English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (2 milliseconds)
English Persian
host guest chemistry شیمی میزبان- میهمان
Other Matches
house guest میهمان
biochemists متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
biochemist متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
gate crasher میهمان ناخوانده
biochemical مربوط به شیمی حیاتی یازیست شیمی
A constant guest is never welcome . <proverb> به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
geochemistry شیمی خاک زمین شیمی
biological chemistry شیمی حیات [زیست شیمی]
biochemistry شیمی حیات [زیست شیمی]
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
entertainer میزبان
entertainers میزبان
hostess زن میزبان
hostesses زن میزبان
he officiated as host میزبان شد
hosting میزبان
landladies میزبان
landlady میزبان
hosts میزبان
host میزبان
hosted میزبان
land lady زن میزبان
host nation کشور میزبان
host crystal بلور میزبان
host country کشور میزبان
host computers کامپیوتر میزبان
hosted سپاه میزبان
hosting سپاه میزبان
hosts سپاه میزبان
host سپاه میزبان
host computer کامپیوتر میزبان
host operating system سیستم عامل میزبان
host ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
host organism ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
hosts آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
host آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
homoecious دارای یک میزبان درتمام دوره زندگانی
hosting آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
hosted آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
ectogenic قادر بادامه زندگی درخارج از میزبان خود
endobiotic زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
mirror writing shadow reading کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
end system پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند.
invites حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invite حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invited حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
chemistry شیمی
polymer chemistry شیمی بسپار
concentration غلظت [شیمی]
pure chemistry شیمی محض
theoretical chemistry شیمی نظری
physical chemistry شیمی فیزیک
zoochemistry شیمی حیوانی
thermochemistry گرما شیمی
thermochemistry شیمی گرمایی
biological chemistry زیست شیمی
curdling chemistry شیمی لخته
iatrochemistry شیمی پزشکی
chemistry علم شیمی
industrial chemistry شیمی صنعتی
chemotherapy شیمی درمانی
agrochemistry شیمی زراعی
geochemistry زمین شیمی
food chemistry شیمی غذا
applied chemistry شیمی کاربردی
astrochemistry اختر شیمی
chemical abstracts چکیدههای شیمی
chemical engineering مهندسی شیمی
coordination chemistry شیمی کوئوردیناسیون
electrochemistry برق شیمی
biochemistry زیست- شیمی
biochemistry زیست شیمی
analytical chemistry شیمی تجزیه
chemists شیمی دان
chemist شیمی دان
petrochemistry شیمی نفت
geometrical isomer همپار شیمی
phamaceutical chemistry شیمی دارویی
petrochemical شیمی نفت
components جزء در شیمی
component جزء در شیمی
photographic chemistry شیمی عکاسی
nuclear chemistry شیمی هستهای
organic chemistry شیمی الی
inorganic chemistry شیمی الی
neurochemistry شیمی اعصاب
biochemistry بیوشیمی [زیست شیمی]
amylum نشاسته [زیست شیمی]
acetify اسیدی شدن [شیمی]
biological chemistry بیوشیمی [زیست شیمی]
organic وابسته به شیمی الی
biogeochemistry زمین شیمی زیستی
bioinorganic chemistry شیمی معدنی زیستی
elemental analysis آنالیز عنصری [شیمی]
physio chemical وابسته به شیمی فیزیکی
elemental analysis فراکافت عنصری [شیمی]
histochemistry شیمی بافتی وسلولی
macromolecular chemistry شیمی درشت مولکول
hood گنبد دودکش [شیمی]
dome کلاهک دودکش [شیمی]
hood کلاهک دودکش [شیمی]
stereo chemistry مبحث شیمی فضایی
dome گنبد دودکش [شیمی]
end system روی اینترنت کامپیوتر اصلی یا میزبان که به اینترنت وصل است
ES IS سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
identification تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
identification حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
parts per million [ppm] بخش در میلیون [فیزیک] [شیمی]
to acidify something چیزی را اسیدی کردن [شیمی]
quantum state حالت کوانتومی [فیزیک] [شیمی]
to acidify something چیزی را اسیددار کردن [شیمی]
to stay floating معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
to remain suspended معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
leachate مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
starch [Amylum] نشاسته [زیست شیمی] [غذا و آشپزخانه]
leach [liquid formed by leaching] مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
zymurgy مبحث عمل تخمیر در شیمی علمی
remote data concentrator وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
coulomb [C] کولن [یکای بار الکتریکی در اس آی] [فیزیک] [شیمی]
actinochemistry مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
to suspend معلق نگه داشتن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
electrostatic unit of charge [esu] استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
franklin [Fr] استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
statcoulomb [statC] استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
dimensionless quantity کمیت بدون بعد [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
radiochemistry یک شاخه از شیمی که بااثرات شیمیایی رادیواکتیوسرو کار دارد
photochemistry رشتهای از علم شیمی که درباره اثر نور در موادشیمیایی بحث مینماید
upload 1-ارسال فایلهای داده یا برنامه از یک کامپیوتر کوچک به CPU اصلی . 2-ارسال فایل از یک کامپیوتر به BBS یا کامپیوتر میزبان .
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
inferior figures حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com