Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
ideal irrigation interval
فاصله مطلوب ابیاری
Other Matches
utopiannism
اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
point blank range
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
irrigation
ابیاری
over irrigation
فزون ابیاری
irrigational
وابسته به ابیاری
border check irrigation
ابیاری نواری
irrigational schemes
طرحهای ابیاری
border ditch irrigation
ابیاری نواری
irrigative
ابیاری کننده
irrigated
ابیاری کردن
irrigates
ابیاری کردن
irrigating
ابیاری کردن
acequia
نهر ابیاری
sewage irrigation
ابیاری فاضلاب
water system
سیستم ابیاری
kharif irrigation
ابیاری تابستانه
overirrigation
ابیاری اضافی
irrigate
ابیاری کردن
irrigation channel
کانال ابیاری
irrigable
قابل ابیاری
irrigation system
شبکه ابیاری
irrigation consumption
مصرف ابیاری
catch feeder
جوی ابیاری
subbing
ابیاری زیرزمینی
subsoil irrigation
ابیاری زیرزمینی
systematic irrigation
ابیاری منظم
sprinkler irrigation
ابیاری بارانی
surface irrigation
ابیاری سطحی
space
فاصله دادن فاصله داشتن
spaces
فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
irrigable area
زمین قابل ابیاری
stream
جریان اب ابیاری جویبار
over irrigation
ابیاری بیش ازحد
streams
جریان اب ابیاری جویبار
streamed
جریان اب ابیاری جویبار
take out gate
دریچه ابگیر ابیاری
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
aeration irrigation
ابیاری برای تهویه خاک
tank irrigation
شبکه ابیاری با مخازن کوچک
irrigationist
کسیکه در مسائل وابسته به ابیاری علاقمند است
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
optimum
مطلوب
favorites
مطلوب
favorite
مطلوب
optimum
حد مطلوب
favourites
مطلوب
indign
نا مطلوب
favorable
مطلوب
favourite or vor
مطلوب
favourite
مطلوب
optimal
حد مطلوب
desired
مطلوب
coveted
مطلوب
optimum point
نقطه مطلوب
optimum speed
سرعت مطلوب
nice
دلپذیر مطلوب
target profit
سود مطلوب
nicer
دلپذیر مطلوب
optimum population
حد مطلوب جمعیت
nicest
دلپذیر مطلوب
favourable
موافق مطلوب
optimum output
تولید مطلوب
optimum height
ارتفاع مطلوب
economic order quantity
حد مطلوب سفارش
optimum
حالت مطلوب
optimum
مقدار مطلوب
merit goods
کالاهای مطلوب
lief
مطلوب مایل
ideals
کمال مطلوب
at a premium
بسیار مطلوب
ideal
کمال مطلوب
desired leading
مسیر مطلوب
safe velocity
سرعت مطلوب
optimal solution
راه حل مطلوب
desirable
خواستنی مطلوب
optimal
مربوط به کمال مطلوب
optimum allocation of resources
تخصیص مطلوب منابع
favourably
بطور مساعد یا مطلوب
optimization
بدست اوردن حد مطلوب
optimal planning
برنامه ریزی مطلوب
eligible
واجد شرایط مطلوب
inflationary gap
سطح اشتغال مطلوب
blandest
شیرین و مطلوب نجیب
towardly
امید بخش مطلوب
blander
شیرین و مطلوب نجیب
to be in demand
خریدارداشتن مطلوب بودن
bland
شیرین و مطلوب نجیب
It is much sought after.
بسیار مطلوب است.
desired rate of development
نرخ مطلوب توسعه
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
your action produced the desired effect
اقدامتان اثر مطلوب بخشید
desired ground zone
نقطه ترکش اتمی مطلوب
ideally
مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
desirability
درجه تمایل شرایط مطلوب
to wait for a favorable opportunity
منتظر یک فرصت مطلوب بودن
idealistic
مطلوب وابسته به ارمان گرایی
To obtain the desired result .
نتیجه مطلوب را بدست آوردن
desired rate of capital accumulation
نرخ تراکم سرمایه مطلوب
beau ideal
زیبای تمام عیار کمال مطلوب
desideratum
ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
desired leading
سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
tuner
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuners
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
slot machine
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machines
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
adverse yaw
شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
capture
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
nympholept
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
favourble balance of trade
تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
capturing
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
forward chaining
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
backward chaining
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
drainage system
سیستم ابیاری سیستم تخلیه اب
pitch setting
تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pareto optimality
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
ideal index
شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
discontinuance
فاصله
clearance
فاصله
spaces
فاصله
blank
فاصله
hiatus
فاصله
lengths
فاصله
length
فاصله
diastema
فاصله
space
فاصله
space
جا فاصله
unremittingly
بی فاصله
spaces
جا فاصله
per saltum
بی فاصله
blankest
فاصله
spacing
فاصله
em dash
خط فاصله ام
en dash
خط فاصله ان
interregna
فاصله
interregnum
فاصله
interregnums
فاصله
equidistant
هم فاصله
gap
فاصله
head space
فاصله سر
gaps
فاصله
ranges
فاصله
ranged
فاصله
range
فاصله
single space
تک فاصله تو هم
distance
فاصله
space bar
فاصله زن
distances
فاصله
blank character
فاصله
intermittence
فاصله
tele
فاصله
interval
فاصله
intermezzo
فاصله
tone
به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
tones
به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
logogriph
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
focal length
فاصله کانونی
class interval
فاصله طبقه
magnet gap
فاصله هوایی
gulf
فاصله زدوری
gulfs
فاصله زدوری
haul distance
فاصله حمل
frequency spacing
فاصله فرکانس
interval confidence
فاصله اطمینان
spacing
فاصله گذاری
fiducial interval
فاصله اطمینان
center distance
فاصله ازمرکز
line spacing
فاصله خطوط
line to line spacing
فاصله سطور
intervalometer
فاصله سنج
f. distance or length
فاصله کانونی
center distance
فاصله مرکزی
frequency distance
فاصله فرکانس
line spacing
فاصله سطر
distance meter
فاصله سنج
hard space
فاصله واصل
interspace
فاصله مدت
keyspace
فاصله کلیدی
diatessaron
فاصله یک چهارم
dead rise
فاصله مرده
input gap
فاصله اولیه
deflationary gap
فاصله تنزلی
dutter
فاصله ستونها
known distance
فاصله معلوم
infighting
نبرد در فاصله کم
light gap
فاصله روشنایی
light gap
فاصله نور
focal distance
فاصله کانونی
lattice spacing
فاصله شبکه
line spacing
فاصله سطرها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com