Dictiornary-Farsi | فساد اخلاق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 186 (9 milliseconds)

English	Persian
Moral decadence .	فساد اخلاق


Search result with all words

undesireable discharge	اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
Other Matches

ethic	غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
moralistic	وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
corrsion	فساد تدریجی فساد
turpitude	فساد
festering	فساد
degeneration	فساد
vice [immorality]	فساد
corruptness	فساد
vices	فساد
fester	فساد
vice-	فساد
festered	فساد
vice	فساد
festers	فساد
cottuptness	فساد
decadency	فساد
depravation	فساد
guilty pleasure	فساد
vitiation	فساد
vileness	فساد
rottenness	فساد
pyosis	فساد
putridness	فساد
putrefaction	فساد
pravity	فساد
necrosis	فساد
morbidness	فساد
morbidity	فساد
depravement	فساد
debauchment	فساد
spoils	فساد
decadence	فساد
invalidity	فساد
mortification	فساد
depravity	فساد
decayed	فساد
vises	فساد
immorality	فساد
pus	فساد
decay	فساد
decaying	فساد
spoil	فساد
decays	فساد
spoiling	فساد
degeneracy	فساد
dissolution	فساد
corruption	فساد
spoiled	فساد
immoral	بد اخلاق
moody	بد اخلاق
characterless	بی اخلاق
comportment	اخلاق
moral	اخلاق
morality	اخلاق
rabid	بد اخلاق
reprobate	بد اخلاق
deportment	اخلاق
impatient	بد اخلاق
moralities	اخلاق
pettish	بد اخلاق
reprobates	بد اخلاق
corruption on the earth	فساد فی الارض
corruptible	فساد پذیر
factionist	اهل فساد
scorbutus	فساد خون
putrescencty	گندیدگی فساد
corruptive	فساد امیز
decadently	در حال فساد
putrescence	گندیدگی فساد
sodom	مرکز فساد
passible	فساد پذیر
spoilable	فساد پذیر
perishableness	فساد پذیری
perverseness	هرزگی فساد
indecomposable	فساد ناپذیر
incorruption	فساد ناپذیری
the origin of evil	منشا فساد
phthisis	فساد بافتها
Anti – corruption campaign .	مبارزه با فساد
invalidity	بطلان فساد
corruptibility	قابلیت فساد
inherent vice	فساد ذاتی
corrosion	فساد تدریجی
moral philosopher	اخلاق دان
good conduct	حسن اخلاق
rakes	بد اخلاق فاسد
ethics	علم اخلاق
ehtics	علم اخلاق
frailty	ضعف اخلاق
moral philosophy	علم اخلاق
public morals	اخلاق حسنه
ethic	کتاب اخلاق
good-natured	خوش اخلاق
frailties	ضعف اخلاق
rake	بد اخلاق فاسد
immoral	خلاف اخلاق
moralization	اخلاق گرایی
moralistic	اخلاق گرایانه
immorally	بر خلاف اخلاق
creative thinking	تفکر اخلاق
raking	بد اخلاق فاسد
edification	تهذیب اخلاق
behaviuor	سلوک اخلاق
behavior	سلوک اخلاق
bacteriolysis	فساد و تحلیل میکرب
suppurate	فساد جمع شدن
corruptibly	بطور فساد پذیر
antimateriel agent	عامل فساد اماد
The corruption in government offices .	فساد دردستگاههای دولتی
decadence	فساد اغاز ویرانی
dry rot	فساد اجتماعی واخلاقی
preservative	جلوگیری کننده از فساد
gas degeneration	فساد تدریجی گازی
preservatives	جلوگیری کننده از فساد
prejudicial to public morality	منافی اخلاق حسنه
moralists	معتقد به اصول اخلاق
pestiferous	فاسدکننده اخلاق دیگری
moralist	معتقد به اصول اخلاق
personality	اخلاق و خصوصیات شخص
wrong	مخالف اخلاق یا قانون
it is an offence to morlity	منافی اخلاق است
peculiar	دارای اخلاق غریب
donsie	دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
doggery	اخلاق پست بدکاری
ethically	مطابق علم اخلاق
wrongs	مخالف اخلاق یا قانون
well conditioned	دارای اخلاق نیکو
wronging	مخالف اخلاق یا قانون
With his foul temper.	با اخلاق سگه که دارد
to take a person's measure	با اخلاق کسیرا ازمودن
regeneration	نوزایش تهذیب اخلاق
personalities	اخلاق و خصوصیات شخص
moral	وابسته بعلم اخلاق
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
ethical	وابسته به علم اخلاق
donsy	دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
incorruptible	فساد نا پذیر منحرف نشدنی
To wallow in vice .	درمنجلاب فساد غوطه ور بودن
adulterant	مایه تقلب و فساد متقلب
lacquer preservative	لاک جلوگیری کننده از فساد
pharisaism	اخلاق فریسی هاریاکاری زهدخشک
moralists	فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
americanization	پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
streakiest	دارای اخلاق وخصوصیات فردی
cocotte	زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
streakier	دارای اخلاق وخصوصیات فردی
good tempered	دیر غضب خوش اخلاق
bowdlerization	حذف قسمتهای خارج از اخلاق
pestilently	چنانکه برای اخلاق مضرباشد
edify	اخلاق اموختن تقدیس کردن
edifies	اخلاق اموختن تقدیس کردن
offences against public morals	جرائم بر علیه اخلاق عمومی
edified	اخلاق اموختن تقدیس کردن
moralism	رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
moral philosophy	اصول اخلاق ایین رفتار
streaky	دارای اخلاق وخصوصیات فردی
moralist	فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
the whole of morality is there	همه اخلاق همین جا است
to gauge a person	گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
atmospheric corrosion	فساد تدریجی در اثر مجاورت با هوا
gangrene	فساد عضو براثر نرسیدن خون
abiotrophy	تحلیل و فساد عضوبدون علت مشهود
bowdlerize	قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
cacogenesis	فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
acidosis	فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
dysgenics	مبحث مطالعه فساد نسل وتباهی نژادی
that is an offences to moralit	لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
the churach built him up	کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
humoralism	اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
he is always a little peculiar	او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
pestiferously	چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
smuts	تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smut	تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
turpis causa	عوض نامشروع و غیر قانونی که باعث فساد عقد میشود
expurgatory index	فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
index expurgatorius	فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
perfectionist	کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionists	کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring.	در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
muck rack	کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
example is better than precept	نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
He is I'll - tempered ( bad - tempered ) , but is quite big - hearted .	بد اخلاق است ولی ضمنا" خیلی لوطی است ( دست ودل باز و با صدق وصفا )
overbearingness	تحکم رفتاریا اخلاق تحکم امیز
well marnered	خوش اطوار خوش اخلاق