Total search result: 202 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
flying fish |
صورت فلکی ماهی پرنده |
flying fishes |
صورت فلکی ماهی پرنده |
|
|
Other Matches |
|
constellate |
بشکل صورت فلکی درامدن جزء منظومه فلکی شدن |
constellation |
صورت فلکی |
celestial body |
صورت فلکی |
constellations |
صورت فلکی |
asterism |
صورت فلکی |
constellations |
هیئت صورت فلکی |
serpent |
صورت فلکی حیه |
lyra |
صورت فلکی "بربط " |
argo |
صورت فلکی سفینه |
serpents |
صورت فلکی حیه |
constellation |
هیئت صورت فلکی |
sagittarius |
صورت فلکی قوس |
draco |
صورت فلکی اژدها |
lynx |
وشق صورت فلکی شمالی |
lynxes |
وشق صورت فلکی شمالی |
sirius |
صورت فلکی شعرای یمانی |
lupus |
صورت فلکی " گرگ " یا" سرحان " |
Cup |
پیاله [صورت فلکی] [ستاره شناسی] |
Crater |
پیاله [صورت فلکی] [ستاره شناسی] |
volantis |
ماهی پرنده |
volans |
ماهی پرنده |
constellatory |
وابسته بصورت اسمانی-مانند صورت فلکی |
leo |
برج اسد که پنجمین صورت فلکی منطقه البروج است |
circumpolar constellation |
صورتهای فلکی دور قطبی صورتهای فلکی پیرا قطبی |
inventory |
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی |
pomfret |
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی |
firmamental |
فلکی |
celestial |
فلکی |
sea horse |
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی |
heck |
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد |
escolar |
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است |
astro |
نجومی فلکی |
celestial body |
صور فلکی |
astrodome |
نیم کره فلکی |
guppy |
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس |
haddock |
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی |
fishes |
ماهی صید کردن ماهی گرفتن |
guppies |
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس |
mackerel |
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری |
fish |
ماهی صید کردن ماهی گرفتن |
fished |
ماهی صید کردن ماهی گرفتن |
celestial navigation |
ناوبری بااستفاده از صور فلکی |
andromeda |
منظومه فلکی مراه المسلسله |
grayfish |
نوعی ماهی روغن سگ ماهی |
locals |
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه |
local |
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه |
printers |
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند |
printer |
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند |
ornithology |
پرنده شناسی [جانور شناسی] [پرنده شناسی] |
plastic bubble keyboard |
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند |
packets |
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت |
packet |
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت |
sea calf |
گوساله ماهی سگ ماهی |
numeric |
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود |
jumper |
پرنده |
cock |
پرنده نر |
jumpers |
پرنده |
volitant |
پرنده |
volant |
پرنده |
birds |
پرنده |
bird |
پرنده |
fowl |
پرنده |
wildlife |
پرنده |
cocking |
پرنده نر |
fowls |
پرنده |
cocks |
پرنده نر |
long jumper |
پرنده |
flopper |
پرنده فاسبوری |
roosts |
نشیمنگاه پرنده |
UFO |
بشقاب پرنده. |
Frisbees |
بشقاب پرنده |
water fowl |
پرنده ابی |
UFOs |
بشقاب پرنده. |
dickey |
پرنده کوچک |
dicky |
پرنده کوچک |
Frisbee |
بشقاب پرنده |
fowling |
شکار پرنده |
vaulter |
پرنده با نیزه |
stick |
گروه پرنده |
flying saucer |
بشقاب پرنده |
pole vaulter |
پرنده با نیزه |
flying saucers |
بشقاب پرنده |
roost |
نشیمنگاه پرنده |
ornithology |
پرنده شناسی |
pied |
پرنده رنگارنگ |
ornithomancy |
تفال با پرنده |
ornithologist |
پرنده شناس |
ornithoid |
پرنده وار |
altair |
کرکس پرنده |
the bird kind |
جنس پرنده |
birdcall |
صدای پرنده |
hen bird |
پرنده ماده |
birdman |
پرنده باز |
migrator |
پرنده مهاجر |
hydrofoils |
قایق پرنده |
roosted |
نشیمنگاه پرنده |
hydrofoil |
قایق پرنده |
roosting |
نشیمنگاه پرنده |
pickerel |
اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی |
bird's foots |
شبیه پای پرنده |
bird's foot |
شبیه پای پرنده |
high jumper |
پرنده پرش ارتفاع |
pinioning |
پر وبال پرنده را کندن |
singin bird |
پرنده اواز خوان |
UFO |
اشیا پرنده ناشناس |
pinion |
پر وبال پرنده را کندن |
UFOs |
اشیا پرنده ناشناس |
birdcall |
تقلید صدای پرنده |
game bird |
پرنده موردنظر درشکار |
quills |
