Dictiornary-Farsi | شمارش پذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
countable	شمارش پذیر
enumerable	شمارش پذیر


Other Matches

call off	فرمان نظامی برای شمارش قدم یا شمارش شمارش بشمار
clock method	روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
computation	شمارش
counts	شمارش
counting	شمارش
numeration	شمارش
count	شمارش
counted	شمارش
computations	شمارش
indigitation	اعلان شمارش
enumeratoin	سرشماری شمارش
counter	عقربه شمارش
tallying	شمارش شمارشگر
countless <adj.>	غیرقابل شمارش
innumerable <adj.>	غیرقابل شمارش
tally	شمارش شمارشگر
numberless <adj.>	غیرقابل شمارش
sumless <adj.>	غیرقابل شمارش
countdowns	شمارش معکوس
uncountable <adj.>	غیرقابل شمارش
myriad <adj.>	غیرقابل شمارش
calculability	قابلیت شمارش
counting loop	حلقه شمارش
tallies	شمارش شمارشگر
tallied	شمارش شمارشگر
numerable	قابل شمارش
recounted	شمارش مجدد
counting votes	شمارش اراء
head counts	شمارش مردم
head count	شمارش مردم
denumerable	قابل شمارش
record count	شمارش رکوردها
recounts	شمارش مجدد
recount	شمارش مجدد
countering	عقربه شمارش
countered	عقربه شمارش
recounting	شمارش مجدد
countdown	شمارش معکوس
computation	نتیجه شمارش محاسبه
reference count technique	تکنیک شمارش ارجاعات
uncounted	غیر قابل شمارش
computations	نتیجه شمارش محاسبه
tab	شمارش جدول بندی
numerative	دستگاه شمارش [ریاضی]
scrutineer	مامور شمارش ارا
tabs	شمارش جدول بندی
quantifiable	آنچه قابل شمارش است
innumerable	غیرقابل شمارش بیحد و حصر
dehind	شمارش امتیاز منفی بازیگر
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
count down	از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
hemacytometer	اسبابی برای شمارش گویچههای خون
blood count	شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
blood counts	شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
communication security custodian	مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
keystroke	شمارش انتخابهای کلید انجام شده برای محاسبه هزینه تایپ
server	مشخصه مخصوص در وب سرور که به صفحات وب و متن ها و برنامه ها امکان تواناییهای خاص میدهد. مثل شمارش مراجعه کنندگان به یک سایت
flexible	کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
count off	شمارش به ترتیب شماره بترتیب شماره " بشمار "
grids	سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
grid	سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
soluble	حل پذیر
pi acceptor	پی پذیر
pliable	خم پذیر
cleavable	رخ پذیر
solvable	حل پذیر
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
extensible	توسعه پذیر
fathomable	پیمایش پذیر
fatig	خستگی پذیر
fatigable	خستگی پذیر
extendible	کشش پذیر
expansible	گسترش پذیر
fatiguable	خستگی پذیر
protean	شکل پذیر
fissionable	شکافت پذیر
fissile	شکاف پذیر
fixable	ثبات پذیر
protractile	امتداد پذیر
reclaimable	ادعا پذیر
figurable	شکل پذیر
proton acceptor	پرتون پذیر
reducible	تقلیل پذیر
rotatable	چرخش پذیر
executable	انجام پذیر
semi solvable	نیم حل پذیر
sequacious	نصیحت پذیر
evitable	اجتناب پذیر
evadable	طفره پذیر
sufferable	تحمل پذیر
severable	تفکیک پذیر
shapeable	شکل پذیر
endurable	تحمل پذیر
revocable	ابطال پذیر
resolvable	تفکیک پذیر
reflexible	انعکاس پذیر
refutable	تکذیب پذیر
regulable	تنظیم پذیر
expiable	کفاره پذیر
expandable	بسط پذیر
remediable	چاره پذیر
remediable	گزیر پذیر
exepandable	بسط پذیر
executable	اجرا پذیر
remediable	درمان پذیر
flexible cable	کابل خم پذیر
infusible	گداز نا پذیر
inexpugnable	شکست نا پذیر
indocile	تعلیم نا پذیر
indemonstrable	اثبات نا پذیر
increasable	افزایش پذیر
incondensable	ناچگال پذیر
open cheque	چک انتقال پذیر
pacifiable	تسکین پذیر
inflamable	اشتعال پذیر
partible	بخش پذیر
mutable	تغییر پذیر
inextensible	تمدید نا پذیر
inoculable	تلقیح پذیر
irremeable	برگشت نا پذیر
irresoluble	تجیزیه نا پذیر
limitable	محدودیت پذیر
liquefiable	گداز پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
miscible	امیزش پذیر
miscible	امتزاج پذیر
passible	فساد پذیر
penetrable	رخنه پذیر
perfectible	کمال پذیر
pilable	انحنا پذیر
electron acceptor	الکترون پذیر
fusible	گداز پذیر
flxible	خمش پذیر
placable	دلجویی پذیر
placative	تسکین پذیر
plunderable	چپاول پذیر
precipitable	تعلیق پذیر
pervious	نفوذ پذیر
perturbable	اشوب پذیر
incompressible	تراکم نا پذیر
impressible	تاثیر پذیر
improvably	اصلاح پذیر
improvable	بهبود پذیر
healable	درمان پذیر
glass jaw	بوکسوراسیب پذیر
generable	زایش پذیر
gaugeable	پیمایش پذیر
proprotionable	تناسب پذیر
doable <adj.>	انجام پذیر
achievable <adj.>	اجرا پذیر
doable <adj.>	اجرا پذیر
executable <adj.>	اجرا پذیر
feasible <adj.>	اجرا پذیر
practicable <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	اجرا پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	اجرا پذیر
makeable <adj.>	اجرا پذیر
contrivable <adj.>	اجرا پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	اجرا پذیر
manageable <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	انجام پذیر
feasible <adj.>	انجام پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	انجام پذیر
makeable <adj.>	انجام پذیر
manageable <adj.>	انجام پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	انجام پذیر
practicable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	امکان پذیر
workable <adj.>	امکان پذیر
executable <adj.>	صورت پذیر
workable <adj.>	صورت پذیر
makable <adj.>	امکان پذیر
makable <adj.>	صورت پذیر
annullable <adj.>	فسخ پذیر
callable <adj.>	فسخ پذیر
cancelable [American] <adj.>	فسخ پذیر
cancellable [British] <adj.>	فسخ پذیر
rescindable <adj.>	فسخ پذیر
voidable <adj.>	فسخ پذیر
annullable <adj.>	بطلان پذیر
callable <adj.>	بطلان پذیر
cancelable [American] <adj.>	بطلان پذیر
cancellable [British] <adj.>	بطلان پذیر
rescindable <adj.>	بطلان پذیر
dividable [American E] <adj.>	بخش پذیر
divisible <adj.>	بخش پذیر
makable <adj.>	انجام پذیر
makable <adj.>	اجرا پذیر
absolute <adj.>	چاره نا پذیر
inalienable <adj.>	چاره نا پذیر