Dictiornary-Farsi | شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
Full phrase not found.

Full phrase Google translation result





Search result with all words

nihilism	شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا" معادل نهیلیسم و انارشیسم از خودگذشتگی و تن به فنا دادن
Other Matches

conceptual	مفهومی
extend the maining of	مفهومی را تعمیم دادن
recommend	سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommending	سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommends	سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
insurrectional	شورش شورش کننده
recommendations	توصیه
recommendation	توصیه
references	توصیه
reference	توصیه
reference	توصیه
commendation	توصیه
poniter	توصیه مفید
letter of recommendation	توصیه نامه
recommit	توصیه کردن
counsel	توصیه کردن
Letter of recommendation.	توصیه نامه
discommend	توصیه نکردن
recommend	توصیه کردن
recommending	توصیه کردن
recommends	توصیه کردن
advisable	قابل توصیه
counsels	توصیه کردن
counselling	توصیه کردن
counselled	توصیه کردن
counseled	توصیه کردن
recommendatory	توصیه امیز
advise	توصیه دادن
letter of reference	توصیه نامه
advises	اگاهانیدن توصیه دادن
advising	اگاهانیدن توصیه دادن
swear by	جدا توصیه کردن
On my doctors advice.	بنا به توصیه پزشکم
He advised (urged) me to go.	به من توصیه کرد که بروم
roughly	تقریبا"
nearing	تقریبا
some	تقریبا
about two years	تقریبا`
all but	تقریبا
by a	تقریبا
well nigh	تقریبا
proximately	تقریبا"
practically	تقریبا"
nears	تقریبا
not much of <idiom>	تقریبا بد
well-nigh	تقریبا
nearly	تقریبا
circa	تقریبا
roughly <adv.>	تقریبا
about <adv.>	تقریبا
approximately	تقریبا
much	تقریبا
almost	تقریبا
wellnigh	تقریبا
neared	تقریبا
sort of	تقریبا
approx	تقریبا
nearer	تقریبا
nearest	تقریبا
pretty much	تقریبا
near-	تقریبا
feckly	تقریبا
inexactly	تقریبا
near	تقریبا
just about <idiom>	تقریبا
nighly	تقریبا
next door to	تقریبا
blurb	تقریظ یا توصیه نامه مختصری برکتابی
I bought it on the recommendation of a friend.	طبق توصیه دوستم آنرا خریدم
You have been recommended to us.	توصیه شما رابه ما کرده اند
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody.	سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
scarcely ever	تقریبا هیچوقت
near vertical	تقریبا عمودی
subovate	تقریبا بیضی
sort of <idiom>	تقریبا تا یک حدی
semi	تقریبا نصف
nip and tuck	تقریبا برابر
semis	تقریبا نصف
next to impossible	تقریبا نشدنی
approximately	تقریبا به درستی
squarish	تقریبا مربع
gravel blind	تقریبا کور
about two years	تقریبا` دو سال
recommended retail price	قیمت توصیه شده برای مصرف کننده
May I use your name as a reference?	اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
disobedience	تقریبا" معادل desertion
around 3 in the morning	تقریبا ساعت ۳ صبح
go near to do something	تقریبا کاری را کردن
it is much the same	تقریبا همان است
thereabout	درهمان نزدیکی تقریبا
nlq	کیفیت تقریبا" عالی
nigh	تقریبا نزدیک شدن
What advice would you give to someone starting up in business?	چه توصیه ای شما به کسی که کسب و کار راه می اندازد می کنید؟
anasarca	ورم تقریبا شدید پشام
approximating	آنچه تقریبا درست است
about as high	تقریبا` همان اندازه بلند
roughly speaking	تقریبا بدون رعایت دقت
approximate	نه دقیق ولی تقریبا درست
approximates	نه دقیق ولی تقریبا درست
approximated	نه دقیق ولی تقریبا درست
It's about 2 miles from ...	آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
two cents <idiom>	تقریبا هیچ ،چیزی بی ارزش
whyŠthere is the answer	شرط در امده تقریبا معنی میدهد
muitiny	شورش
rebellion	شورش
rage	شورش
rioted	شورش
insurrections	شورش
rioting	شورش
counter insurgency	ضد شورش
riots	شورش
rages	شورش
riot	شورش
raged	شورش
turbalence	شورش
insurrection	شورش
insurgency	شورش
rebelling	شورش
rebels	شورش
mutiny	شورش
revolts	شورش
rebelled	شورش
mutinies	شورش
rebel	شورش
uproar	شورش
muting	شورش
uprisings	شورش
rebellions	شورش
uprising	شورش
mutation	شورش
mutations	شورش
revolution	شورش
revolutions	شورش
revolt	شورش
side cast	پرتاب نخ ماهیگیری بحالت قوس تقریبا" افقی
insurrection	شورش فتنه
insurrections	شورش فتنه
sedition	شورش اغتشاش
riot	شورش کردن
revolutionaries	شورش طلب
revolutionary	شورش طلب
malcontent	اماده شورش
malcontents	اماده شورش
rioted	شورش کردن
revolter	شورش کننده
insurgency	قیام شورش
insurrectional	مربوط به شورش
revolutions	دوران شورش
rebelion	شورش مسلحانه
ragingly	شورش کنان
rebellions	شورش تمرد
armed rebellion	شورش مسلحانه
revolution	دوران شورش
riots	شورش کردن
insurgents	متمرد شورش گر
revolt	شورش کردن
revolts	طغیان شورش
insurgence	قیام شورش
rebellion	شورش تمرد
rioting	شورش کردن
revolt	طغیان شورش
insurgent	متمرد شورش گر
revolutionist	شورش طلب
revolts	شورش کردن
The book runs to nearly 600 pages.	این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
jetstream	باد تقریبا افقی با سرعت بیش از 08 کیلومتر بر ساعت
blast it	مرده شورش را ببرد
to rise up against someone [something]	شورش کردن بر خلاف
revolts	شورش کردن طغیان
revolt	شورش کردن طغیان
to incite somebody to rebellion	کسی را به شورش برانگیختن
mutinies	یاغیگری شورش کردن
muting	شورش در روی ناو
mutiny	یاغیگری شورش کردن
plague on it	مرده شورش ببرد
To go too far . To exceed the limit . To overexend oneself .	از حد گذراندن ( شورش را در آوردن )
insurrectionist	شورش ویاغی گری
insurgency	شورش یاغی گری
to brew rebellion	توط ئه شورش کردن
differentiating cicuit	مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
fjeld	فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
He was exciting a riot.	مردم را به شورش تحریک می کرد
titanism	عظیم الجثگی شورش گرایی
riot control	کنترل شورش عملیات ضد اغتشاش
mutiny	شورش کردن یاغی شدن
revolutionizing	در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizes	در کشور ایجاد شورش کردن
mutinies	شورش کردن یاغی شدن
revolutionises	در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionising	در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionized	در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionize	در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionised	در کشور ایجاد شورش کردن
jacquerie	شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
loyalist	کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalists	کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
srcc	commotions civil riotsand ,strikes اعتصاب شورش و اشوبهای داخلی
ecdysiast	زن رامشگری که در حین رقص تکه تکه لباس خود رادرمی اورد و تقریبا عریان می رقصد
preventive detention	تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
cumuli	ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند