Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (6 milliseconds)
English
Persian
thud
ضربههای متوالی
thudded
ضربههای متوالی
thudding
ضربههای متوالی
thuds
ضربههای متوالی
Search result with all words
pitapat
با ضربههای تند و متوالی
Other Matches
running fix
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
renzoku
ضربههای پی در پی
danzuki
ضربههای پی در پی
combination
ضربههای پی در پی
equalizing pulses
ضربههای ششگانه
dwieo chagi
ضربههای پرشی پا
swing from one's heels
ضربههای قدرتی
go dan kumite
مبارزه با ضربههای 5 تایی
synchronizing pulses
ضربههای همزمان سازی
continuously set vector
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
drive volley
ضربههای پی درپی کوتاه ومستقیم
long game
بازی با لزوم ضربههای طولانی
short game
ضرورت کنترل ضربههای کوتاه
long iron
چوبهای شماره 1 و 2 و 3برای ضربههای طولانی
stroke play
مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
short iron
چوبهای شماره 7 و 8 و 9گلف برای ضربههای کوتاه
consecutive
متوالی
consecutive
<adj.>
متوالی
hand running
متوالی
succedaneous
متوالی
successive
<adj.>
متوالی
sequential
متوالی
sequential
پی در پی متوالی
continuous
متوالی
successive
متوالی
series
متوالی
sequential
<adj.>
متوالی
uninterrupted
متوالی
succedent
متاخر متوالی
sequence checking
کنترل متوالی
successive objective
هدفهای متوالی
Successive Approximation
تقریب متوالی
sequence control
کنترل متوالی
successive intervals
فاصلههای متوالی
reeling
متوالی پشت سر هم
bit stream
بیتهای متوالی
double
دواسترایک متوالی
continuous data
دادههای متوالی
reel
متوالی پشت سر هم
reels
متوالی پشت سر هم
reeled
متوالی پشت سر هم
successive
متوالی مسلسل
consecutive
پیاپی متوالی
continuous error
خطای متوالی
doubled up
دواسترایک متوالی
doubled
دواسترایک متوالی
subalternate
افسر جزء متوالی
days on end
چند روز متوالی
garland
نیم پیچهای متوالی
garlands
نیم پیچهای متوالی
successive reproductions method
روش بازسازیهای متوالی
fusillade
شلیک متوالی تیرباران
series resonant circuit
مدار رزنانس متوالی
method of successive approximations
روش تقریبهای متوالی
successive approximations method
روش تقریبهای متوالی
rat a tat
ضربات متوالی و تند زدن
KO's
با ضربات متوالی از میدان بدرکردن
coherent
مرتب و دارای نظم متوالی
the difference between the consecutive terms
اختلاف هر دو جمله متوالی
[ریاضی]
KO
با ضربات متوالی از میدان بدرکردن
rat-a-tat
ضربات متوالی و تند زدن
state succession
تعویض دولتهابه طور متوالی
continous
متصل متوالی بدون وقفه
rat a tat tat
ضربات متوالی و تند زدن
downpour
فرو ریزی بارش متوالی
downpours
فرو ریزی بارش متوالی
anaphora
تکرار یک یا چند عبارت متوالی
one two
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
rat a tat tat
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
mid span
مرکزفاصله افقی بین دو پایه متوالی پل
pit a pat
با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
rat a tat
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
rat-a-tat
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
surface interval
فاصله بین غواصهای متوالی از سطح اب
tamp
بوسیله ضربات متوالی بالا یا پایین راندن
meiosis
تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
data logging
ضبط دادههای مربوط به حوادثی که در زمانهای متوالی اتفاق می افتند
collator
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
continuous strip imagery
عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
opener
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
continuous processor
دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com