Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
sac
عضوکیسه مانند جانور
sacs
عضوکیسه مانند جانور
Other Matches
lyncean
مانند جانور سیاه گوش
pelage
پوشش جانور پستاندارخزوپشم و مانند انها
trichomonad
جانور اغازی تاژکداردارای موهای کرک مانند
to pounce on somebody
به کسی ناگهان جستن
[و حمله کردن ]
[مانند جانور شکارگر]
epizoic
زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
fossiliferous
فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate
لایه مانند ورقه مانند
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
apod
جانور بی پا
he
جانور نر
ruffianly
جانور خو
johnny
جانور نر
animalize
جانور
it pron
ان جانور
nightwalker
جانور شب پر
beast
جانور
beasts
جانور
animal
جانور
animals
جانور
creatures
جانور
malacostracan
جانور
structure of an animal
جانور
it
ان جانور
creature
جانور
straying
جانور بی صاحب
strays
جانور بی صاحب
pudge
جانور چاق
scavengers
جانور لاشخور
monocule
جانور یک چشم
stray
جانور بی صاحب
proud
<adj.>
جانور حشری
strayed
جانور ولگرد
hybrid
جانور دورگه
zoophagous
جانور خوار
scrag
جانور نحیف
zoophilous
علاقمند به جانور
scavenger
جانور لاشخور
zootheism
جانور پرستی
zootomy
جانور شکافی
beastliness
جانور خویی
milker
جانور شیرده
brutalization
جانور خویی
zoophilic
علاقمند به جانور
game
جانور شکاری
mammiferous
جانور پستاندار
mammifer
جانور پستاندار
shell fish
جانور صدف
craw
معده جانور
polypod
جانور بسیارپا
zoology
جانور شناسی
brutality
جانور خویی
plantigrade
جانور دوپا
pelagian
جانور دریایی
poikilothermism
خونسردی جانور
pollard
جانور بی شاخ
edentate
جانور بی دندان
nekton
جانور شناور
polystomatous
جانور بسیار
rodent
جانور جونده
rodents
جانور جونده
brute
جانور حیوان
perissodactyl
جانور فرد سم
fauna
جانور نامه
saprozoon
جانور پوده زی
brutal
جانور خوی
amebae
جانور تک سلولی
amebas
جانور تک سلولی
amoeba
جانور تک سلولی
amoebae
جانور تک سلولی
amoebas
جانور تک سلولی
brutes
جانور حیوان
stinkard
جانور بدبو
tardigrade
جانور کندرو
zoologist
جانور شناس
animalist
نقاش جانور
saxicoline
جانور سنگ زی
animalculum
جانور ریزه
ungulate
جانور سم دار
polystome
جانور بسیار
brutalities
جانور خویی
poikilotherm
جانور خونسرد
saxicolous
جانور سنگ زی
zoomorphic
<adj.>
جانور گونه
in heat
[American E]
<adj.>
حشری
[جانور زن]
on heat
[British E]
<adj.>
حشری
[جانور زن]
shedder
جانور پوست انداز
marsupial
جانور کیسه دار
white face
جانور پیشانی سفید
orc
جانور بزرگ دریایی
marsupials
جانور کیسه دار
animalculum
جانور ذره بینی
slug
چارپاره جانور کندرو
malacoderm
جانور نرم پوست
migrants
سیار جانور مهاجر
zoography
جانور شناسی تطبیقی
orca
جانور بزرگ دریایی
zoomorphic
شبیه جانور جانورسان
dolphin
دولفین
[جانور شناسی]
phytozoon
جانور گیاه نما
nematocyst
نیش جانور مرجانی
slugs
چارپاره جانور کندرو
slugged
چارپاره جانور کندرو
viviparous
جانور زنده زا ولود
migrant
سیار جانور مهاجر
scavenger
جانور کثافت خور
tropicopolitan
گیاه یا جانور گرمسیری
pleophagous
چند جانور خوار
anteaters
جانور پستاندارمورچه خوار
tentacle
موی حساس جانور
anteater
جانور پستاندارمورچه خوار
paleozoology
دیرین جانور شناسی
nervure
رگه بندی جانور
beast of ravin
جانور درنده یاشکاری
