English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
To lay siege to a city . شهری را محاصره کردن
Other Matches
blockages محاصره محاصره کردن
blockage محاصره محاصره کردن
beleaguered در محاصره یکان محاصره شده
encircling محاصره کردن
blockaded محاصره کردن
encircles محاصره کردن
blockade محاصره کردن
encompass محاصره کردن
leaguer محاصره کردن
encompasses محاصره کردن
girt محاصره کردن
encompassed محاصره کردن
to lay siege to محاصره کردن
besiege محاصره کردن
beleaguer محاصره کردن
blockades محاصره کردن
encircle محاصره کردن
envelops محاصره کردن
envelop محاصره کردن
besieging محاصره کردن
enveloped محاصره کردن
besieges محاصره کردن
enveloping محاصره کردن
blockading محاصره کردن
siege محاصره کردن
besieged محاصره کردن
sieges محاصره کردن
encircled محاصره کردن
beseige محاصره کردن
encompassing محاصره کردن
urbanized شهری کردن
urbanised شهری کردن
urbanises شهری کردن
citify شهری کردن
urbanizing شهری کردن
urbanizes شهری کردن
urbanising شهری کردن
urbanize شهری کردن
To rais ( lift, remove ) an embargo. رفع محاصره کردن
surrounds محاصره کردن احاطه شدن
surround محاصره کردن احاطه شدن
surrounded محاصره کردن احاطه شدن
to prostrate a city شهری را با خاک یکسان کردن
to raze a city to the ground شهری را با خاک یکسان کردن
gird احاطه کرده محاصره کردن نیرومندکردن
seal off محاصره کردن ممنوع الورود کردن
environ دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
leg theory روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
surrounds احاطه کردن محاصره کردن
surround احاطه کردن محاصره کردن
surrounded احاطه کردن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
urban bundle بقچه شهری [این روش گرچه قدیمی است ولی هنوز هم به عنوان معیاری جهت وزن کردن کلاف های پشم بکار می رود.]
encompassment محاصره
sieges محاصره
besiegement محاصره
siege محاصره
block age محاصره
blockade محاصره
blockades محاصره
blockading محاصره
blockaded محاصره
blockaded محاصره اقتصادی
siege محاصره حصار
blockade محاصره اقتصادی
blockade محاصره دریائیsortie
sieges محاصره حصار
pocket محاصره شدن
blockaded محاصره دریائیsortie
0To break thru a blockade ( siege ) . محاصره را شکستن
blockades محاصره اقتصادی
blockades محاصره دریائیsortie
Economic enciclement ( blockade , embargo ) . محاصره اقتصادی
Naval blockade . محاصره دریایی
blockading محاصره اقتصادی
blockading محاصره دریائیsortie
beleaguered محاصره شده
blockage محاصره دریایی
paper blockade محاصره کاغذی
blockages محاصره دریایی
ambient محاصره شده
enclaves تحت محاصره
state of siege حالت محاصره
pockets محاصره شدن
enclave تحت محاصره
battering train توپخانه محاصره
paper blockade محاصره بی حاصل
townspeople شهری
civic شهری
oppidan شهری
urban <adj.> <noun> شهری
townee شهری
citizens شهری
citizen شهری
townswoman زن شهری
towny شهری
municipal شهری
civil شهری
twonsman شهری
city slicker شهری
burgess شهری
lift a blockade محاصره را پایان دادن
belts بستن محاصره ردن
belted بستن محاصره ردن
belt بستن محاصره ردن
leaguer محاصره عضو اتحادیه
streetcar تراموای شهری
locals مکانی شهری
local مکانی شهری
phiadelphian شهری ازامریکا
placing میدان شهری
urbanization شهری سازی
urban servitudes خدمات شهری
urban renewal توسعه شهری
urban renewal احیای شهری
tramcar واگن شهری
place میدان شهری
urban population جمعیت شهری
town house خانه شهری
town houses خانه شهری
places میدان شهری
civil خدمات شهری
interurban داخل شهری
streetcars تراموای شهری
people تن [جمعیت شهری]
town meeting انجمن شهری
urban rug قالی شهری
extra-mural فرا شهری
townsfolk مردم شهری
suburban برون شهری
metropolitan مادر شهری
ley den نام شهری در هلند
street car راه اهن شهری
to patrol a town شهری را گشت زدن
urbanism اعتیاد بزندگی شهری
trolleybus واگن برقی شهری
trolley car واگن برقی شهری
urbanity اعتیاد بزندگی شهری
civil defense پدافند ازمناطق شهری
townswoman دختر شهری فاحشه
ephebe شهری که از 81 تا 02 سال داشت
drop letter نامه پست شهری
sienna نام شهری در ایتالیا
intercity train قطار بین شهری
intercity train قطار بین شهری با توقف
culturing عوارض شهری مناطق شهرنشین
culture عوارض شهری مناطق شهرنشین
urban مربوط به شهر مراکز شهری
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
liverpudlian اهل لیورپول شهری ازانگلیس
inverness اینورس نام شهری دراسکاتلند
cultures عوارض شهری مناطق شهرنشین
mushroom city شهری که زود ترقی میکند
town meeting انجمن بلدی شورای شهری
toll calls مخابره تلفنی خارج شهری
toll call مخابره تلفنی خارج شهری
Coventry نام شهری است درانگلستان
exurb ناحیه یا منطقهء خارج شهری
post town شهری که پستخانه مستقل دارد
sortie حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
sorties حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
county borouh شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
urbiculture مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
Urban tissue sites سایت های بافت فرسوده شهری
streetwise ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
laodicean شهری از فروغیه که دردیانت وسیاست ومانندانهافائزاست
contravallation استحکامات وسنگرخارجی که محاصره کنندگان میان اردوی خودوشهرمیس
We cloced in on the enemy . حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
corporate town شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
derby نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
dry town شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
wilton نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
derbies نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
domestic intercity freight traffic حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
municipium شهری که اهالی ان از حقوق شهر نشینان رومی بهره مند میشدند
bogota نام شهری در جمهوری کلمبیای امریکا که در سال 8491 کنفرانسی در ان منعقدشد و سازمان دولتهای امریکایی را به وجود اورد
murage مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
Ushak medallion ترنج عشاق [این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
Reihan ریحان [شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Lenkoran medallion ترنج لن کران [این نوع ترنج در فرش های قفقازی و ترکمنی بکار می رود و نام آن از شهری به همین اسم در آذربایجان روسیه گرفته شده و جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
Tianjan شهر تیانجان [شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
breakaway شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
Lori Pambak motif ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com