English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
reflective صیقلی وابسته بطرز تفکر
reflectional صیقلی وابسته بطرز تفکر
Other Matches
subjective وابسته بطرز تفکر شخص
steric وابسته بطرز استقرار اجزاء اتم در فضا
colloquially بطرز محاوره
anew بطرز نوین
modernly بطرز نوین
pleasingly بطرز خوش
in due form بطرز شایسته
modernizes بطرز نوینی دراوردن
modernized بطرز نوینی دراوردن
courtliest باوقار بطرز چاپلوسانه
modernises بطرز نوینی دراوردن
modernised بطرز نوینی دراوردن
modernize بطرز نوینی دراوردن
modernizing بطرز نوینی دراوردن
modernising بطرز نوینی دراوردن
noticeably بطرز قابل ملاحظه
bonnily بطرز زیبا ودلپذیر
courtly باوقار بطرز چاپلوسانه
courtlier باوقار بطرز چاپلوسانه
well handled بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
sleeker صیقلی
sleekest صیقلی
slighting صیقلی
levigate صیقلی
sleek صیقلی
shiny صیقلی
slight صیقلی
slighted صیقلی
slighter صیقلی
slightest صیقلی
slights صیقلی
smooth صیقلی
glossy صیقلی
smoothed صیقلی
smoothest صیقلی
smooths صیقلی
scoured صیقلی کردن
sleeker صیقلی کردن
scours صیقلی کردن
smoothing صیقلی کردن
sleek صیقلی کردن
sleekest صیقلی کردن
varnishes صیقلی کردن
varnish صیقلی کردن
varnished صیقلی کردن
glass صیقلی کردن
varnishing صیقلی کردن
scour صیقلی کردن
slickenside سطح صیقلی صخره
slickest سطح صیقلی لیز
slick سطح صیقلی لیز
waterworn شسته شده و صیقلی در اثراب
bright work سطوح فلزی صیقلی و بدون رنگ
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
cerebration تفکر
self contemplation تفکر
dump تفکر
recollection تفکر
contemplation تفکر
thinking تفکر
ponderation تفکر
reflexion تفکر
poneration تفکر
reflection تفکر
meditation تفکر
recollections تفکر
damask سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
musing تفکر امیز
contemplating تفکر کردن
cult مکتب تفکر
contemplate تفکر کردن
cults مکتب تفکر
contemplates تفکر کردن
ponders تفکر کردن
contemplated تفکر کردن
pondering تفکر کردن
pondered تفکر کردن
ponder تفکر کردن
economic thought تفکر اقتصادی
imageless thought تفکر بی تصویر
divergent thinking تفکر واگرا
chewed تفکر کردن
cogitable قابل تفکر
cogitativeness قوه تفکر
creative thinking تفکر اخلاق
meditating تفکر کردن
meditates تفکر کردن
meditated تفکر کردن
meditate تفکر کردن
concrete thinking تفکر عینی
paranoid ideation تفکر پارانویایی
consider تفکر کردن
considers تفکر کردن
chew تفکر کردن
thinking cap طرز تفکر
thoughtway طرز تفکر
thoughtful hours ساعات تفکر
speculating تفکر کردن
speculates تفکر کردن
speculated تفکر کردن
convergent thinking تفکر همگرا
speculate تفکر کردن
chews تفکر کردن
tenet پایه تفکر
thought استدلال تفکر
thoughts استدلال تفکر
to chew [on; upon; over] تفکر کردن
productive thinking تفکر افرینشی
thought-provoking <adj.> به تفکر بر انگیزنده
affective thinking تفکر عاطفی
muse تفکر کردن
abstract thinking تفکر انتزاعی
mused تفکر کردن
muses تفکر کردن
wishful thinking تفکر ارزومندانه
thought out تفکر شده
thought-out تفکر شده
knee-jerk بدون تعمق و تفکر
associative thinking تفکر تداعی گرا
cud تنباکوی جویدنی تفکر
unthinking فاقد قوهی تفکر
holding گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
recollect در بحر تفکر غوطه ورشدن
pensiveness تفکر غوطه وری دراندیشه
recollected در بحر تفکر غوطه ورشدن
recollecting در بحر تفکر غوطه ورشدن
recollects در بحر تفکر غوطه ورشدن
meditating سربجیب تفکر فرو بردن
meditated سربجیب تفکر فرو بردن
imagined حدس زدن تفکر کردن
imagine حدس زدن تفکر کردن
imagines حدس زدن تفکر کردن
ivory tower محل ارام برای تفکر
imagining حدس زدن تفکر کردن
ivory towers محل ارام برای تفکر
meditates سربجیب تفکر فرو بردن
meditate سربجیب تفکر فرو بردن
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
rethinks دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethought دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethink دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinking دوباره مورد تفکر قرار دادن
subjectivism اصالت ذهن وحس فردیت تفکر
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
Boketto عمل خیره شدن به دوردست در غیاب تفکر
Zen فرقه بوداییان طرفدار تفکر وعبادت وریاضت
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
reflectors جسم منعکس کننده جسم صیقلی
reflector جسم منعکس کننده جسم صیقلی
warm boot فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
urbanized مدنی کردن صیقلی کردن
urbanises مدنی کردن صیقلی کردن
urbanising مدنی کردن صیقلی کردن
urbanizes مدنی کردن صیقلی کردن
urbanizing مدنی کردن صیقلی کردن
urbanize مدنی کردن صیقلی کردن
urbanised مدنی کردن صیقلی کردن
surfaced صاف کردن صیقلی کردن
surfaces صاف کردن صیقلی کردن
surface صاف کردن صیقلی کردن
sleeken صیقلی کردن صاف کردن
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associate وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
levitical وابسته به
monitorial وابسته به
adjective وابسته
affiliates وابسته
related وابسته
cantabrigian وابسته به
pertinent وابسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com