Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
over the beach operations
عملیات ساحلی
Search result with all words
intracoastal sealift
سیستم حمل و نقل دریایی ساحلی در عملیات
Other Matches
shore patrol
انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
contiguous zone
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
defense coastal area
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
beach diagram
طرح نمودار بارانداز ساحلی طرح نمودار قسمت ساحلی
farmgate type operations
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
coast pilot
کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی
buffered computer
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air operations
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
statement
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagates
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
bridge head
سر پل ساحلی
inshore
ساحلی
inshore water
اب ساحلی
beach head
سر پل ساحلی
sea board
خط ساحلی
coastline
خط ساحلی
seasider
ساحلی
coastlines
خط ساحلی
strandline
خط ساحلی
bridgehead line
خط سر پل ساحلی
offing
اب ساحلی
coastal
ساحلی
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
cabotage
کشتیرانی ساحلی
boat telephone
تلفن ساحلی
shore stablishment
تاسیسات ساحلی
shore patrol
دژبان ساحلی
beach face
کمربند ساحلی
shore patrol
پلیس ساحلی
beach organization
یکان ساحلی
beach patrol
نگهبان ساحلی
sea dike
دیوار ساحلی
beach matting
کف پوش ساحلی
beach patrol
گشتی ساحلی
beach reserves
ذخایر ساحلی
beach obstacle
مانع ساحلی
shore boat
تاکسی ساحلی
beach exit
معبر ساحلی
beach exit
گذرگاه ساحلی
shore erosion
فرسایش ساحلی
inshore water
ابهای ساحلی
inshore current
جریان اب ساحلی
inshore current
جریانات ساحلی
shorelines
خط ساحل یا خط ساحلی
shoreline
خط ساحل یا خط ساحلی
dune
توده شن ساحلی
foreshore
کمربند ساحلی
coastguards
گارد ساحلی
coastguard
گارد ساحلی
quay
دیوار ساحلی
quays
دیوار ساحلی
marinas
تفرجگاه ساحلی
inshorepatrol
گشتی ساحلی
territorial waters
ابهای ساحلی
beach erosion
فرسایش ساحلی
barrier light
نورافکن ساحلی
cabotage
تجارت ساحلی
costal frontier
مرز ساحلی
foreshores
کمربند ساحلی
landing craft
کرجی ساحلی
martello
قلعه ساحلی
littoral
ناحیه ساحلی
groyne
سد یا دیواره ساحلی
land breeze
باد ساحلی
intermediate type submarine cable
کابل ساحلی
marina
تفرجگاه ساحلی
coastal artillery
توپخانه ساحلی
coast station
ایستگاه ساحلی
territorial sea
دریای ساحلی
coastal patrol
گشتی ساحلی
links
تپه ساحلی
coast defence
پدافند ساحلی
coastal zone
منطقه ساحلی
coastal frontier
حدود ساحلی
tidewater
خط ساحلی کشند اب
coastal route
مسیر ساحلی
lidos
میعادگاه قشنگ ساحلی
coastal frontier
نوار مرزی ساحلی
out port
ساحلی مورد استفاده سر پل
levee
دیواره ساحلی رودخانه
beach dump
انبار موقت ساحلی
costal frontier
نوار مرزی ساحلی
beach minefield
میدان مین ساحلی
coastal route
راه ابی ساحلی
beach matting
تور سیمی ساحلی
lido
میعادگاه قشنگ ساحلی
beach flag
پرچم مشخصه ساحلی
beach group
گروه خدمات ساحلی
beach support area
منطقه پشتیبانی ساحلی
continental shelf
حد ساحلی فلات قاره
cabotage
کشتی رانی ساحلی
coastal navigation, coasting
حمل و نقل ساحلی
sanbar
دیوار شنی ساحلی
cabotage
حمل ونقل ساحلی
barrier reef
مرجان سنگ ساحلی
coaster
کشتی ویژه خط ساحلی
battalion landing team
تیم ساحلی گردان
coasters
کشتی ویژه خط ساحلی
beachmaster's unit
یکان لجستیک ساحلی
phalarope
مرغ ساحلی نوک دراز
cay
تخته سنگ ساحلی درجزیره
piloting
ناوبری در کنار ابهای ساحلی
coastel low
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
littoral law
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
beach reserves
ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
Goa
ایالتی ساحلی در غرب هندوستان
tideland
زمین ساحلی دستخوش جزرومد
coastal refraction
انعکاس ساحلی امواج رادیویی
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
offshore
دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
cove
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
coves
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
surfbird
مرغ ساحلی سواحل اقیانوس ارام
beach unit
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
willet
مرغ ساحلی درشت اندام شبیه لک لک یا ماهیخوار
sea frontiers
مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
riviera
ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
beach organization
یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
layig up position
موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
offshore
در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
daymark
علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
polder
زمین پست ساحلی که بوسیله سد بندی مزروع گردد
rill
جوی کوچک شیارهای ساحلی دریا جاری شدن
airhead operations
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
ports
انواع بندرهای ساحلی شیارهای برجسته یا مجاری عبور روغن
operation
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
beach marker
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
intercoastal
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
laying up
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
piloting
ناوبری در کنار ساحل ناوبری ساحلی و رودخانهای
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
freedom of seas
ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
op
عملیات
operation
عملیات
operations
عملیات
treatments
عملیات
treatment
عملیات
coastal convoy
ستونهای حمل و نقل ساحلی ستونهای حمل بار از کشتی به ساحل
flight operations
عملیات پرواز
action deferred
تامل در عملیات
nature of the operation
ماهیت عملیات
actions
عملیات جنگی
actions
جنگ عملیات
action
عملیات جنگی
countermine
عملیات ضد مین
offensive
عملیات افندی
region
ناحیه عملیات
regions
ناحیه عملیات
subversive
عملیات براندازی
logical operations
عملیات منطقی
computer operation
عملیات کامپیوتر
terminal operations
عملیات بارانداز
limiting operation
عملیات محدودکننده
action
جنگ عملیات
manual operation
عملیات دستی
air operations
عملیات هوایی
external operation
عملیات خارجی
f.of operations
حوزه عملیات
hostilities
عملیات خصمانه
flow chart
شمای عملیات
offence
عملیات تعرضی
offence
عملیات افندی
offenses
عملیات تعرضی
counter-espionage
عملیات ضدجاسوسی
counter espionage
عملیات ضدجاسوسی
offenses
عملیات افندی
flow charts
شمای عملیات
offensives
عملیات افندی
covert operations
عملیات مخفی
subversives
عملیات براندازی
closing
خاتمه عملیات
hostility
عملیات خصمانه
phase
مرحله عملیات
continuity of operations
تسلسل عملیات
concept of operations
تدبیر عملیات
Military operations.
عملیات نظامی
radius
شعاع عملیات
Counter – espionage operations k.
عملیات ضد جاسوسی
theater of operations
صحنه عملیات
thermal treatment
عملیات گرمایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com