English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
English Persian
The two parties seem irreoncilable. طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت
Other Matches
contracting parties طرفین متعاهدین طرفین متعاقدین
high contracting parties طرفین معظمین متعاقدین طرفین معظمین متعاهدین
non-violence آشتی گری
disarming آشتی انگیز
bury the hatchet <idiom> آشتی کردن
free thinkers افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
To adobt a reconciliatory attitude. ازدر آشتی درآمدن
to hold out the olive branch <idiom> [پیشنهاد آشتی کردن]
To try to effect a reconciliation . between two people . میانه دونفرراگرفتن ( آشتی دادن )
To make advance [overtures] منت کشیدن [برای آشتی]
To bring about a reconciliation. آشتی دادن ( برقرار کردن )
highlighted حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlight حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlights حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
dithers ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
in my opinion بنظر من
pleadings افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
seem بنظر امدن
purported بنظر امدن
seems بنظر امدن
beseem بنظر امدن
looking بنظر اینده
purport بنظر امدن
seemed بنظر امدن
purporting بنظر امدن
purports بنظر امدن
face value <idiom> بنظر با ارزش رسیدن
blurs نامشخص بنظر امدن
blurred نامشخص بنظر امدن
hulk بزرگ بنظر رسیدن
blur نامشخص بنظر امدن
beseem مناسب بنظر امدن
So it appears ( looks , seems ) that … اینطور بنظر می آید که ...
it sounds false دروغ بنظر میرسد
he looks brave او شجاع بنظر میرسد
look black متغیر بنظر امدن
hulks بزرگ بنظر رسیدن
on end <idiom> بنظر به پایان رسیده
blurring نامشخص بنظر امدن
the price was not reasonable بهای ان معقول بنظر نمیرسید
to lool black خشمگین یا متغیر بنظر امدن
She has a foreign appearance. ظاهرش خارجی بنظر می آید
To bring something to someones notice ( attention ) . چیزی را بنظر کسی رساندن
Playing football is not my idea of fun . فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
have the last laugh <idiom> باعث احمق بنظر رسیدن شخص
may it please your excellency اگر بنظر جنابعالی خوش ایندباشد
He seems to have a vulgar tongue. آدم دهن دریده ای بنظر می آید
He seems to be a level – headed ( rational and knowledgeale ) boss . رئیس فهمیده ای بنظر می رسد ( می آید )
He seems to have a lot of confidence. خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
He is a capable man . he is a man of ability . بنظر او یک میلیارد تومان بی قابل [ناقابل] است
turn the tide <idiom> چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
objectify بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
you do not seem well گویا حالتان خوش نیست سالم بنظر نمیایید
long shot <idiom> شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
parties طرفین
extremes طرفین
contracting parties طرفین قرارداد
parties to a contract طرفین متعاهدین
the litigants طرفین دعوی
mutual agreement توافق طرفین
disposed flank طرفین باز
mutual concent تراضی طرفین
the contracting parties طرفین متعاقدین
the contracting parties طرفین متعاهدین
contracting parties طرفین متقاعدین
parties to the contract طرفین عقد
parties to a contract طرفین قرارداد
to sweeten the pill <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sugar the pill <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sugar-coat the pill [American E] <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
cornering طرفین پایگاه اصلی
privity of a contract مسئوولیت طرفین قرارداد
tilt angle زاویه تمایل به طرفین
side lights چراغهای طرفین ناو
corner طرفین پایگاه اصلی
limbs هرکدام از طرفین کمان
limb هرکدام از طرفین کمان
privity of contract مسئولیت طرفین قرارداد
corners طرفین پایگاه اصلی
circulating چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند
sidelining خطوط طرفین میدان بازی
side lights چراغ دریانوردی طرفین ناو
straddle split وضع باز پاها به طرفین
sidelined خطوط طرفین میدان بازی
verandas ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
verandahs ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
covenant که بین طرفین مبادله می گردد
veranda ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
sidelines خطوط طرفین میدان بازی
sideline خطوط طرفین میدان بازی
verandah ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
covenants که بین طرفین مبادله می گردد
voluntary partition افراز با رضایت یا سازش طرفین
pitch curves تلاقی سطوح طرفین دندانه
parties to the contract طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
like as we lie طرفین دارای ضربات مساوی
consensual مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
leeboard یکی از دو تخته طرفین کف قایق
hamstring زردپی طرفین حفره پشت زانو
privity in contract انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
hamstrung زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrings زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstringing زردپی طرفین حفره پشت زانو
ten yard خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
side staddle hep پرش به بالا با پاهای باز ودستها به طرفین
rectification تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
lock forward هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
dark bulb نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
blackguards سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
equitable mortgage از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
limbers ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
blackguard سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
popping crease خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
outrigger چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
parlementaire کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
unilateral contract پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
contra proferentem قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
re axtent تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
restraint of trade قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
sightscreen دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
ditches حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
prize fighting درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
ditched حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditch حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
adjudicate تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
mobile warfare جنگ سیال جنگی که در ان طرفین بامبادله اتش و کاربرد مانورو استفاده از زمین ابتکارعملیات را به دست گرفته وحفظ می نمایند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
this story is improbable این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
wild cord تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
referee در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
exchange of notes نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود
differential compression check ازمایشی از وضعیت موتور که در ان مقدار نشتی رینگها وسوپاپها توسط اندازه گیری افت فشار در طرفین سوراخی با قطر معین تعیین میشود
report گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reports گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reported گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
wager of battle نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
quasi contract عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
double coincidence of wants زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
demarkation line خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com