English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
English Persian
clicking فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
Other Matches
clicks تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
clicked تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
click تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
mouse button دکمه ماوس
pushbutton آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
to make a typo [American E] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to make a typing error [mistake] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to press the button دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
shift click ضرب دکمه ماوس همراه بافشردن کلید Shift صفحه کلید
pull down menu فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
rubber banding قابلیتی از CAD که به یک مولفه اجازه میدهد تا درطول صفحه نمایش بوسیله قلم الکترونیکی یا دستگاه ماوس به مکان مورد نظرکشیده شود
pressure breathing تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pressure above the atmosphere فشار بالای جو
double click احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
cabin altitude فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
trapoze سیم وصل به بالای دکل وکمربند سرنشین قایق برای فشار به سمت باد
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
press دستگاه فشار
low potential system دستگاه کم فشار
presses دستگاه فشار
energy absorber مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high tension apparatus دستگاه فشار قوی
high tension bridge equipment دستگاه ازمایش فشار قوی
barometer دستگاه اندازه گیری فشار هوا
barometers دستگاه اندازه گیری فشار هوا
oil pressure دستگاه اندازه گیری فشار روغن
tonometer دستگاه اندازه گیری فشار وکشش
pressure cabin هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
single breasted دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single-breasted دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
follow shot ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
superimposing قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر
superimpose قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر
superimposes قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر
sight window بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
mouse ماوس
mouses ماوس
overhead clearance حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
bus mouse ماوس گذری
bus mouse ماوس خطی
serial mouse ماوس ترتیبی
yerk فشار دادن
forcing فشار دادن
presses فشار دادن
pushed فشار دادن
push فشار دادن
pushing فشار دادن
pushes فشار دادن
forces فشار دادن
force فشار دادن
pinch فشار دادن
hustles فشار دادن
press فشار دادن
hustled فشار دادن
pinches فشار دادن
hustle فشار دادن
hustling فشار دادن
cordless mouse ماوس بی سیم [کامپیوتر]
clamp بندزدن فشار دادن
pushes نشاندن فشار دادن
squeezes چلاندن فشار دادن
clamped بندزدن فشار دادن
pushed نشاندن فشار دادن
clamping بندزدن فشار دادن
push نشاندن فشار دادن
squeezing چلاندن فشار دادن
clamps بندزدن فشار دادن
trigger squeeze فشار دادن ماشه
squeezed چلاندن فشار دادن
presses فشار دادن با انگشتان
squeeze چلاندن فشار دادن
press فشار دادن با انگشتان
overhead cover پوشش بالای سر روپوش بالای سر
pops برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pop برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
popped برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
tensions بحران تحت فشار قرار دادن
tension بحران تحت فشار قرار دادن
to prod somebody کسی را با نوک انگشت فشار دادن
to poke somebody کسی را با نوک انگشت فشار دادن
choke bore روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
suppresses مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppress مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppressing مانع شدن تحت فشار قرار دادن
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
attack فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
To try to strangle someone . گلوی کسی را فشار دادن ( بقصد خفه کردن )
attacks فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacked فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
embattle حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
thrusts فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
clicks صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicked صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
thrusting فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
click صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
thrust فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
cls در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
follow پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
followed پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
follows پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
distortions تق تق صدا دادن وزوز کردن دستگاه
distortion تق تق صدا دادن وزوز کردن دستگاه
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
windage پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
stepped motor دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
f key برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
transom پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگری
pucks یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
puck یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
buttoned دکمه
tuberculum دکمه
stop knob دکمه
buttons دکمه
knobs دکمه
buttoning دکمه
knop دکمه
knob دکمه
reset button دکمه
shutter release button دکمه
shooting adjustment keys دکمه
button hole جا دکمه
button دکمه
botton دکمه
tubers دکمه
tuber دکمه
tubercle دکمه
gemma دکمه
bottle flower گل دکمه
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
buttonhole سوراخ دکمه
snap fastener دکمه قابلمه
alarm push دکمه اژیر
Buttonhole کتی که در دو طرف دکمه دارد
sleeve link دکمه زنجیری
cuff دکمه سردست
unbutton گشودن دکمه
unbuttoned گشودن دکمه
unbuttoning گشودن دکمه
double breasted کت چهار دکمه
unbuttons گشودن دکمه
flue stop دکمه ارگ
buttonhook قلاب دکمه
buttonhook سگک دکمه
push button دکمه فشاری
buttonholing سوراخ دکمه
cuffing دکمه سردست
gemmiparous دکمه اور
gemmule دکمه گیاهک
buttonholes سوراخ دکمه
radio button دکمه رادیو
cuffs دکمه سردست
snap fastener دکمه فشاری
cuffed دکمه سردست
buttonhook دکمه انداز
knobbed دکمه دار
buttonholed سوراخ دکمه
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
fine adjustment knob دکمه تنظیم دقیق
coarse adjustment knob دکمه تنظیم زیرین
beater ejector دکمه تعویض سر همزن
condenser adjustment knob دکمه تنظیم تراکم
canopy release knob دکمه برقراری سایبان
push botton دکمه زنگ اخبار
buttoned هرچیزی شبیه دکمه
button هرچیزی شبیه دکمه
buttoning هرچیزی شبیه دکمه
film advance mode دکمه رد کردن فیلم
olivette دکمه هسته خرمایی
door stop دکمه کله قندی
viewfinder adjustment keys دکمه یابنده هدف
olivet دکمه هسته خرمایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com