Total search result: 201 (20 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
pulsatilla |
شیره شقایق که برای دارو بکار می رود |
|
|
Other Matches |
|
muller |
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند |
poppyhead |
تزئیناتی بشکل سرگل شقایق که درمعماری سبک گوتیک درکلیساها بکار رفته |
dose rate |
نواخت جذب دارو میزان جذب دارو مقدار اثر دارو |
on tap <adj.> |
همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه] |
future promissory |
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند |
stepper |
چیزی که برای پله بکار می رود |
it is of no use to us |
بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد |
applied |
برای هدف معین بکار رفته کاربسته |
polyonging |
بکار بردن چند نام برای یک چیز |
polyonymy |
بکار بردن چند نام برای یک چیز |
fucus |
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود |
bathometer |
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود |
software mointor |
برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود |
wisha |
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود |
boring tubes |
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود |
object computer |
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT |
blacktop |
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود |
white line |
خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود |
boast |
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود |
inoculum |
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود |
balbriggan |
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود |
hypodermic syringe |
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود |
aquaplane |
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود |
flag stones |
تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود |
boasted |
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود |
cullet |
خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود |
boasts |
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود |
gasogene |
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود |
listerine |
یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند |
excipient |
مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند |
windlasses |
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود |
check sum |
جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود |
laniard |
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود |
stop bath |
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود |
wet blankets |
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود |
wet blanket |
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود |
windlass |
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود |
court plume |
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند |
gibberish |
اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود |
serinette |
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود |
nixie tube |
یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود |
poetaster is pejorative word |
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود |
roller bandage |
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود |
bow compass |
نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود |
wetting |
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود |
buff stick |
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند |
dosage |
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو |
dosages |
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو |
chucks |
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود |
gluteus |
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود |
nundinal letter |
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت |
caliper |
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود |
z 0 |
یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود |
addition |
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود |
additions |
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود |
dry pack |
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود |
hundreds and thousands |
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود |
splint |
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود |
bock |
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج |
chucked |
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود |
chuck |
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود |
dipstick |
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود |
calliper |
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود |
winch |
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل |
winches |
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل |
power house building |
ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند |
decking |
تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند |
dipsticks |
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود |
slander |
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود |
slandered |
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود |
slanders |
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود |
winching |
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل |
slandering |
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود |
winched |
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل |
land plaster |
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود |
bolstered |
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود |
bolsters |
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود |
monochord |
الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود |
langrel |
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود |
vibrators |
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود |
putty powder |
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند |
vibrator |
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود |
jeweller's putty |
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند |
vegetable oil |
روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند |
langridge |
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود |
law calf |
پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند |
prunella |
پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است |
coffins |
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود |
coffin |
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود |
langrage |
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود |
leno |
یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود |
malines |
تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند |
junk |
ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود |
bolster |
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود |
yoke |
قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود |
gabion |
سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند |
strobe |
سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود |
revenue cutter |
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود |
linstock |
چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته |
framebuffer |
یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود |
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. |
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید. |
character |
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود |
characters |
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود |
cyaniding |
عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود |
collator |
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود |
algol |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود |
hyphen |
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره |
hyphens |
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره |
head load control |
روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود |
diptych |
دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده |
opalite |
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود |
gpss |
زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود |
scripsit |
بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود |
reflex |
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود |
antihistamine |
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند |
reflexes |
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود |
amalgam |
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط |
compressor bleed air |
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود |
stair stepping |
روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود |
amalgams |
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط |
carbon seal |
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود |
plaiting |
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.] |
red weed |
شقایق |
corn rose |
شقایق |
differential spoilers |
اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند |
wind flower |
شقایق نعمان |
ponceau |
رنگ گل شقایق |
paeony |
شقایق فرنگی |
corn poppy |
شقایق سرخ |
pulsatilla |
شقایق نعمانی |
corn flower |
گل خشخاش شقایق |
thimbleweed |
شقایق نعمان |
anemones |
شقایق نعمان |
paeony |
شقایق پرپر |
wind rose |
شقایق اگرمون |
actinia |
شقایق بحری |
sea anemone |
شقایق دریایی |
pasque |
شقایق نعمانی |
windflower |
شقایق نعمانی |
graybeard |
شقایق پیچ |
anemone |
شقایق نعمان |
sea flower |
شقایق دریایی |
shed stick |
چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.] |
puncuation |
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود |
source computer |
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود |
jute |
کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود |
pl/m |
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود |
paduasoy |
پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند |
zone bits |
بیتهای مخصوصی که درکنار بیتهای عددی برای نمایش کاراکترهای الفبایی بکار میروند |
copses |
خشخاش بستانی شقایق |
copse |
خشخاش بستانی شقایق |
wood anemone |
شقایق جنگلی امریکایی |
clematis |
شقایق پیچ قلماتیس |
ebcdic |
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود |
anti blush tinner |
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود |
acrylic lacquer |
لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود |
reset key |
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود |
res ipsa loquitur |
این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد |
masks |
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود |
mask |
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود |
derived demand |
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود . |
aluminum wool |
رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود |
expansion slots |
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند |
gig |
ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.] |
dictatorship of proletariat |
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند . |
saddle cover |
رو زینی [اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.] |
sap |
شیره |
syrup |
شیره |
emulsions |
شیره |
emulsioning |
شیره |
syrups |
شیره |
juices |
شیره |
juice |
شیره |
juiceless |
بی شیره |
molasses |
شیره |
emulsion |
شیره |
extract |
شیره |
sapless |
بی شیره |
extracts |
شیره |
sapped |
شیره |
oozing |
شیره |
sirup |
شیره |
oozes |
شیره |
oozed |
شیره |
saps |
شیره |
ooze |
شیره |
extracted |
شیره |
emulsioned |
شیره |
extracting |
شیره |
milk |
شیره گیاهی |
milked |
شیره گیاهی |
treacle |
شیره قند |
sap wood |
شیره گیاهی |
sappy <adj.> |
شیره دار |
juicy |
شیره دار |
milking |
شیره گیاهی |
juiciest |
شیره دار |
viscosity |
شیره داری |
latex |
شیره گیاهی |
milks |
شیره گیاهی |