Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English
Persian
ground badge
علامت بهترین درجه دار یاسرباز
Other Matches
brand leader
بهترین علامت تجاری بهترین مارک
tip top
بهترین اعلی درجه
insignia
درجه یا علامت صنفی نظامی
face card
بی بی یاسرباز
veteran
سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته
veterans
سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
symbol
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
elevation indicator
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch
درجه روی بازوی درجه داران
symbol
علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
of the first water
بهترین
gilt edge
بهترین
first class
بهترین
priding
بهترین
prides
بهترین
prided
بهترین
pride
بهترین
best
بهترین
gilt-edged
بهترین
gilt edged
بهترین
tiptop
بهترین
the best of all
بهترین
foremost
بهترین
top-notch
<idiom>
عالی ،بهترین
qualities
بهترین کیفیت
best efforts
بهترین مساعی
best
به بهترین وجه
best
بهترین کار
quality
بهترین کیفیت
optimum
بهترین امکان
In the best possible manner.
به بهترین وجه
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class
درجه سوم بلیط درجه 3
third-class
درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation
درجه ارتفاع درجه بلندی
back on one's feet
<idiom>
به بهترین سلامتی رسیدن
(live off the) fat of the land
<idiom>
بهترین از هرچیز را داشتند
napping
بهترین شرکت کننده
first-class
درخورمردم طبقه یک بهترین
nap
بهترین شرکت کننده
dressed to kill
<idiom>
بهترین لباس را پوشیدن
classic
مطابق بهترین نمونه
classics
مطابق بهترین نمونه
primes
کمال بهترین قسمت
primed
کمال بهترین قسمت
skimeister
بهترین اسکی باز
prime
کمال بهترین قسمت
designated tournament
مسابقه بهترین بازیگران
lion share
بزرگترین یا بهترین بخش
napped
بهترین شرکت کننده
second best theory
نظریه بهترین دوم
best move
بهترین حرکت شطرنج
naps
بهترین شرکت کننده
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
honesty is the best policy
راستی ودرستی بهترین رویه
best governed country
کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
History is the best testimony.
تاریخ بهترین شاهد است
the best thatone can do
بهترین کاری که میتوان کرد
beluga
نام بهترین نوع خاویار
dress up
<idiom>
بهترین لباس خود را پوشیدن
You are counted among my best friends.
شما را از بهترین دوستانم می شمارم
The best advice is, not to give any
<idiom>
بهترین اندرز ندادن آن است
hit it off with someone
<idiom>
بهترین همراه با کسی داشتن
flight
بهترین نتیجه دور مقدماتی
Which is the best way to Tehran ?
بهترین راه به تهران کدام است ؟
optima legum ilerpres est consuetudo
عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است
I wish you the best of luck.
بهترین موفقیتها رابرایتان آرزومی کنم
make the best of
<idiom>
دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
golden shoe
بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
give someone the benefit of the doubt
<idiom>
همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
i had best to leaveit
بهترین کاران است که ان راول کنیم
the best game out
بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
heisman trophy
جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
money player
ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
cover search
جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
sullivan award
جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
to make the most of
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
least cost design
بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
record prices
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
best ball
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
Hunger is the best sauce.
<proverb>
گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است.
[ضرب المثل ]
handicaps
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicap
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
tilt and swivel
که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
brevet
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
adjudicating
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
decca
سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
doll up
بهترین لباس خود را پوشیدن خود را اراستن
master at arms
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
Memmaker
امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
ticks
علامت
caret
علامت
stripes
علامت
code
علامت
banners
علامت
insignia
علامت
ticked
علامت
apostrophes
علامت
signum
علامت
impresa
علامت
emblems
علامت
emblem
علامت
apostrophize
علامت
apostrophe
علامت
banner
علامت
indicator
علامت
designation
علامت
codes and codification
علامت
symbol
علامت
tick
علامت
signalled
علامت
ditto
علامت
signal generator
علامت زا
designations
علامت
signaled
علامت
differentia
علامت
tag
علامت
presaged
علامت
symptom
علامت
signal
علامت
mark
علامت
presages
علامت
presaging
علامت
symptoms
علامت
token
علامت
tokens
علامت
presage
علامت
marine code
علامت
fog signal
علامت مه
stripe
علامت
character
علامت
characters
علامت
marks
علامت
tags
علامت
symptomless
بی علامت
brand
علامت
badge
علامت
brands
علامت
indicium
علامت
branding
علامت
bullet
یک علامت
badges
علامت
unsigned
بی علامت
bullets
یک علامت
goat hair
موی بز
[الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
invert
علامت چاپ
sears
علامت داغ
wlldcard
علامت جانشین
sign learning
علامت اموزی
sign position
موضوع علامت
advisory signal
علامت هشدار
minus
کم شد با علامت منفی
trade mark
علامت تجارتی
warning signal
علامت خطر
warning sign
علامت احضار
sign gestalt
علامت- گشتالت
word mark
علامت کلمه
status symbol
علامت مقام
sear
علامت داغ
sign of the cross
علامت صلیب
acoustic signal
علامت صوتی
inverting
علامت چاپ
V-sign
علامت پیروزی
seared
علامت داغ
trade mark
علامت تجاری
status symbols
علامت مقام
advance sign
علامت اوانس
trade mark
علامت بازرگانی
zooks
علامت تعجب
warning sign
علامت اخطار
signalling
علامت دهی
typification
علامت سازی
terminal symbol
علامت پایانی
showings
علامت مظهر
visual signal
علامت بصری
symbol table
جدول علامت
oh
علامت صفر
temporal sign
علامت زمانی
sign bit
بیت علامت
sign magnitude
علامت و مقدار
sign and magnitude
علامت و مقدار
telegraph signal
علامت تلگرافی
showing
علامت مظهر
typicalness
علامت شاخصیت
typicality
نمونه علامت
earmarking
علامت گذاری
sign digit
رقم علامت
inverts
علامت چاپ
signed
علامت دار
sign flag
پرچم علامت
sign extension
گسترش علامت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com