |
emigration |
مهاجرت به خارج |
nonsense |
خارج از منطق |
out of question |
خارج از موضوع |
not to the point |
خارج از موضوع |
alfresco |
خارج از منزل |
out of proportion |
خارج از اندازه |
derail |
از خط خارج شدن |
outbye |
خارج از دور از |
The train ran off the rails. |
قطار از خط خارج شد |
away |
دوراز خارج |
To fall out. |
از صف خارج شدن |
irrelevant |
خارج از موضوع |
extra spectral |
خارج طیفی |
exit |
خارج شدن |
off season |
خارج از فصل |
extra-marital |
خارج از زناشویی |
exits |
خارج شدن |
outsides |
به سمت خارج |
outboard bearing |
یاتاقان خارج |
blow out |
به خارج دمیدن |
out of turn |
خارج از نوبت |
beside the question |
خارج از موضوع |
bring out |
خارج کردن |
torts |
خارج از قرارداد |
beside the mark |
خارج ازموضوع |
tort |
خارج از قرارداد |
without |
بطرف خارج |
outside |
به سمت خارج |
from the outside |
از خارج [از جایی] |
begone |
خارج شو عزیمت کن |
intel corporation |
شرکت اینتل |
invalidation of company |
بطلان شرکت |
holding company |
شرکت مالک |
house flag |
پرچم شرکت |
memorandum of association |
اساسنامه شرکت |
participation |
شرکت کردن |
go into |
شرکت کردن در |