پر بلند بال پرنده |
perching |
نشیمن گاه پرنده |
fowl |
پرنده راشکار کردن |
oology |
تخم پرنده شناسی |
perch |
نشیمن گاه پرنده |
perched |
نشیمن گاه پرنده |
ornithological |
وابسته به پرنده شناسی |
fricassees |
راگوی گوشت پرنده |
perches |
نشیمن گاه پرنده |
fricassee |
راگوی گوشت پرنده |
quill |
پر بلند بال پرنده |
ornithology |
مبحث پرنده شناسی |
ornithologic |
وابسته به پرنده شناسی |
fowls |
پرنده راشکار کردن |
night migrant |
شب کوچنده [پرنده شناسی] |
what kind of a bird is that ? |
چه قسم پرنده ایست |
chickens |
پرنده کوچک بچه |
chicken |
پرنده کوچک بچه |
tinamou |
پرنده خانوادهء tinamidae |
varmint |
حیوان یا پرنده شکارکننده |
pinions |
پر وبال پرنده را کندن |
vaulter |
پرنده از روی خرک |
barrage jamming |
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع |
partial migrant |
کوچگر پاره ای [پرنده شناسی] |
extra-group |
ناهمراه گروه [پرنده شناسی] |
wingshooting |
تیراندازی به پرنده در حال پرواز |
flush |
پرواز ناگهانی پرنده ازمخفیگاه |
flushing |
پرواز ناگهانی پرنده ازمخفیگاه |
jowls |
ارواره زیرین پرنده گونه |
oologist |
خبره در تخم پرنده شناسی |
ostrich |
شتر مرغ [پرنده شناسی] |
jowl |
ارواره زیرین پرنده گونه |
flushes |
پرواز ناگهانی پرنده ازمخفیگاه |
watts |
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود |
watt |
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود |
discretionary |
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد |
bird's nest |
حرکت اشیانه پرنده روی دارحلقه |
ornithicknite |
جا پای پرنده که سنگ شده باشد |
aerie |
لانهء پرنده بر روی صخرهء مرتفع |
soft bill |
پرنده منقار نازک حشره خوار |
grackle |
نوعی پرنده ازتیره سار و دم جنبانک |
broiler |
بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی |
bisk |
ابگوشت یا اشی که ازگوشت پرنده ومیگو |
bird motif |
نقش پرنده در قالی حیوان دار |
gallinule |
نوعی پرنده ابزی از خانواه ابچلیک ها |
flippers |
پرنده پرش طول با پشتک به جلو در هوا |
wing covert |
پر پوششی روی پرهای مخصوص پرواز پرنده |
flipper |
پرنده پرش طول با پشتک به جلو در هوا |
nut cracker |
یکجور پرنده اروپایی که مانند کلاغ است |
beak-head |
[آذینی از مجموعه سر حیوان، پرنده یا انسان یا منقاری رو به پایین] |
jacana |
پرنده پا دراز و پنجه بزرگ مکزیکی که در اب راه میرود |
fowling piece |
تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک |
stocked |
رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ |
stock |
رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ |
floo floo |
تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده |
flu flu |
تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده |
rom |
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند |
chargeable accessions |
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی |
line astern |
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه |
teleost |
ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی |
mocking bird |
یکجور پرنده درامریکای شمالی که صدای مرغان دیگر رابخوبی تقلید میکند |
ingestion |
وارد شدن مواد خارجی ازقبیل پرنده یخ اب برف گرد وغبار به داخل موتور |
dat |
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی |
phoenix |
مرغ آتشین [سیمرغ] [نقش این پرنده افسانه ای در فرش های ترکی، چینی و ایرانی استفاده می شود.] |
pinions |
قسمت دوراز مرکز بال پرنده بال |
pinioning |
قسمت دوراز مرکز بال پرنده بال |
pinion |
قسمت دوراز مرکز بال پرنده بال |
crane design |
طرح پرنده درنا [این طرح بیشتر در فرش چین و مغولستان به نشانه طول عمر بکار می رود.] |
basics |
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند |
basic |
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند |
approach formation |
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن |
fowling piece |
تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری |
automatic programming |
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار |
gar |
سگ ماهی |
pisces |
ماهی |
fumade |
ماهی |
fishes |
ماهی |
fish |
ماهی |
fished |
ماهی |
haberdine |
ماهی |
tartar sauce |
سس ماهی |
per mensem |
ماهی |
tuna fish |
ماهی تن |
lunar |
ماهی |
mermaids |
زن ماهی |
mermaid |
زن ماهی |
sturgeon |
سگ ماهی |
dogfish |
سگ ماهی |
caudal fin |
دم ماهی |
tuna |
ماهی تن |
piscium |
ماهی |