Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
gyromancy	فال زنی بوسیله گردش درحلقهای وگیج شدن وافتادن ودیدن اینکه ش
Other Matches
dragrope	طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
to rot off	پوسیدن وافتادن
mome	ادم ساکت وگیج
dummy	شخص لال وگیج وگنگ
dummies	شخص لال وگیج وگنگ
robustness	قدرت پوشش یک سیستم وتوانایی آن درمقابل ضربه وافتادن
theory of epigensis	فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template	یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
provided he goes at once	بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
itineracy	گردش
itineration	گردش
left handed rotation	گردش به چپ
maeander	گردش
movement	گردش
flowline	خط گردش
wrests	گردش
wresting	گردش
wrested	گردش
wrest	گردش
circumrotation	گردش
counterclockwise rotation	گردش به چپ
perambulation	گردش
flowine	خط گردش
nutation	گردش
traveled	گردش
travel	گردش
canters	گردش
cantering	گردش
cantered	گردش
canter	گردش
water circulation	گردش اب
travels	گردش
turns	گردش
turn	گردش
on the rove	در گردش
paseo	گردش
progressing	گردش
progresses	گردش
progressed	گردش
progress	گردش
revolutions	گردش
twirled	گردش
twirling	گردش
twirls	گردش
run	گردش
runs	گردش
race	گردش
raced	گردش
races	گردش
cycle	گردش
twirl	گردش
jaunt	گردش
rev	گردش
revs	گردش
revving	گردش
stroll	گردش
strolled	گردش
strolls	گردش
meanders	گردش
meandering	گردش
meandered	گردش
meander	گردش
cycled	گردش
cycles	گردش
hikes	گردش
hiking	گردش
promenade	گردش
promenades	گردش
revolution	گردش
walking	گردش
ambulation	گردش
gyrations	گردش
jaunts	گردش
hiked	گردش
hike	گردش
rotation	گردش
excursions	گردش
excursion	گردش
operation	گردش
traverse	گردش
traversed	گردش
traverses	گردش
traversing	گردش
gyration	گردش
turnover	گردش
circuit	گردش
trip	گردش
flows	گردش
flowed	گردش
flow	گردش
trips	گردش
tripped	گردش
periods	گردش
circulations	گردش
circuits	گردش
circulation	گردش
revved	گردش
anticlockwise rotation	گردش به چپ
period	گردش
or	یا اینکه
so as to	تا [اینکه ]
in order to ...	تا [اینکه ]
unless	جز اینکه
howbeit	با اینکه
in order that	تا اینکه
in spite of the face that	اینکه
the fact that	اینکه
save that	جز اینکه
up to/till/until <idiom>	تا اینکه
circulation	مسیر گردش
turnover	گردش معاملات
rpm	گردش در دقیقه
turning effect	اثر گردش
working capital	سرمایه در گردش
walkabouts	گردش پیاده
circulating asset	دارایی در گردش
cash flows	وجوه در گردش
cash flow	گردش وجوه
walkabout	گردش پیاده
angle of rotation	زاویه گردش
bloodstreams	رگ گردش خون
bloodstream	رگ گردش خون
to make an excursion	گردش کردن
budget cycle	گردش بودجه
capital turnover	گردش سرمایه
circulation of money	گردش پول
continous cycle	گردش دائمی
continous running	گردش دائمی
control flow	گردش کنترل
cooling water circulation	گردش اب سرد
cycle of the room	گردش ماه
cycle of water	گردش اب در طبیعت
daily round	گردش روزانه
data flow	گردش داده ها
clockwise rotation	گردش براست
circulating capital	سرمایه در گردش
circulation capital	سرمایه در گردش
currency circulation	گردش پول
circulationg air	هوای در گردش
circulative	گردش کننده
turning circle	دایره گردش
clockwise rotation	گردش به راست
cycled	دوره گردش
rotation	گردش روتاسیون
rotation in a clockwise direction	گردش به راست
operation	گردش جنبش
circuit	مسیر گردش
river trip	گردش رودخانه ای
revolutions per minute	گردش بر دقیقه
revs per minute	گردش بر دقیقه
cycles	دوره گردش
circulations	مسیر گردش
rambling	گردش کننده
cycle	دوره گردش
wheel	گردش ناو
circulate	گردش کردن
rotation	گردش مشاغل
rpm	گردش بر دقیقه
rolls	چرخش گردش
rolled	چرخش گردش
roll	چرخش گردش
promenade	گردش رفتن
promenade	گردش کردن
train ride	گردش با قطار
promenades	گردش رفتن
promenades	گردش کردن
wheeling	گردش ناو
peripatetic	گردش کننده
rove	گردش کردن
roved	گردش کردن
roves	گردش کردن
rides	گردش سواره
ride	گردش سواره
passageways	غلام گردش
passageway	غلام گردش
wheels	گردش ناو
the turn of a wheel	گردش چرخ
nyuctitropism	گردش برگ در شب
number of revolutions	گردش بر دقیقه
volume of sales	گردش معاملات
rotational speed	گردش بر دقیقه
rev	گردش بر دقیقه
speed of rotation	گردش بر دقیقه
circulate	به گردش در اوردن
negative caster	گردش معکوس
circulates	به گردش در اوردن
circulates	گردش کردن
circulated	به گردش در اوردن
circulated	گردش کردن
operating capital	سرمایه در گردش
trading capital	سرمایه در گردش
revolving fund	اعتبار در گردش
right handed rotation	گردش به راست
sales {pl}	گردش معاملات
turn-over	گردش معاملات
sashay	گردش سفر
circuits	مسیر گردش
round robin	با گردش نوبت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com