English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
scabbard غلاف شمشیر
scabbards غلاف شمشیر
Other Matches
covered گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
sheathe غلاف
sheaths غلاف
pericarp غلاف
sheath غلاف
bush غلاف
casings غلاف
cot غلاف
sheathed غلاف
cots غلاف
sheathes غلاف
theca غلاف
cases غلاف
glume غلاف
legumen غلاف
case غلاف
barrel غلاف
barrels غلاف
chape ته غلاف
casing غلاف
bushes غلاف
boosters غلاف
seedvessel غلاف
scabbards غلاف
scabbard غلاف
sheathing غلاف
sleeves غلاف
sleeve غلاف
pod غلاف
pods غلاف
bushing غلاف
booster غلاف
calyx غلاف گل
shields غلاف
case ment غلاف
shield غلاف
sheathes غلاف کردن
husk غلاف یا کاسه گل
vaginas غلاف مهبلی
husks غلاف یا کاسه گل
sheathe غلاف کردن
podded غلاف دار
vagina غلاف مهبلی
peasecod غلاف نخود
myelin sheath غلاف میلین
aiming post sleeve غلاف شاخص
bean pod غلاف باقلا
scabbards غلاف سرنیزه
scabbard غلاف سرنیزه
coleoptera غلاف پران
copper sheath غلاف مسی
ensheathe غلاف کردن
flower cup غلاف کاسه گل
glumaceous غلاف دار
glumiferous غلاف اور
internal shield غلاف داخلی
invaginate غلاف کردن
invagination غلاف شدگی
armoring غلاف دار
lead غلاف هادی
case مورد غلاف
case غلاف پرچم
cases مورد غلاف
unsheathe از غلاف در اوردن
slides غلاف متحرک
sheath غلاف کردن
cases غلاف پرچم
thecate غلاف دار
sheathed غلاف کردن
slide غلاف متحرک
leads غلاف هادی
thecal غلاف دار
sheaths غلاف کردن
sheath knife چاقوی غلاف دار
sheath knives چاقوی غلاف دار
stabilizing sleeve غلاف تثبیت کننده
body fit sleeve پوسته یا غلاف مناسب
adapter booster غلاف تطبیق دهنده
scabbards حفاظ غلاف کردن
scabbard حفاظ غلاف کردن
guide راهنمایی کردن غلاف
guided راهنمایی کردن غلاف
jacket غلاف لاستیکی یاپلاستیکی
jackets غلاف لاستیکی یاپلاستیکی
guides راهنمایی کردن غلاف
lead covered cable کابل با غلاف سربی
stabilizing sleeve غلاف متعادل کننده
cod چنته غلاف سبوس
shield grid thyratron تیراترون غلاف دار
shield grid شبکه غلاف دار
sheathed cable کابل غلاف دار
myelin پیه غلاف عصب
medullated دارای غلاف مخ دار
phimosis تنگی غلاف حشفه
shielded wire سیم غلاف دار
swords شمشیر
bilboa شمشیر
bolo شمشیر
blade شمشیر
spurtle شمشیر
swordsman شمشیر زن
spit شمشیر
spits شمشیر
sword شمشیر
bilbo شمشیر
mesocarp قشر میانی غلاف میوه
sheathing مصالح مخصوص غلاف یا پوشش
bushing عایق غلاف حیله گردان
baldric بند شمشیر
sabre cut زخم شمشیر
daito شمشیر بزرگ
to carry sword شمشیر جستن
tucker شمشیر ساز
swordsmanship شمشیر بازی
swordlike شمشیر مانند
gladiate شمشیر مانند
foilsman شمشیر باز
fencer شمشیر باز
sword fish شمشیر ماهی
claymore شمشیر دودمه
sword dance رقص شمشیر
sword cutter شمشیر ساز
sword cut زخم شمشیر
With a stork of the sword. با ضرب شمشیر
swordsman شمشیر باز
fence شمشیر بازی
steeling شمشیر پولادی
steels شمشیر پولادی
hilt دسته شمشیر
hilts دسته شمشیر
foible تیغه شمشیر
foibles تیغه شمشیر
pommel قبه شمشیر
pommels قبه شمشیر
blade تیغه شمشیر
fences شمشیر بازی
handles قبضه شمشیر
rapier شمشیر دودم
rapiers شمشیر دودم
swordfishes شمشیر ماهی.
handle قبضه شمشیر
swordfish شمشیر ماهی.
steel شمشیر پولادی
at the point of the sword بدم شمشیر
swordplay فن شمشیر بازی
steeled شمشیر پولادی
sword knot شرابه شمشیر
academic assault شمشیر بازی نمایشی
stoccado پرتاب با ضربه شمشیر
action on the blade تماس با شمشیر حریف
in line شمشیر در وضع حمله
point d'arret نوک چنگالی شمشیر
fence شمشیر بازی کردن
backsword شمشیر یک لبهء برنده
fences شمشیر بازی کردن
stoccata پرتاب با ضربه شمشیر
scimitar شمشیر هلالی شکل
toledo شمشیر ابدارمصنوع تولدو
curtal ax شمشیر کوتاه وسنگین
curtle ax شمشیر کوتاه وسنگین
sword play مهارت در بکارگیری شمشیر
falchion شمشیر کوتاه و پهن
myelin sheath ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
parang یکجور کارد غلاف دارکه malay ها بکار می برند
peascod غلاف نخود جلو نیم تنه پنبه دار
sabre cut زخم شوشکه ضربه شمشیر
foible نیمی از شمشیر از وسط تانوک
partizan شمشیر پهن ودسته بلند
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
The pen is mightier than the sword. <proverb> قلم قدرتمندتر از شمشیر است .
sword dance اجرای رقص در اطراف شمشیر
foibles نیمی از شمشیر از وسط تانوک
foin فرو بردن شمشیر یا نیزه
weakest ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weak ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weaknesses ناحیه نزدیک نوک شمشیر
electric foil شمشیر فویل با نوک برقدار
weaker ناحیه نزدیک نوک شمشیر
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
partisan شمشیر پهن ودسته بلند
circular parry دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
counter parry دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
engagement تماس دو تیفه شمشیر درگارد
engagements تماس دو تیفه شمشیر درگارد
partisans شمشیر پهن ودسته بلند
compound parry دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
To behead ( decapitate ) someone . کسی را گردن زدن (با شمشیر وغیره )
croise عبور تیغه شمشیر به شکل خاص
change of engagement وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
line of engagement ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
manipulators گرفتن شمشیر با شست وانگشت ابهام
director مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
acinaces شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
guarding کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
fortes نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
handle قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
directors مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com