Dictiornary-Farsi | فرهنگ انگلیسی به فارسی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
eeglish persian dictionary	فرهنگ انگلیسی به فارسی


Other Matches

kappa	حرف دهم الفبای یونانی که معادل حرف >کاف < فارسی وK انگلیسی است
onomasticon	فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
anglicization	انگلیسی منشی اتصاف بصفات و خصوصیات انگلیسی
anglicism	اصطلاح زبان انگلیسی انگلیسی مابی
lime juicer	ملوان انگلیسی انگلیسی
anglicize	انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicising	انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicised	انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicises	انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicized	انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizes	انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizing	انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
Persian	فارسی
miters	فارسی بریدن
bevel guage	گونیای فارسی
splay	پخدار فارسی
splays	پخدار فارسی
splayed	پخدار فارسی
mitres	فارسی بریدن
asymmetric knot [farsi]	گره فارسی
Persian knot	گره فارسی
mitre	فارسی بریدن
senneh knot	گره فارسی
bevel gauge	گونیای فارسی
splaying	پخدار فارسی
In Persian script .	بخط فارسی
miter	فارسی بریدن
mitre joint	اتصال فارسی
miter weld	جوشکاری فارسی
mitering cut	برش فارسی
miter joint	برش فارسی
miter angle	زاویه فارسی
ifeel bather you andI'm sorry about what happened before	معنیش به فارسی
what happened befor	معنیش به فارسی
miter box saw	اره فارسی بر
miter and bevel saw	اره فارسی بر
i feel wather you and I'm sorry about what happened before	معنیش به فارسی
miter	اتصال فارسی
corner joint	اتصال فارسی
the persian language	زبان فارسی
he is a scholar in persian	در زبان فارسی فاضل
i feel wather and you I'm sorry about what happened before	معنیش به فارسی چی میشه
i teach him persian	من به او فارسی درس میدهم
stavesacre	زبان در قفای فارسی
t mitre the square	گونیا را فارسی کردن
My mother togue is Persian.	زبان مادری من فارسی است
to study persian	زبان فارسی تحصیل کردن
Frisbee	نوعی بازی به نام بومرنگ در فارسی
kiosks	مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
This is its Persian rendering ( translation) .	این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
kiosk	مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
pcv	این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
Persian [Iranian ] calendar	گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
This is the oldest Persian script in existence.	این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
to purify the person language	زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
There are many difference between Persian and English .	بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
kultur	فرهنگ
lexicons	فرهنگ
lexicon	فرهنگ
culture	فرهنگ
lowbrow	بی فرهنگ
dictionaries	فرهنگ
dictionary	فرهنگ
culturing	فرهنگ
cultures	فرهنگ
class culture	فرهنگ طبقهای
data dictionary	فرهنگ داده ها
deculturation	فرهنگ زدایی
deculturation	فرهنگ باختگی
subcultures	فرهنگ فرعی
enculturation	فرهنگ اموزی
rhyming dictionary	فرهنگ قوافی
thesaurus	فرهنگ جامع
thesauruses	فرهنگ جامع
armenian	فرهنگ ارمنی
encyclopaedia	فرهنگ جامع
walking dictionary	فرهنگ متحرک
urbiculture	شهر فرهنگ
ministry of education	وزارت فرهنگ
iranism	فرهنگ ایرانی
vocabulary	فرهنگ لغات
ministry education	وزارت فرهنگ
dictionaries	فرهنگ لغات
graecism	فرهنگ یونانی
wordbook	فرهنگ لغات
gradus	فرهنگ عروضی
gazetteer	فرهنگ جغرافیایی
dictionary	فرهنگ لغات
etymologicon	فرهنگ مشتقات
Arabic	فرهنگ عربی
national culture	فرهنگ ملی
subculture	خرده فرهنگ
subcultures	خرده فرهنگ
vocabularies	فرهنگ لغات
acculturate	فرهنگ پذیرفتن
acculturation	فرهنگ پذیری
an a to a dictionary	ضمیمه فرهنگ
abclution	فرهنگ ناپذیری
lexicon [dictionary]	فرهنگ لغات
dictionary	فرهنگ لغات
