Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
row de dow
صدای گیج کننده غوغا
Other Matches
pealing
صدای مسلسل غوغا
peal
صدای مسلسل غوغا
peals
صدای مسلسل غوغا
pealed
صدای مسلسل غوغا
rapper
صدای تق تق کننده
swisher
ایجاد کننده صدای فش فش
honks
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
synthesisers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinged
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizer
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinging
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voice
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
ping
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
uproar
غوغا
rumpus
غوغا
hurly-burly
غوغا
hurly burly
غوغا
ruckus
غوغا
raved
غوغا
pandemonium
غوغا
raves
غوغا
rave
غوغا
melee
غوغا
turmoil
غوغا
embroilment
غوغا
affray
غوغا
din
غوغا
hubbub
غوغا
scrimmages
غوغا
scrimmage
غوغا
fray
غوغا
frayed
غوغا
frays
غوغا
scuffle
غوغا
scuffled
غوغا
scuffles
غوغا
scuffling
غوغا
contraltos
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contralto
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
jangles
غوغا کردن
clamor
غوغا سروصدا
hurly
غوغا اضطراب
clamours
غوغا سروصدا
riot
بلوا غوغا
jangle
غوغا کردن
tumult
غوغا شلوغ
callet
دعوا و غوغا
jangled
غوغا کردن
jangling
غوغا کردن
rioted
بلوا غوغا
clamour
غوغا سروصدا
clamouring
غوغا سروصدا
riots
بلوا غوغا
rioting
بلوا غوغا
clamoured
غوغا سروصدا
mobbed
غوغا ازدحام کردن
mobs
غوغا ازدحام کردن
jangled
داد و بیداد غوغا
mob
غوغا ازدحام کردن
jangles
داد و بیداد غوغا
mobbing
غوغا ازدحام کردن
jangling
داد و بیداد غوغا
jangle
داد و بیداد غوغا
chortles
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortling
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
monophthong
صدای ساده وتنها صدای بسیط
phut
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
chortle
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
skirl
صدای زیر صدای نی انبان
twang
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Susurrus
صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
twanged
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
tu-whit tu-whoo
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu whit tu whoo
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
thump
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkle
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thumps
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumping
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkled
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thumped
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
hissing
صدای خش خش
hissed
صدای خش خش
burbling
صدای قل قل
burbles
صدای قل قل
fizzing
صدای فش فش
fizzes
صدای فش فش
fizz
صدای فش فش
grave accent
صدای بم
hiss
صدای خش خش
fizzed
صدای فش فش
burble
صدای قل قل
knock
صدای تغ تغ
tramps
صدای پا
tramp
صدای پا
knoit
صدای در
burbled
صدای قل قل
tramped
صدای پا
crepitation
صدای خش خش
knocks
صدای تغ تغ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com