animalcule
جانور ذره بینی
phyllopod
جانور برگ پای
amphibiotic
وابسته به جانور دوزیستی
lair
محل استراحت جانور
lairs
محل استراحت جانور
amoebic
وابسته به جانور تک سلولی
arthropod
جانور مفصل دار
scavengers
جانور کثافت خور
mollusk
جانور نرم تن حلزون
bestialize
جانور خوی نمودن
quadruped
چهارپا
[جانور شناسی]
endotherm
جانور خون گرم
heat
طلب شدن جانور
rutting
<adj.>
حشری
[جانور مرد]
hilding
جانور یا اسب بی ارزش
in rut
<adj.>
حشری
[جانور شناسی]
female
زنانه جانور ماده
dentition
وضع تعداددندانهای جانور
heats
طلب شدن جانور
aquatic
جانور یا گیاه ابزی
holozoic
جانور خوراک گیر
pachyderms
جانور پوست کلفت
footpad
پای جانور پهنه پا
rat catcher
موش گیر
[جانور]
ratter
موش گیر
[جانور]
ratcatcher
موش گیر
[جانور]
jumbos
جانور غول اسا
jumbo
جانور غول اسا
tentacles
موی حساس جانور
zoophyte
جانور گیاه سان
mollusc
جانور نرم تن حلزون
pachyderm
جانور پوست کلفت
molluscs
جانور نرم تن حلزون
purebred
جانور یا گیاه خوش نژاد
zoological
وابسته به جانور شناسی حیوان
omnivore
جانور همه چیز خوار
unicorns
جانور افسانهای دارای یک شاخ
fisher
جانور ماهیخوار کرجی ماهیگیری
unicorn
جانور افسانهای دارای یک شاخ
isopodan
جانور سخت پوست بر>=< پای
cyclostome
جانور از راسته دهان گردان
cyclostomatous
وابسته به جانور دهان گرد
vivisector
تشریح کننده جانور زنده
Rutilus kutum
ماهی سفید
[جانور شناسی]
Caspian White Fish
ماهی سفید
[جانور شناسی]
phylogeny
تاریخ نژادی جانور یا گیاه
slugged
جانور تنبل گردونه کندرو
Rutilus frisii
ماهی سفید
[جانور شناسی]
endozoic
دارای زندگی دردرون جانور
gast
وحشت جانور بدون اولاد
slug
جانور تنبل گردونه کندرو
bestial
شبیه حیوان جانور خوی
slugs
جانور تنبل گردونه کندرو
mane
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
cyclostomate
وابسته به جانور دهان گرد
hatchling
جانور تازه متولد نوزاد
kutum
[Rutilus frisii]
ماهی سفید
[جانور شناسی]
Black Sea roach
[Rutilus frisii]
ماهی سفید
[جانور شناسی]
scalawag
جانور نحیف وکم ارزش
insectivore
جانور یا گیاه حشره خوار
vermin
جانور افت حشرات موذی
Caspian kutum
ماهی سفید
[جانور شناسی]
beaver
سگ آبی
[حیوانات و جانور شناسی]
crest
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
isopod
جانور سخت پوست بر>=< پای
ruminant
جانور پستاندار نشخوار کننده
stenophagous
تغذیه کننده از جانور یانوع بخصوصی
pes
پای جانور هر عضو یا چیزی شبیه پا
swamper
جانور یا چیزی که در مرداب فرو رود
logotype
وجه تسمیه نوع جانور یاگیاه
wombat
جانور کیسه داری شبیه خرس
webfoot
جانور دارای پای پرده دار
zooplasty
فن پیوند زدن گوشت جانور به انسان
zoographic
وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
zoographical
وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
zoomorphic
دارای خدایان مجسم بشکل جانور
geoduck
نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
wombats
جانور کیسه داری شبیه خرس
he ran the animal through
ان جانور را با شمشیریا نیزه سوراخ کرد
zooplankton
جانور ریز شناور برسطح دریا
mammalogy
یک شاخه از جانور شناسی که راجع به پستانداران است
limpets
جانور نرم تن خاره چسب صدف کوهی
ecesis
نقل وانتقال جانور یا گیاه به محیط تازه
shells
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com