Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (7 milliseconds)
English
Persian
party spirit
طرفداری حزبی
Other Matches
sectarian
حزبی
winging
دسته حزبی
watchworld
شعار حزبی
nonparty
غیر حزبی
party spirit
تعصب حزبی
proselytism
تبلیغ حزبی
plateform
اعلامیه حزبی
wing
دسته حزبی
caucuses
انجمن حزبی
watchword
شعار حزبی
watchwords
شعار حزبی
partisanship
روح حزبی
partisanship
حزبی بودن
caucus
انجمن حزبی
barred a
طاق حزبی
ticket
صورت نامزدهای حزبی
factionalism
اعتقاد به سیستم حزبی
tickets
صورت نامزدهای حزبی
party politics
سیاست بازیهای حزبی
to toe the line
برنامه حزبی را پذیرفتن
to join a party
عضو حزبی شدن
white primary
اخذ اراء مقدماتی حزبی
secession
تجزیه طلبی انشعاب حزبی
convention
باره مسائل حزبی ناحیهای
conventions
باره مسائل حزبی ناحیهای
pluralist
وابسته به تعدد یاائتلاف حزبی
pluralists
وابسته به تعدد یاائتلاف حزبی
lunatic fringe
افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
adherence to party
هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
main motion
[at a party conference etc.]
دادخواست اصلی
[در همایش حزبی و غیره]
favoritism
طرفداری
partisanship
طرفداری
partiality
طرفداری
siding
طرفداری
sidings
طرفداری
devotion
طرفداری
adhesion
طرفداری
one sidedness
طرفداری
favouritism
طرفداری
one tideness
طرفداری
growthmanship
طرفداری ازرشد
prelatism
طرفداری ازمتران ها
take the part of
طرفداری کردن
sides
طرفداری کردن از
bias
طرفداری تعصب
biases
طرفداری تعصب
germanism
طرفداری از المان
side
طرفداری کردن از
to stand for
طرفداری کردن از
advocate
طرفداری کردن
he sided with us
طرفداری از ما کرد
write
رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
writes
رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
favoring
همراهی یا طرفداری کردن با
favouring
همراهی یا طرفداری کردن با
favored
طرفداری مرحمت کردن
royalism
طرفداری از رژیم سلطنتی
respect of persons
طرفداری و واهمه از کسان
favored
همراهی یا طرفداری کردن با
proslavery
طرفداری از برده فروشی
favour
طرفداری مرحمت کردن
favoring
طرفداری مرحمت کردن
favors
طرفداری مرحمت کردن
favours
همراهی یا طرفداری کردن با
advocated
طرفداری کردن حامی
advocates
طرفداری کردن حامی
favour
همراهی یا طرفداری کردن با
unprejudiced
بدون تبعیض یا طرفداری
favor
طرفداری مرحمت کردن
favouring
طرفداری مرحمت کردن
to take the p of a person
ازکسی طرفداری کردن
To take someones side . To side with someone.
از کسی طرفداری کردن
favours
طرفداری مرحمت کردن
advocating
طرفداری کردن حامی
libertarianism
طرفداری از ازادی فردی
favors
همراهی یا طرفداری کردن با
sectionalism
طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
phonetioist
طرفداری املای مطابق صدا
partook
بهره داشتن طرفداری کردن
with out any p to
بدون هیچ طرفداری ازاو
pan americanism
طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
fellow traveler
کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
feminism
عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
temperance
طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
world federalism
طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
teetotal
وابسته به طرفداری از منع مسکرات کردن
insurrectionism
اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
royalism
شاهپرستی طرفداری از سیستم حکومت سلطنتی
The senator argued in favour of lowering the tax.
سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
to lobby against
[for]
somebody
سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف
[طرفداری از]
کسی
prohibitionism
طرفداری از حکم منع فروش نوشابههای الکی
loyalist
کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
phonetist
متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
p in favour of a person
تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
loyalists
کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
agrarianism
تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
fascism
نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
pluralists
معتقد به تعدد تعدد حزبی
pluralist
معتقد به تعدد تعدد حزبی
to stand up for
پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
favoring
نیکی کردن به طرفداری کردن
favours
نیکی کردن به طرفداری کردن
favor
نیکی کردن به طرفداری کردن
favouring
نیکی کردن به طرفداری کردن
favored
نیکی کردن به طرفداری کردن
favors
نیکی کردن به طرفداری کردن
favour
نیکی کردن به طرفداری کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com