Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
armor sweep
عملیات پاکسازی زرهی
Other Matches
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
armor protection
حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
purgation
پاکسازی
purging
پاکسازی
purification
پاکسازی
water treatment
پاکسازی اب
purge
پاکسازی
purged
پاکسازی
purges
پاکسازی
purged
پاکسازی کردن
purges
پاکسازی کردن
clearing of jungle
پاکسازی جنگل
secondary treatment
پاکسازی دومین
air treatment
پاکسازی هوا
primary treatment
پاکسازی نخستین
air purification
پاکسازی هوا
purge
پاکسازی کردن
These tablets make water pure.
این قرص ها آب را پاکسازی می کند.
attrition sweeping
پاکسازی میدان مین فرسایشی
These tablets purify the water.
این قرص ها آب را پاکسازی می کند.
antitank
ضد زرهی
armor
زرهی
armoring
زرهی
armored
زرهی
armorial
زرهی
rmour
زرهی
influence sweep
پاکسازی میدان مین بااستفاده از امواج رادار یارادیویی
shells
زرهی پوشش
shelling
زرهی پوشش
armour
زرهی کردن
armored vehicle
خودروی زرهی
armored cavalry
سوار زرهی
shell
زرهی پوشش
sheathed cable
کابل زرهی
mechanized
پیاده زرهی
armored artillery
توپخانه زرهی
armor group
گروه زرهی
cavalry
سوار زرهی
armored infantry
پیاده زرهی
armor protection
حفافت زرهی
armor
زرهی کردن
armor plate
ورق زرهی
armor
رسته زرهی
farmgate type operations
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
composite armor
نیروی زرهی مرکب
panzer
لشگر زرهی المانی
light armor
وسایل زرهی سبک
armored reconnaissance vehicle
خودروی شناسایی زرهی
armor plate
حفاظ یا پوشش زرهی
anticrop operations
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
achievement of arms
مجموعه ای از نشان های زرهی
armor plate planer
ماشین رنده ورق زرهی
coil up
جمع شدن ستون زرهی
armor plate rolling mill
دستگاه نورد ورق زرهی
tank recovery vehicle
خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
domes
کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
dome
کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
composite squadron
گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
statements
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagate
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
air-sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
scout car
خودروی دیده وری خودروی شناسایی زرهی
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
operation
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
operation
عملیات
op
عملیات
treatment
عملیات
treatments
عملیات
operations
عملیات
combat information center
اطاق عملیات
continuity of operations
تسلسل عملیات
continuity of operations
مداومت عملیات
concrete operations
عملیات عینی
denial operations
عملیات ممانعتی
deputy for operations
معاونت عملیات
computer operation
عملیات کامپیوتر
delaying action
عملیات تاخیری
centre of activities
مرکز عملیات
business type operation
عملیات کامپیوتری
destructive operation
عملیات مخرب
base of operations
پایگاه عملیات
business type operation
عملیات تجارتی
concept of operations
تدبیر عملیات
building operations
عملیات ساختمانی
counter battery
عملیات ضد اتشبار
conversational operation
عملیات محاورهای
counter military
ضد عملیات نظامی
countermine
عملیات ضد مین
covert operations
عملیات مخفی
covert operations
عملیات پنهانی
block operation
عملیات بلوک
base operation
عملیات پایگاهی
rehearsals
تکرار عملیات
chemical operations
عملیات شیمیایی
delay action
عملیات تاخیری
autonomous operation
عملیات ازاد
phases
مرحله عملیات
counter espionage
عملیات ضدجاسوسی
counter-espionage
عملیات ضدجاسوسی
flow chart
شمای عملیات
flow charts
شمای عملیات
subversive
عملیات براندازی
subversives
عملیات براندازی
radius
شعاع عملیات
hostilities
عملیات خصمانه
terrain
زمین عملیات
offensives
عملیات افندی
phased
مرحله عملیات
phase
مرحله عملیات
sabotage
عملیات تخریبی
sabotaged
عملیات تخریبی
sabotages
عملیات تخریبی
sabotaging
عملیات تخریبی
earthworks
عملیات خاکی
closing
خاتمه عملیات
offensive
عملیات افندی
hostility
عملیات خصمانه
area of operation
منطقه عملیات
offenses
عملیات تعرضی
offence
عملیات افندی
offence
عملیات تعرضی
delays
عملیات تاخیری
delaying
عملیات تاخیری
delay
عملیات تاخیری
phasing
مراحل عملیات
assistant chief of staff, g (operations
معاونت عملیات
offenses
عملیات افندی
arithmetic operation
عملیات حسابی
action deferred
تامل در عملیات
air operations
عملیات هوایی
airborne battlefield
عملیات هوابرد
airmobile operations
عملیات هوارو
amphibious operation
عملیات اب خاکی
actions
عملیات جنگی
actions
جنگ عملیات
action
عملیات جنگی
action
جنگ عملیات
autonomous operation
عملیات مستقل
pseudooperation
شبه عملیات
scene of action
صحنه عملیات
nature of the operation
ماهیت عملیات
serial operation
عملیات سری
logical operations
عملیات منطقی
limiting operation
عملیات محدودکننده
scope
هدف عملیات
scope
منظور از عملیات
spial
عملیات جاسوسی
rehearsal
تکرار عملیات
immediate action
عملیات فوری
parallel operation
عملیات موازی
hot dogging
عملیات نمایشی
string operation
عملیات رشتهای
heat treatment
عملیات حرارتی
surface treatment
عملیات سطحی
synchronous operation
عملیات همزمان
night operations
عملیات شبانه
initiatives
ابتکار عملیات
initiative
ابتکار عملیات
process chart
نقشه عملیات
preliminary treatment
عملیات مقدماتی
rescue operation
عملیات نجات
plan of action
طرح عملیات
over the beach operations
عملیات کرانهای
over the beach operations
عملیات ساحلی
operations room
اتاق عملیات
operations research
تحقیق در عملیات
operations personal
پرسنل عملیات
operationally ready
حاضر به عملیات
operation overlay
کالک عملیات
operation map
نقشه عملیات
psychological operations
عملیات روانی
finishing
عملیات تکمیل
operation center
مرکز عملیات
operating program
برنامه عملیات
manual operation
عملیات دستی
espial
عملیات جاسوسی
campaigned
عملیات جنگی
war room
اتاق عملیات
operation manager
مدیر عملیات
earth work
عملیات خاکی
region
ناحیه عملیات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com