Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
charity begins at home.
<proverb>
صدقه از خانه شروع می شود .
Other Matches
almonry
صدقه خانه کلیسا
charity
صدقه
charities
صدقه
handout
صدقه
an act of charity
صدقه
alms deed
صدقه
dole
صدقه
charitable gift
صدقه
alms
صدقه
eleemosynary
صدقه
set up
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
eleemosynary
وابسته به صدقه
almoner
صدقه پخش کن
eleemosynary
صدقه خوری
eleemosinary
وابسته به صدقه
almggiver
صدقه پخش کن
almsman
صدقه گیر
eleemosinary
صدقه خور
almsgiving
صدقه دادن
eleemosynary
صدقه دهنده
breadline
صف صدقه بگیران
almsman
صدقه دهنده
charitableness
خیرخواهی صدقه بخشی
To be all over some one . To plead with someone .
قربا ؟ صدقه کسی رفتن
lady help
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
start off
شروع کردن شروع شدن
houndstooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycomb
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycombs
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine
پارچه زبر لباسی خانه خانه
homebody
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
hound's tooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
our neighbour door
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
toft
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
Honey comb design
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
weigh house
قپاندار خانه ترازودار خانه
cellular
لانه زنبوری خانه خانه
garde manger
سرد خانه اشپز خانه
bagnio
فاحشه خانه جنده خانه
launching area
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
initiation
شروع کار شروع
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranged
یک خانه یا تعدادی خانه
ranges
یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb
خانه خانه کردن
range
یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
inception
شروع
incipience or ency
شروع
right of begin
حق شروع
inchoation
شروع
Redo it. Do it over again.
از سر شروع کن
onset
شروع
beginnings
شروع
open fire
شروع
openings
شروع
opening
شروع
kick off
شروع
beginning
شروع
get-go
<idiom>
شروع
kick-off
<idiom>
شروع
embark upon
شروع کردن
initials
نقط ه شروع
restart
شروع دوباره
start in
<idiom>
شروع کار
shove off
<idiom>
شروع ،ترک
burgeoning
شروع برشدکردن
resumption
تجدید شروع
alphas
اغاز شروع
alpha
اغاز شروع
germinated
شروع به رشدکردن
origins
نقطه شروع
origin
نقطه شروع
take up
<idiom>
شروع یک سرگرمی
set about
<idiom>
شروع کردن
burgeons
شروع برشدکردن
start element
عنصر شروع
germinate
شروع به رشدکردن
germinates
شروع به رشدکردن
take on
<idiom>
شروع به همکاری
set out
شروع بکارکردن
starters
شروع کننده
set in
شروع کردن
scratch line
خط شروع مسابقه
starter
شروع کننده
get off on the wrong foot
<idiom>
بد شروع کردن
outbreaks
شروع حادثه
outbreak
شروع حادثه
get one's feet wet
<idiom>
شروع کردن
proceed with deliberations
شروع مذاکرات
get the ball rolling
<idiom>
شروع چیزی
rise and shine
شروع بیداری
initial
نقط ه شروع
initialled
نقط ه شروع
initialing
نقط ه شروع
zeros
محل شروع
zeroes
محل شروع
germinating
شروع به رشدکردن
start bit
بیت شروع
splash line
خط شروع غواصی
take up
<idiom>
شروع کردن
restart
شروع مجدد
touch off
<idiom>
شروع کاری
began
شروع کرده
come to
<idiom>
شروع کاری
terminus a que
نقطه شروع
zero
محل شروع
kick off
<idiom>
شروع کردن
here goes nothing
<idiom>
آماده شروع
put in hand
شروع کردن
initialling
نقط ه شروع
initialed
نقط ه شروع
firing line
خط شروع تیراندازی
streek
شروع کردن
hash mark
خط شروع مسابقه
headstart
امتیاز در شروع
trig
خط شروع مسابقه
warm start
شروع گرم
starting platform
سکوی شروع
valuing
نقط ه شروع
values
نقط ه شروع
starting gate
دروازه شروع
value
نقط ه شروع
starting block
سکوی شروع
sorties
شروع حرکت
sortie
شروع حرکت
dozier
شروع به فسادکرده
doziest
شروع به فسادکرده
attempts
شروع به جرم
attempting
شروع به جرم
attempted
شروع به جرم
tee off
شروع کردن
attempt
شروع به جرم
attempted theft
شروع به سرقت
embark
شروع کردن
embarked
شروع کردن
cold start
شروع سرد
commencer
شروع کننده
embarking
شروع کردن
embarks
شروع کردن
to strike into
شروع کردن
line of departure
خط شروع حمله
dozy
شروع به فسادکرده
incipit
شروع و اغاز
burgeoned
شروع برشدکردن
kick off
شروع حمله
start of taxt
شروع متن
commence
شروع کردن
commenced
شروع کردن
commences
شروع کردن
launch an attack
شروع حمله
commencing
شروع کردن
lis mota
شروع دعوی
beginning of negotiations
شروع مذاکره
beginning of message
شروع پیام
start of heading
شروع عنوان
beginning of message
شروع پیغام
burgeon
شروع برشدکردن
jump off
شروع حمله
start signal
علامت شروع
jump off
شروع بحمله
start key
کلید شروع
initial point
نقطه شروع
point
محل شروع چیزی
set-tos
با اشتیاق شروع کردن
get down to
<idiom>
رسیدن به نقطه شروع
dig in
<idiom>
شروع به خوردن کردن
To start from scratch .
از هیچ شروع کردن
tune up
شروع باواز کردن
come to blows
<idiom>
شروع به جنگیدن کردن
warm up
شروع کردن به کار
thrust line
خط شروع حمله ناگهانی
to gather way
شروع بحرکت کردن
to f. a laughing
شروع بخنده کردن
blast off
شروع بپرواز کردن
to open fire
شروع به اتش کردن
force
شروع به عمل یا کار
blast-off
شروع بپرواز کردن
get set
<idiom>
آماده شروع شدن
get off the ground
<idiom>
شروع خوب داشتن
forces
شروع به عمل یا کار
trailhead
نقطه شروع مسیر
self-starter
خودبخود شروع شونده
track production
شروع تعقیب هدف
forcing
شروع به عمل یا کار
self-starters
خودبخود شروع شونده
get in on the ground floor
<idiom>
ازابتدا شروع کردن
staging area
منطقه شروع عملیات
set to
با اشتیاق شروع کردن
set-to
با اشتیاق شروع کردن
som
شروع پیام essage
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com