English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
to prefix a chapter to a book فصلی بطور دیباچه یا مقدمه در جلو کتابی نوشتن
Other Matches
catastasis دیباچه مقدمه
prologize مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
prologuize مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
prefaced دیباچه نوشتن
prefacing دیباچه نوشتن
preface دیباچه نوشتن
prefaces دیباچه نوشتن
preambles مقدمه نوشتن
preamble مقدمه نوشتن
fronting مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
front مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
preliminarily بطور مقدمه
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
preambles دیباچه
introduction دیباچه
prefacing دیباچه
prefaced دیباچه
preamble دیباچه
introductions دیباچه
preface دیباچه
prefaces دیباچه
forewords دیباچه
exordium دیباچه
foreword دیباچه
prefacer دیباچه نگار
frontispiece دیباچه کتاب
frontispieces دیباچه کتاب
scrawl با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
seasonally فصلی
seasonal فصلی
capitular فصلی
disjunctive فصلی
seasonal adjustment تعدیلات فصلی
seasonal variations تغییرات فصلی
campaigns مسابقههای فصلی
seasonal worker کارگر فصلی
campaign مسابقههای فصلی
seasonal storage مخزن فصلی
seasonal index شاخص فصلی
campaigning مسابقههای فصلی
seasonal fluctuation نوسانات فصلی
campaigned مسابقههای فصلی
seasonal adjustments تعدیلهای فصلی
seasonal unemployment بیکاری فصلی
season ticket بلیط فصلی
season tickets بلیط فصلی
seasonal work کار فصلی
ephemeral stream رود فصلی
seasonal fluctuations نوسانات فصلی
actual state of affairs اوضاع فصلی
allergic rhinitis [med.] حساسیت فصلی [پزشکی]
pollenosis [med.] حساسیت فصلی [پزشکی]
pollinosis [med.] حساسیت فصلی [پزشکی]
hay fever [med.] حساسیت فصلی [پزشکی]
hayfever [med.] حساسیت فصلی [پزشکی]
disjunctive دارای دو شق مختلف فصلی
encipher برمز نوشتن رمز نوشتن
literary کتابی
bookish کتابی
literay کتابی
by the book کتابی
bookman کتابی
scribal کتابی
credenza قفسه یا جا کتابی
carpenter stopper خفت کتابی
the a of a book خوانندگان کتابی
book learning علم کتابی
edition [ed.] [of a book] چاپ [کتابی]
edition [ed.] [of a book] ویرایش [کتابی]
Duch arch قوس کتابی
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
delectus کتابی که پارههای برگزیده
purview of a book انچه کتابی فرامیگیرد
when reading a book در حال خواندن کتابی
To bind a book. کتابی را جلد کردن
book move حرکت کتابی شطرنج
flex x خرج انفجار کتابی
bookplayer شطرنج باز کتابی
to inset a sheet in a book برگی را در کتابی گذاشتن
needle book سوزن دان کتابی
he presented abook to me کتابی بمن پیشکشی کرد
he presented me with a book کتابی بمن پیشکشی کرد
to license a book اجازه چاپ کتابی را دادن
the forthcoming book کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
i had never seen such a book من هرگز چنین کتابی ندیده ام
book draw تساوی کتابی یا تئوریک شطرنج
versions کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
version کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
to wade through a book بکندی وزحمت کتابی راخواندن
with out book برون سند کتابی ازبر
DVD درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
interpolator کسیکه عبارات قلب در کتابی می افزاید
pedantry or pedantism پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
to put any one through a book کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
scissors and paste تالیف کتابی با برشهای کتابهای دیگر
booklore علم کتابی معلومات ناشی از مطالعه کتاب
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
interleave برگ سفید لای صفحات کتابی گذاشتن
interleaf برگ سفید که لای برگهای کتابی بگذارند
rubricator کسیکه عنوانهای کتابی رابخط قرمز مینویسد
sexto کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
prefaced مقدمه
prefacing مقدمه
prelude مقدمه
prefaces مقدمه
front matter مقدمه
snap بی مقدمه
foretoken مقدمه
introduction مقدمه
inductions مقدمه
induction مقدمه
lead up مقدمه
sudden بی مقدمه
snaps بی مقدمه
introductions مقدمه
lead-up مقدمه
preamble مقدمه
preludes مقدمه
snapping بی مقدمه
overtures مقدمه
snapped بی مقدمه
preface مقدمه
preambles مقدمه
overture مقدمه
incipit مقدمه
inductility مقدمه
preparatorily مقدمه
preparatory to در مقدمه
prima facia مقدمه
isagoge مقدمه
prolegomenon مقدمه
protasis مقدمه
prelusion مقدمه
preliminarily مقدمه
sinfonia مقدمه
what not قفسه گنجه طاقچه دار کتاب دان جا کتابی
accession number نمره مسلسل کتابی که به کتب کتابخانه افزوده میشود
grangerism ارایش کتابی باموادچاپی یاعکس هایی که ازکتابهای دیگرببرند
preconidtion شرط مقدمه
prelude to a play مقدمه نمایش
preamble of a statute مقدمه قانون
cold snaps یخ بندان بی مقدمه
preamble of a treaty مقدمه معاهده
forepart سر ودست مقدمه
preambles مقدمه سند
pop بی مقدمه اوردن
antecedents مقدم مقدمه
antecedent مقدم مقدمه
popped بی مقدمه اوردن
pops بی مقدمه اوردن
setup مقدمه چینی
set up مقدمه چینی
preamble مقدمه سند
cold snap یخ بندان بی مقدمه
lemma مقدمه موضوع
foreparts سر ودست مقدمه
proem مقدمه سراغاز
minor premise مقدمه صغری
impulse buying خرید بی مقدمه
exordium مقدمه سردفتر
major premise مقدمه کبری
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
prologues مقدمه پیش گفتار
introductory وابسته به مقدمه معارفهای
proem مقدمه سخنرانی شروع
short بی مقدمه پیش از وقت
exordial مربوط به اغاز یا مقدمه
preambles سراغاز مقدمه کتاب
shorter بی مقدمه پیش از وقت
prolegomenous دارای مقدمه طولانی
protasis and epitasis مقدمه و متن نمایش
shortest بی مقدمه پیش از وقت
pop بی مقدمه فشار اوردن
prologue مقدمه پیش گفتار
it was a p to another book مقدمه کتاب دیگربود
popped بی مقدمه فشار اوردن
i took him up short بی مقدمه جلو او را گرفتم
preamble سراغاز مقدمه کتاب
pops بی مقدمه فشار اوردن
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
White Papers کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
A to Z کتابی حاوی اطلاعات مربوط به نقشه راههای یک شهر یا ناحیه مشخص
White Paper کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
he dose not know how to write نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
precritical مقدمه بحران قبل از وخامت
preamble مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
preambles مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
spate تعداد خیلی زیاد هجوم بی مقدمه
this wind preludes thunder این باد مقدمه رعد است
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com