lexicography	فرهنگ نویسی
glossary	فرهنگ لغات
educative	فرهنگ بخش
folklore	فرهنگ قومی
subculture	فرهنگ فرعی
word book	فرهنگ لغات
lexical	وابسته به فرهنگ نویسی
culture free tests	ازمونهای فرهنگ- نابسته
lexical	وابسته به فرهنگ لغات
dictionary program	برنامه فرهنگ لغات
chung shin sooyak	فرهنگ اخلاقی تکواندو
culture fair tests	ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture bound tests	ازمونهای فرهنگ- بسته
glossaries	فرهنگ لغات دشوار
an a to a dictionary	ذیل یاملحقات فرهنگ
hellenist	متخصص فرهنگ یونان
glossary	فرهنگ لغات دشوار
slavist	محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
glossary	فرهنگ لغات فنی سفرنگ
vocabular	مربوط به فرهنگ لغات زبان
glossaries	فرهنگ لغات فنی سفرنگ
Brahmin	آدم با فرهنگ از طبقات بالا
slavicist	محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
it is ministerial to culture	وسیله ترقی فرهنگ است
americanist	متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
germanist	دانشمند فرهنگ و زبان المانی
lexicography	فرهنگ نویسی واژه نگاری
occidentalism	پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
Brahmins	آدم با فرهنگ از طبقات بالا
philistines	ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
intercultural	وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
philistia	ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistine	ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
culturist	فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
A dictionary tell you what words mean .	فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
Indian style	[سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Don't touch me!; Don't you touch me!	به من خیلی نزدیک نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
Englishmen	انگلیسی
johnny	انگلیسی
Britisher	انگلیسی
English	انگلیسی
limey	انگلیسی
Britishers	انگلیسی
english woman	زن انگلیسی
knuckle guard	انگلیسی
Briton	انگلیسی
Englishman	انگلیسی
knuckle bow	انگلیسی
Britons	انگلیسی
Englishwoman	انگلیسی
British	انگلیسی
Englishwomen	انگلیسی
limeys	انگلیسی
Don't touch me!; Don't you touch me!	وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
This dictionary has many examples of how idioms are used .	این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
humanism	مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
acculturate	نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
tommy atkins	سرباز انگلیسی
redcoat	سرباز انگلیسی
lime juicer	کشتی انگلیسی
English altar	محراب انگلیسی
middle english	انگلیسی تا 0051میلادی
jardin anglais	باغ انگلیسی
HMS	کشتی انگلیسی
In simple (plain) English.	به انگلیسی ساده
association croquet	کروکه انگلیسی
in plain english	به انگلیسی ساده
english opening	گشایش انگلیسی
ale	ابجو انگلیسی
english speaking	انگلیسی زبان
arabic numeral	اعداد انگلیسی
anglophile	انگلیسی دوست
english system	سیستم انگلیسی
anglicization	انگلیسی مابی
cleat	عایق انگلیسی
is a monetary sign	انگلیسی است
cleat knob	دگمه انگلیسی
johnny	مرد انگلیسی
after the english f.	به سبک انگلیسی ها
english self taught	خوداموز انگلیسی
king's english	انگلیسی اصیل
British	زبان انگلیسی
english billiards	بیلیارد انگلیسی
occidentalist	کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
This dictionary is published(printed) in three volumes.	این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
zed	تلفظ انگلیسی حرف Z
unites	سکه قدیم انگلیسی
uniting	سکه قدیم انگلیسی
unite	سکه قدیم انگلیسی
anglo saxon	نژاد انگلیسی وساکنسونی
english words	واژه ها یا لغات انگلیسی
english thread	پیچ و مهره انگلیسی
structured english	انگلیسی ساخت یافته
limey	سرباز یا ملوان انگلیسی
English bond	آجر چینی انگلیسی
limeys	سرباز یا ملوان انگلیسی
anglicise	انگلیسی ماب کردن
anglicise	انگلیسی ماب شدن
He is good at English.	انگلیسی اش خوب است
The English - speaking world.	دنیای انگلیسی زبان