Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
cranial index
صد برابر نسبت بین طول جمجمه وارتفاع ان
Other Matches
rescous
مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
vertical control operator
متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
histogram
نمایش طرز انتشار وفواصل وارتفاع سلول ها از هم
howitzer
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
field events
مسابقه پرشهای طول وارتفاع و بانیزه مسابقههای پرتاب وزنه و دیسک و چکش
field event
مسابقه پرشهای طول وارتفاع و بانیزه مسابقههای پرتاب وزنه و دیسک و چکش
cobb doglas production function
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
leverage
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
vertical control
کنترل ارتفاع نقاط اندازه گیری تراز وارتفاع نقاط
densities
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
craniums
جمجمه
cranium
جمجمه
scalps
جمجمه
scalp
جمجمه
crania
جمجمه
acranial
بی جمجمه
brainpan
جمجمه
skulls
جمجمه
skull
جمجمه
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
isodomun
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
phrenology
جمجمه خوانی
craniology
جمجمه شناسی
skull
جمجمه فرق سر
death's head
جمجمه مرده
phrenologist
جمجمه شناس
cranioscopy
جمجمه نگاری
pan-
کفه جمجمه
craniometer
جمجمه پیما
phrenologist
جمجمه خوان
craniometry
جمجمه سنجی
pan
کفه جمجمه
pans
کفه جمجمه
craniologist
جمجمه شناس
cranial index
شاخص جمجمه
cranial capacity
گنجایش جمجمه
skull and crossbones
جمجمه و دو استخوان
skulls
جمجمه فرق سر
sconce
جمجمه استعداد
cranial nerve
عصب جمجمه
craniate
جمجمه دار
phrenology
جمجمه شناسی روانی
pericranium
قسمت خارجی جمجمه
microcephalia
سر کوچکی جمجمه کوچک
phrenological
وابسته به جمجمه خوانی
osteocranium
قسمت استخوانی جمجمه
endocrane
سطح درونی جمجمه
phrenology
علم براهین جمجمه
craniological
وابسته به جمجمه شناسی
sagittal
وابسته به درز سهمی جمجمه
cumuli
ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumulus
ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
triplicate
سه برابر سه برابر کردن
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
crossbones
تصویر دو استخوان متقاطع درزیر جمجمه که نشان پرچم دزدان دریایی است
pithecanthropus
انسان اولیه میمون نمای دورهء پلیوسن که جمجمه اش در جاوه کشف شده
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
phrenologically
ازروی علم براهین جمجمه موافق قواعد این علم
breasts
برابر
breast
برابر
tripling
سه برابر
opposite
برابر
level with each other
برابر
triples
سه برابر
tripled
سه برابر
triple
سه برابر
for
در برابر
squaring
برابر
paripassu
برابر
ninefold
نه برابر
equalled
برابر
equals
برابر
equaling
برابر
equalling
برابر
equaled
برابر
square
برابر
equal
برابر
squared
برابر
opposites
برابر
one fold
یک برابر
one hundred times as many
صد برابر
squares
برابر
abreast
برابر
doubled up
دو برابر
he is twice the man he was
دو برابر
sixfold
شش برابر
doubled
دو برابر
homological
برابر
identical
برابر
tantamount
برابر
sextuple
شش برابر
versus
در برابر
bracketed
برابر
eq
برابر با
vs
در برابر
euqal
برابر
equipollent
برابر
two fold
دو برابر
three fold
سه برابر
even
<adj.>
برابر
symmetric
برابر
tenfold
ده برابر
decuple
ده برابر
double
دو برابر
as much a
دو برابر
threefold
سه برابر
equaled
برابر مساوی
counterbalances
نیروی برابر
doubled
دو برابر بزرگتر
counterbalanced
نیروی برابر
doubled up
دو برابر کردن
double
اندازه دو برابر
doubled up
: دو برابر دوتا
counterbalance
نیروی برابر
peering
برابر بودن با
equivalents
برابر مشابه
senary
شش برابر ششگانه
equalization
برابر کردن
double
دو برابر بزرگتر
doubled
: دو برابر دوتا
double
: دو برابر دوتا
millionfold
یک میلون برابر
money worth
برابر پول
septuple
هفت برابر
doubled
دو برابر کردن
double
دو برابر کردن
nip and tuck
تقریبا برابر
peer
برابر بودن با
peered
برابر بودن با
doubled
اندازه دو برابر
equivalent
برابر مشابه
equal
برابر مساوی
equaling
برابر مساوی
antithesis
برابر نهاده
quintuple
پنج برابر
quadraple
چهار برابر
triply
بطور سه برابر
triple precision
دقت سه برابر
triplex
سه برابر کردن
octuple
هشت برابر
against payment
در برابر پول
parallelize
برابر کردن
triple precision
با دقت سه برابر
trebly
بطور سه برابر
treble our casualties
سه برابر تلفات ما
peer to each other
برابر با یکدیگر
anti thesis
برابر نهاد
equals
برابر مساوی
antitheses
برابر نهاده
doubled up
دو برابر بزرگتر
equalled
برابر مساوی
doubled up
اندازه دو برابر
sevenfold
هفت برابر
manifold
چند برابر
equalling
برابر مساوی
identical
کاملا" برابر
levels
سطح برابر
levelled
سطح برابر
leveled
سطح برابر
level
سطح برابر
sextuple
شش برابر کردن
mustn't
برابر است با not must
fair play
شرایط برابر
reduplicate
دو برابر کردن
prallelize
برابر کردن
equalizers
برابر کننده
equalizer
برابر کننده
multiple
چند برابر
counterweight
وزنه برابر
counterweights
وزنه برابر
equilateral
دو پهلو برابر
level out
برابر کردن
equality gate
برابر سازی
leveler
برابر کننده
leveller
برابر کننده
equalze
برابر کننده
lifelong
برابر یک عمر
under the same conditions
شرایطی برابر
parallels
برابر خط موازی
dead even
دقیقا برابر
parallel
برابر خط موازی
doubler
دو برابر کننده
paralleled
برابر خط موازی
paralleling
برابر خط موازی
plains
صاف برابر
plainest
صاف برابر
parallelled
برابر خط موازی
plainer
صاف برابر
plain
صاف برابر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com