Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
bases boaded
ضربه با حضور بازیگران درپایگاههای 1 و 2 و 3
Other Matches
clean the bases
ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
bases empty
ضربه بدون حضور بازیگر درپایگاهها
staged crews
پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
players
بازیگران
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
dramatis personoe
بازیگران نمایش
registration of player
نامنویسی بازیگران
the profession
جماعت بازیگران
personages
شخصیت بازیگران داستان
solid
تیمی با بازیگران خوب
solids
تیمی با بازیگران خوب
pavilions
باشگاه بازیگران در انگلستان
seeding
رده بندی بازیگران
pavilion
باشگاه بازیگران در انگلستان
companies
دسته هیئت بازیگران
company
دسته هیئت بازیگران
move list
فهرست بازیگران غیرفعال
scorecards
برگه نام بازیگران
green room
انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
designated tournament
مسابقه بهترین بازیگران
personage
شخصیت بازیگران داستان
scorecard
برگه نام بازیگران
dugouts
پناهگاه کنار زمین بازیگران
taxied
عضو گروه بازیگران قراردادی
opera hat
کلاه نرم که بازیگران برسرمیگذارند
dugout
پناهگاه کنار زمین بازیگران
taxies
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxiing
عضو گروه بازیگران قراردادی
greenrooms
اطاق انتظاریا خلوتگاه بازیگران
taxi
عضو گروه بازیگران قراردادی
standings
فهرست نام بازیگران یا تیمها
greenroom
اطاق انتظاریا خلوتگاه بازیگران
horses
بازیگران قوی تیم مهاجم
troupes
دسته بازیگران ونمایش دهندگان
troupe
دسته بازیگران ونمایش دهندگان
field player
بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
huddles
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddling
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
prim buffa
سردسته بازیگران یاخوانندگان زنانه در کمدی
pro am
مسابقه گلف بازیگران حرفهای و اماتور
huddled
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
taxi squad
گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
scenarios
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
huddle
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
scenario
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
short side
خط بازیگران با تعداد کمتری بازیگر دهانه دروازه
up and back
بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
penalty time keeper
حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
attendances
حضور
in the presence of ...
در حضور ...
presence
حضور
attendance
حضور
tendance
حضور
call time
تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
disabled list
فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
roll call
حضور و غیاب
immanence
حضور درهمه جا
common sense
حضور ذهن
savoir faire
حضور ذهن
tact
حضور ذهن
presentment
بیان حضور
immanency
حضور درهمه جا
non attandance
عدم حضور
non attendance
عدم حضور
audience
اجازه حضور
presence of mind
حضور ذهن
audiences
اجازه حضور
non appearance
عدم حضور در
in your presence
در حضور شما
attend
حضور داشتن
before the jvdges
در حضور قاضی
in my presence
در حضور من
[حقوق]
attending
حضور داشتن
attends
حضور داشتن
golf cart
گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
zone ride
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
roll call
حضور و غیاب سازمانی
arrivals
حضور در خدمت فرستی
arrival
حضور در خدمت فرستی
processes
تکلیف به حضور کردن
absence of mind
عدم حضور ذهن
call the roll
حضور و غیاب کردن
locus standi
حق حضور در دادگاه یامجلس
process
تکلیف به حضور کردن
omnipresence
حضور در همه جا در ان واحد
to request the company of:
حضور کسی را خواستن
ubiquity
حضور در همه جا در یک وقت
coram judice
در حضور قاضی اصاع
to put in an appearance
حضور بهم رساندن
pluripresence
حضور در چند جا در یک زمان
presence
[of somebody]
حضور
[کسی]
[حقوق]
to make ones a
حضور بهم رساندن
immediacy
اگاهی حضور ذهن
rotation
چرخش بازیگران والیبال به شکل عقربه ساعت از محل سرو زدن
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
to bring somebody before the judge
کسی را در حضور قاضی آوردن
Is my presence absolutely necessary?
آیا حضور من لازم است؟
show up
حاضر شدن حضور یافتن
to bring the matter before a court
[the judge]
دعوایی را در حضور قاضی آوردن
libations
تقدیم شراب به حضور خدایان
sit in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-ins
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
libation
تقدیم شراب به حضور خدایان
assists
حضور بهم رساندن توجه کردن
to be in attendance
[at an event]
حضور داشتن
[در مراسمی ]
[اصطلاح رسمی]
recusance
سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
assisting
حضور بهم رساندن توجه کردن
assisted
حضور بهم رساندن توجه کردن
recusancy
سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
your presence is requested
خواهشمند است حضور بهم رسانید
assist
حضور بهم رساندن توجه کردن
attendance of a doctor
حضور پزشک روی رینگ بوکس
subpoena
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenaing
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenas
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenaed
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
preconception
عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
banc
جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
preconceptions
عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
barrister
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
appearance money
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
barristers
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
nonduty status
حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
nuncupative will
وصیتی که ابتدا در حضور عدهای ازشهود اعلام و متعاقبا"نوشته میشود
two man rule
قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
time card
کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
dress rehearsals
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
dress rehearsal
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
grease paint
رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
dramatis personae
بازیگران نمایشنامه هنرپیشگان نمایشنامه
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
statute of fraud
قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
early token release
در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
stroke
ضربه
mishit
ضربه بد
butt joint
ضربه
interrupter
ضربه گر
push
ضربه
pushed
ضربه
pushes
ضربه
blows
ضربه
bonk
ضربه بر سر
pulse
ضربه
shock
ضربه
shock proof
ضد ضربه
impulses
ضربه
kick
ضربه با پا
stroked
ضربه
shocked
ضربه
double kick
دو ضربه پی در پی
strokes
ضربه
pulsed
ضربه
collisions
ضربه
flap
ضربه
surged
ضربه
surge
ضربه
butting
ضربه با سر
flapped
ضربه
flaps
ضربه
popped
ضربه
hack
ضربه
pops
ضربه
hacked
ضربه
hacks
ضربه
left
ضربه چپ
surges
ضربه
blow
ضربه
bonked
ضربه بر سر
bonking
ضربه بر سر
bonks
ضربه بر سر
shockproof
ضد ضربه
brunt
ضربه
antiknock
ضد ضربه
kicking
ضربه
head
ضربه با سر
shots
ضربه
shot
ضربه
collision
ضربه
pop
ضربه
impluse
ضربه
whang
ضربه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com