Dictiornary-Farsi | طرح ریزی مشاغل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
career planning	طرح ریزی مشاغل


Other Matches

linear programming	برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
subsidiary occupations	مشاغل فرعی
manning table	جدول مشاغل
unremunerative careers	مشاغل کم درامد
rotation	گردش مشاغل
appointment quota	سهمیه مشاغل
side line occupations	مشاغل فرعی
service occupations	مشاغل خدماتی
career management	مدیریت مشاغل
clerical jobs	مشاغل دفتری
detail officer	افسر مشاغل
job description	شرح مشاغل
job analysis	تجزیه و تحلیل مشاغل
job description	کتاب شرح مشاغل
psychic income	درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
corporative state	حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
moulting	پر ریزی موی ریزی
planning comission	هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
planning directive	دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
planning factor	معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
simplex method	روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
frictional unemployment	اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
nepotism	انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
manning table	جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
waiting lists	فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
waiting list	فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
planning guidance	راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
deplumation	پر ریزی
foundation	پی ریزی
shrouding	شن ریزی
gravelling	شن ریزی
inpouring	تو ریزی
tininess	ریزی
molt	پر ریزی
modelling	طرح ریزی
planning	طرح ریزی
foundries	چدن ریزی
foundry	چدن ریزی
planning <adj.>	برنامه ریزی
budgeting	بودجه ریزی
bloodbaths	خون ریزی
libation	ساغر ریزی
libations	ساغر ریزی
filling	خاک ریزی
fillings	خاک ریزی
sweat	عرق ریزی
sweating	عرق ریزی
sweats	عرق ریزی
perspiration	عرق ریزی
evacuation	برون ریزی
projecting	طرح ریزی
bloodbath	خون ریزی
casting	چدن ریزی
effusion	برون ریزی
effusions	برون ریزی
concrete work	بتن ریزی
retropulsion	درون ریزی
placing concrete	بتن ریزی
designment	طراح ریزی
modeller	طرح ریزی
egestion	بیرون ریزی
fineness	ریزی دانه ها
fineness modulus	مدول ریزی
foundation soil	پی ریزی ساختمان
minuteness	ریزی ناچیزی
gravelling	سنگ ریزی
iron foundry	اهن ریزی
green sand molding	قالب ریزی تر
rip rap	سنگ ریزی
circumfusion	دور ریزی
outflow	بیرون ریزی
outflows	بیرون ریزی
landslip	فرو ریزی
landslips	فرو ریزی
actification	سرکه ریزی
acting out	برون ریزی
suffusion	زیر ریزی
bellfounding	زنگ ریزی
schematization	برنامه ریزی
schematization	طرح ریزی
cast iron	چدن ریزی
projections	طرح ریزی
chumming	طعمه ریزی
grouting	دوغاب ریزی
purged	برون ریزی
projection	طرح ریزی
foundation	پی ریزی اساس
purge	برون ریزی
programming	برنامه ریزی
purges	برون ریزی
managements	برنامه ریزی
discharge	برون ریزی
scheming	طرح ریزی
discharges	برون ریزی
earthwork	خاک ریزی
management	برنامه ریزی
metal	: سنگ ریزی کردن
comprehensive planning	برنامه ریزی جامع
production planning	برنامه ریزی تولید
product planning	برنامه ریزی محصولات
preplanned	طرح ریزی شده
consolidated planning	برنامه ریزی تلفیقی
contract scheduling	برنامه ریزی قرارداد
corporate planning	برنامه ریزی شرکت
population planning	برنامه ریزی جمعیت
curriculum development	برنامه ریزی درسی
optimal planning	برنامه ریزی مطلوب
develops	برنامه ریزی و تولید
centralized planning	برنامه ریزی متمرکز
projectable	قابل طرح ریزی
metals	: سنگ ریزی کردن
rip par in dam slope	سنگ ریزی در شیب سد
projects	کاربرنامه ریزی شده
family planning	برنامه ریزی خانواده
regional planning	برنامه ریزی منطقهای
quantitative programming	برنامه ریزی کمی
quadratic programming	برنامه ریزی غیرخطی
adhoc planning	برنامه ریزی روزمره
agricultural planning	برنامه ریزی کشاورزی
programming methods	روشهای برنامه ریزی
bloodguiltiness	خون ریزی ناحق
bottom pouring plate	صفحه سری ریزی
centeralized planning	برنامه ریزی متمرکز
central planning	برنامه ریزی مرکزی
road embankment	خاک ریزی جاده
develop	برنامه ریزی و تولید
development planning	برنامه ریزی توسعه
constructs	طرح ریزی کردن
personnel development	برنامه ریزی استخدامی
goal programming	برنامه ریزی ارمانی
overall planning	برنامه ریزی کلی
optimal planning	برنامه ریزی بهینه
constructing	طرح ریزی کردن
gun bronz	برنز توپ ریزی
imperative planning	برنامه ریزی اجباری
national planning	برنامه ریزی ملی
mold	قالب ریزی کردن
construct	طرح ریزی کردن
constructed	طرح ریزی کردن
structuring	پی ریزی کردن ساختار
structures	پی ریزی کردن ساختار
structure	پی ریزی کردن ساختار
linear programming	برنامه ریزی خطی
fire planning	طرح ریزی اتش
fineness of lime	نرمی و ریزی اهک
dietetics	برنامه ریزی غذایی
planning system	نظام برنامه ریزی
discharge of affect	برون ریزی هیجانی
dynamic programming	برنامه ریزی پویا
planning principles	اصول برنامه ریزی
economic planning	برنامه ریزی اقتصادی
educational planning	برنامه ریزی اموزشی
planning model	الگوی برنامه ریزی
embank	خاک ریزی کردن
planning horizon	مدت برنامه ریزی
planning horizon	افق برنامه ریزی
ex ante	برنامه ریزی شده
financial planning	برنامه ریزی مالی
planning cycle	دوره برنامه ریزی
fineness modulus	مدول ریزی و نرمی
fineness modulus	مدول نرمی و ریزی
macroplanning	برنامه ریزی کلان
To lay the foundation.	پی نهادن ( پی ریزی کردن )
square away <idiom>	برنامه ریزی کردن
work out <idiom>	برنامه ریزی کردن
schedules	برنامه ریزی کردن
sow	مجرای شمش ریزی
sowed	مجرای شمش ریزی
sows	مجرای شمش ریزی
programs	برنامه ریزی کردن
type metal	فلز حروف ریزی
plots	طرح ریزی کردن
plotted	طرح ریزی کردن
schedule	برنامه ریزی کردن
scheduled	برنامه ریزی کردن
to fill up an excavation	خاک ریزی کردن
transfer molding	قالب ریزی انتقالی
program	برنامه ریزی کردن
moulds	قالب ریزی کردن
timing	برنامه ریزی زمانی
ballast	شن ریزی مصالح شکسته
outlining	طرح ریزی کردن
outlines	طرح ریزی کردن
outlined	طرح ریزی کردن
outline	طرح ریزی کردن
molds	قالب ریزی کردن
found	قالب ریزی کردن
moulded	قالب ریزی کردن
contriving	طرح ریزی کردن
contrives	طرح ریزی کردن
contrived	طرح ریزی کردن
contrive	طرح ریزی کردن
mould	قالب ریزی کردن
molded	قالب ریزی کردن
founds	قالب ریزی کردن
plot	طرح ریزی کردن
system planning	طرح ریزی سیستم
plans	برنامه ریزی کردن
projected	طرح ریزی کردن
plan	طرح ریزی کردن