English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
self defeating علیه منظور خود
self-defeating علیه منظور خود
Search result with all words
use and occupation عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
Other Matches
in personam علیه شخص خاصی علیه انسان
versus علیه
pros and cons له و علیه
pro and con له و علیه
against علیه
v علیه
con بر علیه
cons بر علیه
conned بر علیه
conning بر علیه
third person of a transfer محال علیه
pupil مولی علیه
appellee مستانف علیه
assignee محال علیه
beneficiary of an endowment موقوف علیه
pro and con دلائل له و علیه
victim of an offence مجنی علیه
out of court محکوم علیه
anti مخالف علیه
beneficiaries موقوف علیه
defendants مدعی علیه
respondent مدعی علیه
respondent مستانف علیه
respondents مدعی علیه
respondents مستانف علیه
pupils مولی علیه
losing party محکوم علیه
defendant مدعی علیه
beneficiary موقوف علیه
denominator مقسوم علیه
ward مولی علیه
wards مولی علیه
judgement debtor محکوم علیه
party against whom a protest is made معترض علیه
peace be upon him علیه السلام
person placed under guardianship مولی علیه
presentee معروض علیه
lady ship سرکار علیه
divisor مقسوم علیه
denominators مقسوم علیه
recognizor محکوم علیه
object of protest معترض علیه
drawee محال علیه
divtsor مقسوم علیه
pricked منظور
purposeless بی منظور
prick منظور
view منظور
pricking منظور
pricks منظور
with the intention of به منظور
objectless بی منظور
viewed منظور
viewing منظور
views منظور
purposes منظور
purpose of the dam منظور از سد
purpose منظور
intentions منظور
with the view of به منظور
with a view to به منظور
scope منظور
intention منظور
aim منظور
aimed منظور
aims منظور
meanings منظور
meaning منظور
sake منظور
non fatal offences against the person جرائم بر علیه ابدان
cross action علیه وی اقامه کند
divisor مقسوم علیه [ریاضی]
common d. مقسوم علیه مشترک
biological defense پدافند بر علیه تک میکربی
lese majesty خیانت علیه حکومت
lese majeste خیانت علیه حکومت
offences against persons جرائم بر علیه اشخاص
offences against property جرائم بر علیه اموال
public mischief جرم علیه جامعه
action in personam دعوی بر علیه شخص
get at <idiom> منظور داشتن
intent معنی منظور
intention قصد و منظور
intentions قصد و منظور
objective هدف منظور
objective منظور ازعملیات
objectives هدف منظور
objectives منظور ازعملیات
scope منظور مفاد
to make allowance منظور کردن
scope منظور از عملیات
whereto بچه منظور
whereunto بچه منظور
laid on <past-p.> منظور شده
to what purpose برای چه منظور
allocate منظور کردن
allocating منظور کردن
allocates منظور کردن
provided <adj.> <past-p.> منظور شده
appropriated <adj.> <past-p.> منظور شده
for publicity purposes به منظور تبلیغ
to safeguard [against] امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] حفظ کردن [علیه] [در برابر]
demurred در CL حالتی است که مدعی علیه
demur در CL حالتی است که مدعی علیه
offence against public order جرائم بر علیه نظم عمومی
demurs در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring در CL حالتی است که مدعی علیه
to proceed against a person اقدام بر علیه کسی زدن
offences against public morals جرائم بر علیه اخلاق عمومی
counter fire اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
offences against public dencency جرائم بر علیه عفت عمومی
To take field against somebody . بر علیه کسی وارد شدن
respondent پژوهش خواه مستانف علیه
respondents پژوهش خواه مستانف علیه
action in rem دعوی بر علیه عین مال
common divisor مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
common factor مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
proceed against someone علیه کسی دادخواهی کردن
to safeguard [against] تامین کردن [علیه] [در برابر]
to make oneself clear <idiom> منظور را روشن کردن
adhoc تنها به این منظور
declaims با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaiming با حرارت علیه کسی صحبت کردن
indicting علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
summary judgment حکمی که علیه ضامن صادر میشود
indicted علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indict علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
libelee مدعی علیه شخص مورد افترا
declaim با حرارت علیه کسی صحبت کردن
indicts علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
bring a suit against a person اقامه دعوی علیه کسی کردن
libellee مدعی علیه شخص مورد افترا
bring an action against someone علیه کسی اقامه دعوی کردن
lodge a complaint against someone علیه کسی اقامه دعوی کردن
lay an information against someone بر علیه کسی اعلام جرم کردن
declaimed با حرارت علیه کسی صحبت کردن
chemical defense پدافند بر علیه مواد شیمیایی سمی
clearance sales فروش به منظور تصفیه حراج
paper gold منظور حق برداشت مخصوص است
What does it exactly mean? منظور از این دقیقا چه است؟
to mean to do something منظور انجام کاری را داشتن
clearance sale فروش به منظور تصفیه حراج
to mean منظور [داشتن] این است
(can't) make head nor tail of something <idiom> فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
malingering تعارض به منظور فرار ازخدمت
lese majeste خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
lese majesty خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
bench warrant حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
take a stand on something <idiom> فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
nemo agit in seipsum هیچ کس نمیتواند علیه خوداقامه دعوی کند
greatest common divisor [gcd] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
whispering campaign انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها
greatest common factor [GCF] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
impregnated پارچه تلقیح شده بر علیه اثر موادشیمیایی
highest common factor [HCF] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common divisor بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
assessments تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
bridgeware برنامههای کامپیوتری به منظور ترجمه دستورالعملها
assessments تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessment تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessment تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
adjutant's call احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
antigens مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigen مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
mark-downs قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-down قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
declared value قیمت اعلام شده به منظور تعیین مالیات
scope طول زنجیر ارتفاع سنج ناو منظور
capitalized expense در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
it did not meet our views منظور مارا انجام نداد نظرماراتامین نکرد
replevin طرح دعوی به منظور استرداد مال توقیف شده
drain joints فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
priming پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
radical economists منظور گروهی ازاقتصاددانان کلاسیک مانندمالتوس و مارکس میباشد
treasury stock سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
levy a sum on a person's property به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
cadastral surveys عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
plene administravit دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
bays حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
juck work کوبیدن میخ درکف و دیوارهای کانال به منظور ایجاد رسوب
retrofit بروز در اوردن یا اضافه نمودن به یک سیستم موجودبه منظور بهبود ان
kuomintang حزب ناسیونالیست چین که در سال 1981 به منظور مبارزات ضداستعماری شد
bay حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
turnkey سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
baying حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
verba chartarum fortius accipiuntur proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
remainder عدد معادل مقسوم منهای حاصل ضرب خارج قسمت ومقسوم علیه
special contracts منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
assessed value ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
earthquake factor مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
eudaemonism اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
eudaimonism اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
betterment خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
combination توافق بین دو یا چند موسسه به منظور دست یافتن به بهره بیشتر
bagger my neihbour trade palicy سیاست فقیر ساختن کشورهمسایه به منظور ابادساختن کشور خود با استثماران
suck wheels رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
reventment روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com