English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
hypersexuality فزون خواهی جنسی
Other Matches
abundancy motive انگیزه فزون خواهی
Take it or leave it. می خواهی بخواه نمی خواهی نخواه !
androgen هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
erogenous ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
exhibitionism نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
isogamete سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
sexes احساسات جنسی روابط جنسی
sex احساسات جنسی روابط جنسی
trans- فزون
over graze فزون چر
overactive فزون کار
overgrown فزون رسته
amplifiers فزون ساز
amplifier فزون ساز
amplification فزون سازی
over irrigation فزون ابیاری
polyuria فزون ادراری
sweep amplifier فزون ساز روبنده
cathode follower فزون ساز کاتدی
self consequence خود فزون شماری
class c amplifier فزون ساز درجه سی
voltage amplification فزون سازی ولت
video amplifier فزون ساز ویدئو
class a amplifier فزون ساز درجه ا
class ab amplifier فزون ساز درجه ا ب
triode amplifier فزون ساز سه قطبی
electron multiplier فزون ساز الکترون
class b amplifier فزون ساز درجه ب
cascode amplifier فزون ساز کاسکودی
oversells فزون فروشی کردن
oversold فزون فروشی کردن
overvalue فزون ارج کردن
overselling فزون فروشی کردن
overreacting فزون واکنش کردن
oversell فزون فروشی کردن
overreacts فزون واکنش کردن
overvaluing فزون ارج کردن
overreacted فزون واکنش کردن
overreact فزون واکنش کردن
overvalues فزون ارج کردن
amplifier tube لامپ فزون ساز
overvalued فزون ارج کردن
public address amplifier فزون ساز بلندگوی اجتماعات
gas amplification factor ضریب فزون سازی گاز
radio frequency amplifier فزون ساز بسامد رادیویی
microphone pre amplifier پیش فزون ساز میکروفون
voltage factor ضریب فزون سازی دو الکترد
power amplifier stage مرحله فزون ساز توان
chrominance amplifier فزون ساز رنگ تابی
overly به طور مفرط فزون کارانه
modulated amplifier مرحله فزون ساز تحمیلی
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
toxicomania سم خواهی
blackmail باج خواهی
inversions همجنس خواهی
illy ازروی بد خواهی
hebephilia نوجوان خواهی
blackmailed باج خواهی
amativeness خاطر خواهی
amende honorable پوزش خواهی
coprophilia مدفوع خواهی
electron affinity الکترون خواهی
homosexuality همجنس خواهی
ephebophilia جوان خواهی
inversion همجنس خواهی
blackmails باج خواهی
blackmailing باج خواهی
estrus گشن خواهی
homoerotism همجنس خواهی
benevolence نیک خواهی
thanatomania مرگ خواهی
thou shalt go خواهی رفت
uranism همجنس خواهی
will to power قدرت خواهی
willy-nilly خواهی نخواهی
willy nilly خواهی نخواهی
Why dont you leave me alone? از جان من چه می خواهی ؟
zealotry هوا خواهی
zoophilia حیوان خواهی
zoophily حیوان خواهی
sapphism همجنس خواهی
progressivism ترقی خواهی
thou wilt go خواهی رفت
progressiveness ترقی خواهی
benevolence خیر خواهی
oestrus گشن خواهی
nosophilia بیماری خواهی
zeal خیر خواهی
Pick, what you like [want] ! هر کدام را می خواهی بردار!
Why do you want to know ? dont be nosy. می خواهی چه؟کنی بدانی ؟
What the hell do you want? چه زهر ماری می خواهی ؟
Do you want some more food ? بازهم غذا می خواهی ؟
supercilious از روی خود خواهی
latent homosexuality همجنس خواهی نهفته
appealable قابل پژوهش خواهی
public spiritedness خیر خواهی مردم
overt homosexuality همجنس خواهی اشکار
poll نظر خواهی کردن
royalistic مبنی برسلطنت خواهی
sapphism همجنس خواهی زنان
crystal growth affinity رشد خواهی بلور
to offer an apology عذر خواهی کردن
tribadism همجنس خواهی فاعلی
urning در همجنس خواهی مردان
apologise عذر خواهی کردن
apologises عذر خواهی کردن
apologizing عذر خواهی کردن
apologize عذر خواهی کردن
liberalism اصول ازادی خواهی
polls نظر خواهی کردن
apologised عذر خواهی کردن
apologized عذر خواهی کردن
polled نظر خواهی کردن
apologising عذر خواهی کردن
apologizes عذر خواهی کردن
generosity خیر خواهی گشاده دستی
faute de mieux همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
to play at خواهی نخواهی اقدام کردن
Having hardly arrived you want to. . . هنوز از راه نرسیدی می خواهی ...
Do you want to have your fortune told? می خواهی برایت فال بگیرم ؟
She is hopping mad . چرا می خواهی لجت را سر من در آوری ؟
Where do you want to go this time of night ? این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
You seem to expect something for good measure ! مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
When in Rome, do as the Romans do! <proverb> خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
If you want to sell your car , I am your man . اگر می خواهی اتوموبیلت را بفروش من مرد خریدم
You wI'll benefit by this book . از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
public spirit خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
public spiritedly ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class. اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
radicalism روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
nothing serves to but apology هیچ چیز جز عذر خواهی بدردنمیخوردیا سودمند نیست
flood discharge بده فزون ابی بده سیل
ambisexual دو جنسی
kindest جنسی
kinds جنسی
unisex دو جنسی
diclinous یک جنسی
unisexual یک جنسی
kind جنسی
gamic جنسی
sex جنسی
road sense جنسی
sexes جنسی
homogeneity هم جنسی
sexual جنسی
generic جنسی
bisexuals دو جنسی
bisexual دو جنسی
hermaphrodites دو جنسی
hermaphrodite دو جنسی
puberty بلوغ جنسی
peepling tom تماشاگر جنسی
sex chromosomes کروموزومهای جنسی
sex differences تفاوتهای جنسی
taxes in kind مالیات جنسی
tax in kind مالیات جنسی
sex differentiation تمایز جنسی
gonocyte سلول جنسی
sex glands غدههای جنسی
gynandromorphy ریخت دو جنسی
gynandrous نر و ماده دو جنسی
sexual symbolism نمادگری جنسی
unisexuality حالت یک جنسی
scopophilia تماشاگری جنسی
truckage مبادله جنسی
psycholagny خیالپردازی جنسی
gender identity هویت جنسی
sexual arousal برانگیختگی جنسی
germ cell یاخته جنسی
psychosexual روانی- جنسی
impotence ناتوانی جنسی
impotence ضعف جنسی
renifleur بو پرست جنسی
gonad غده جنسی
sexual anomaly نابهنجاری جنسی
haploid cell یاخته جنسی
sex perversion انحراف جنسی
sexual aberration انحراف جنسی
sexual development رشد جنسی
sexual delusion هذیان جنسی
inkind کمک جنسی
rape تجاوز جنسی
sexiness جاذبه جنسی
raping تجاوز جنسی
sexual deviation انحراف جنسی
multure مزد جنسی
sexual perversion انحراف جنسی
impotency ضعف جنسی
sex offenses جرایم جنسی
sexual disorder اختلال جنسی
parasexuality نابهنجاری جنسی
heteroeroticism دگرخواهی جنسی
heteroerotism دگرخواهی جنسی
sexual relations روابط جنسی
heterophilia دیگرخواهی جنسی
paraphilia نابهنجاری جنسی
heterosome کروموزوم جنسی
sexual relations مقاربت جنسی
sexual receptivity پذیرندگی جنسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com